معنی کلمه خارجه در لغت نامه دهخدا
خارجة. ( اِخ ) یکی از روات است و در کتاب مصاحف نام او آمده است : حدثنا عبداﷲ قال حدثنا ابوطاهر قال اخبرنا ابن وهب قال اخبرنی مالک عن ابن شهاب عن سالم و خارجة: ان ابابکر الصدیق کان جم-ع القرآن فی قراطیس. ( ص 9 سطر 16 کتاب مصاحف ).
خارجة. [رِ ج َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است از افریقا از نواحی تونس. و ابوالقاسم بن محمدبن ابوالقاسم خارجی فقیه که بر مذهب مالک بن انس بوده است و قبل از ششصد هجری مرده است منسوب به آنجاست. ( معجم البلدان ج 3 ص 386 ).
خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن النعمان. این نام را ابوموسی چنین از علی بن العسکری آورده است و حال آنکه در آن خطائی است که ناشی از تصحیف و افتادگی است محمدبن حبیب شیخ العسکری فردی از طریق شعبه از حبیب بن عبدالرحمن از معن بن عبداﷲ یا عبداﷲبن معن از خارجةبن النعمان است آرد که گفت : لقد رأیتنا و ان تنورنا و تنور رسول اﷲ لواحد - الحدیث - لکن این حدیث از روایت شعبه از حبیب از عبداﷲبن محمدبن معن از ام هشام دختر حارثه بن النعمان مشهور است. ( الاصابه جزء دوم ص 153 ).
خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن جبلة. ابن حبان و گروهی دیگر او رااز صحابه دانسته اند و در حالیکه این نظر جز وهم چیزی دیگر نیست و علت آن تصحیف و انقلابی است چه این گروه از طریق شریک و او از ابی اسحاق و ابی اسحاق از فروةبن نوفل و فروة از خارجةبن جبلة در سوره قل هواﷲ احد حدیثی اخراج کرده اند و همین قول را بشربن الولید از شریک نقل کرده است ولی سعیدبن سلیمان از شریک بجای خارجةبن جبله ، جبلةبن خارجة آورده است و این صحیح میباشد و همین نظر را اصحاب ابی اسحاق دارند. باوردی می گوید مرا ترس از آن است که شریک بشر را در آنچه حدیث کرده است بخطا انداخته یا آنکه بشر در اینجا نسبت بشریک به خطا افتاده است. ( الاصابة جزء دوم ص 153 ).
خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن جَزِء یا جَزی خفیفة العذری. ابن السکن و جز او نام وی را برده اند و همچنین ابن منده و بیهقی و ابن السکن از او اخراج حدیث کرده اند و خطیب و مؤتلف از طریق سعیدبن سنان از ربیعةبن یزید چنین نقل حدیث از او کرده است : حدثنی خارجةبن جزء العذری سمعت رجلا یقول یوم تبوک یا رسول اﷲ اتباضع اهل الجنة...؟ -الحدیث. در اسناد این حدیث ضعف است و در روایت خطیب از ربیعة الحرشی چنین است : حدثنی خارجة سمعت رجلاً بتبوک قال یا رسول اﷲ... الحدیث ابوعمرو در سلسله روات در ذیل اسم خارجه چنین یاد کرده است : خارجة جبیربن نفیر. ( کتاب الاصابه جزء ثانی صفحه 84 ).