بنصر

معنی کلمه بنصر در لغت نامه دهخدا

بنصر. [ ب ِ ص ِ ] ( ع اِ ) انگشتی که میان وسطی و خنصر است. مؤنث است. ج ، بناصر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ).انگشت چهارم. ج ، بناصر. ( مهذب الاسماء ). انگشت میانه انگشت کوچک و وسطی. مؤنث آید و بفارسی دوم و بنیام گویند. ج ، بناصر. ( ناظم الاطباء ). انگشت میانه انگشت کوچک و وسطی. انگشت چهارم از جانب شست. کلیک. ج ، بناصر. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح موسیقی ) نام قدیم یکی از پرده ها. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بنصر در فرهنگ معین

(بِ ص ِ ) [ ع . ] ( اِ. ) انگشت میانة کوچک و وسطی . ج . بناصر.

معنی کلمه بنصر در فرهنگ عمید

انگشتی که بین انگشت وسطی و کوچک است، انگشت چهارم از طرف شست.

معنی کلمه بنصر در فرهنگ فارسی

انگشتی که بین انگشت وسطی وانگشت کوچک است
( اسم ) نام قدیم یکی از پرده ها

معنی کلمه بنصر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)نصر (۱۴۳ بار)

معنی کلمه بنصر در ویکی واژه

انگشت میانة کوچک و وسطی.
بناصر.

جملاتی از کاربرد کلمه بنصر

ابو نصر آنکه یزدانش بنصرت داد ارزانی از او مدحت گرانی یافت وزوی گوهر ارزانی
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» ابو العالیه گفت سبب نزول این آیت آن بود که رسول خدا و یاران او پیش از هجرت روزگاری در مکه رنجور بودند و ناآمن از دشمن، رب العزه ایشان را بر اذی کفار صبر میفرمود و دستوری قتال نبود و رسول (ص) پنهان و آشکارا بر دین اسلام دعوت میکرد و بر اذی کافران صبر همی کرد تا او را بهجرت فرمودند، چون بمدینه هجرت کرد مهاجران و مسلمانان هم چنان ناآمن بودند از دشمنان و پیوسته سلاح داشتندی آخر یکی از مهاجران گفت: ما یأتی علینا یوم تأمن فیه و نضع السلاح. و خود روزی ما را نبود که ایمن رویم در زمین مکّه و سلاحها از دست بنهاده، ربّ العزه در شأن ایشان این آیت فرستاد و ایشان را بنصرت و امن و تمکین وعده داد فقال تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ»، باین قول «مِنْکُمْ» اشارت بمهاجران است، «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» این ارض زمین مکه است، و روا باشد که آیت بر عموم رانند و مراد باین ارض همه زمین باشد در دیار اسلام که رب العزه بساط اسلام در آن بگستراند و دود شرک و کفر باطل ادبار خویش برد و مسلمانان را انبوهی دهد، چنان که گفت تعالی و تقدس: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» و به‌ قال النّبی (ص): «لا یبقی علی الارض بیت مدر و لا و بر الا ادخله اللَّه کلمة الاسلام بعز عزیز او ذل ذلیل، امّا ان یعزهم اللَّه فیجعلهم من اهلها، و امّا ان یذلهم فیدینوا لها.»
تا روز قضا بنصرة ایمان بس باد معین من خدای من
«لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا» ای غطیت یعنی ما هذا بحق ای غشیت ابصارنا کما یغشی السّکر عین السّکران فلا یری الشی‌ء علی حقیقته ثمّ شکّوا فی هذا ایضا فقالوا: «بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» سحرنا محمّد فلا بنصر، قرأ ابن کثیر سکرت بالتّخفیف ای حبست عن النّظر کما یحبس الماء بالسّکر. و قیل معنی التشدید و التّخفیف واحد الّا ان التّشدید للمبالغة.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ شکیبایی کن که وعده دادن اللَّه ترا بنصرت راست است، وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ و گناه خویش را آمرزش میخواه، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و بستایش نیکو خداوند خویش را می‌ستای، بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ (۵۵) بشبانگاه و بامداد.
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فی کفایته ایاکم، امر الاحزاب و الاحزاب هم الاقوام الّذین اجتمعوا علی محاربة الرّسول (ص) و المؤمنین فجاءوا و حاصروا رسول اللَّه بضعة و عشرین یوما، و هم قریش و غطفان و یهود بنی النضیر و قریظة فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً و هی الصّبا. قال عکرمة: انّ ریح الجنوب قالت لیلة الاحزاب للشّمال: انطلقی بنصر النّبی (ص). فقالت الشمال: انّ الحرّة لا تسری باللّیل، و کانت الرّیح الّتی ارسلت الیهم الصّبا.
احیی لنا الدین القویم سداده و غدا بنصرته منیع الشان
و در انجیل است که مرا یاد کن چون خشمگن گردی تا ترا یاد کنم بوقت خشم خویش و بنصرت من بسنده کن که ترا نصرت من بهتر از نصرت تو ترا.
یوئیده بنصره من یشاء گر او کند مگر که نصرت به دین
پور خدیو عصر که در مردمی است حصر بر قصر خود بنصر خداوند شد مکین