حیوانیت
معنی کلمه حیوانیت در فرهنگ عمید
۲. طبیعت و خوی جانور داشتن.
۳. مانند جانوران زندگی کردن.
معنی کلمه حیوانیت در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه حیوانیت
پس گمان نکنی که آنچه وارد شده است در فضیلت جوع و گرسنگی، افراط در آن ممدوح باشد چگونه می تواند چنین باشد و حال اینکه غرض از خلقت انسان، بندگی کردن است و آن موقوف است بر قوت، و نشاط طبع و شکی نیست که گرسنگی بسیار قوت را زایل، و نشاط را باطل می کند پس مراد از آن اندک خوردن است به حدی که آدمی ثقل غذا را نفهمد و حیوانیت بر او غالب نشود و همیشه راغب به غذا بوده باشد، نه به حدی که از قوت بیفتد و مزاج را فاسد کند، زیرا که آن خارج از حد اعتدالی است که مقصود شارع است و غیر از معنی عفت است، که در اخبار بسیار، مدح آن وارد شده. حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «افضل عبادات عفت است» و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «هیچ عبادتی افضل از عفت شکم و فرج نیست» و به این مضمون از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز روایت شده است.
بدان که آنچه گفتم آدمی را غیر از همین بدن مادی و صورت حسی، جزوی دیگر هست مجرد، که آن را «نفس» می گویند، اگر چه فهمیدن و دانستن آن صعوبت دارد و لیکن هرگاه کسی به نظر تحقیق، تامل کند این مطلب بر او ظاهر و روشن می شود، زیرا که هر که ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت پاک کند و علایق و شهوات حیوانیت را اندکی از خود دور نماید و آئینه دل را از زنگ کدورات این عالم فی الجمله جلائی دهد و گاه گاهی در دل را بر روی اغیار نابکار ببندد و با محبوب حقیقی خلوتی نماید و با حضور قلب، متوجه به عالم انوار شود و با نیت خالص مشغول به مناجات حضرت پروردگار گردد و گاهی تفکر در عجایب ملک و «ملکوت» پادشاه لایزال نماید و زمانی تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند، البته از برای او حالتی نورانی و «بهجتی» عقلی حاصل می شود، که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست، بلکه از عالم دیگر است.
هست در نفس طبیعی روح حیوانیت را از برای قرب حق هر لحظه قربانی دگر
پس این حجاب وی را در عالم مزاجش افتاده است به تعلق طبایع بدو و به تصرف عقل اندر او، تا لاجرم به جهلی بسنده کار شده است و مر حجاب خود را از حق به جان خریدار شده؛ از آنچه از جمال کشف بیخبر است و از تحقیق سریرت ربانی معرض، و بر محل ستوران آرمیده، و از محل نجات خود رمیده و بوی توحید ناشنیده و جمال احدیت نادیده و ذوق توحید ناچشیده. به ترکیب از تحقیق مشاهده بازمانده، و به حرص دنیا از ارادت خداوند رجوع کرده. و نفس حیوانیت بی حیات ربانی مر ناطقه را مقهور کرده تا حرکات و طلبش جمله اندر نصیب حیوانیت مقرر شده است و جز خوردن و خفتن و متابع شهوات بودن هیچ چیز نداند. و خداوندعزو جل مر دوستان خود را از این جمله اعراض فرمودو گفت: «ذَرْهُم یأکُلُوا و یتمتّعُوا وَیُلْهِهِمُ الأمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (۳/الحِجْر)»؛ از آنچه سلطان طبع ایشان سر حق را بر ایشان بپوشیده بود و به جای عنایت و توفیق اندر حق ایشان خذلان و حرمان آمده؛ تا جمله متابع نفس اماره گشتند که این حجاب اعظم است و منبع سوء و شر؛ چنانکه خدای تعالی گفت: «إِنَّ النَّفْسَ لَأمّارَةٌ بِالسُّوءِ (۵۳/یوسف).»
«... گفته بودند چنانچه اگر این اعدامها ادامه پیدا کند، در روابط ایران با آمریکا یک قدری خطر میافتد. الهی که خطر بیفتد. ما روابط با آمریکا را میخواهیم چه بکنیم؟ روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است. روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما میخواهیم چه کنیم؟ آنها میل دارند که با ما رابطه داشته باشند. آنها احتیاج دارند که با ما رابطه داشته باشند. ما چه احتیاجی به آمریکا داریم. اینها فکر نمیکنند که در این دنیا یک معنویاتی موجود است. یک چیزی دیگری هم ما داریم…. این سناتوری که اعتراض کردهاست به این اعدام اصلاً نمیتواند ادراک کند این معنا را که غیر این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم است.»
چون در عالم ارواح روغن روحانیت مجرد بود قابل نورانیت نار نبود و چون در عالم حیوانیت مشکاه و زجاجه بود اما این مصباح و روغن و فتیله نبود هم قابل نورانیت نار نبود مجموعهای ساخت ازین دو عالم که آدم عبارت از آن است جسد او را مشکاه کرد و دل او را زجاجه و سر او را مصباح و خفی او را فتیله و روح او را روغن.
و آن کس جان در او نیک تأثیر کند، به والائی رسد و کسی که به والائی رسد. به اخلاق نفسانی متخلق شود و موجودی بماهیت انسان شود و چیزی از حیوانیت در او نماند و از درگاه فرشتگی وارد گردد.