جیوش
معنی کلمه جیوش در فرهنگ معین
معنی کلمه جیوش در فرهنگ عمید
معنی کلمه جیوش در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع جیش .۱- لشکرها سپاهها. ۲- لشگریان سپاهیان .
جملاتی از کاربرد کلمه جیوش
جیوش ترا هفت طارم معسکر خیام ترا هشت گلشن مضارب
همچو گل سرخ سواری کند جمله ریاحین پی او چون جیوش
به خلاف آنکه زر بود ذاتش باشد از خود جیوش و رایاتش
مدار تعبیه ملک نطع خالی کرد پی ولای امیر الجیوش باید داشت
لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یعنی ابا عامر الراهب، کان یوم الاحزاب یجمع الجیوش فلما انهزم الکفار خرج الی الشام لیأتی بجند یحارب بهم رسول اللَّه ص مِنْ قَبْلُ، ای من قبل بناء المسجد الضرار.
جیوش پادشهان از چه ملک چند گرفت سیوف شیردلان از چه فرق خصم کنید
گرفت دولت والا رکابهای جیوش کشید طایر میمون طنابهای خِیَم
چنان ز سطوت او بشکند صفوف جیوش که از مهابت درنده شیر کله شات
مقصود از تحریر این رسالت و تقریر این مقالت اظهار فضل نیست و اذکار خدمت نی، بلکه ارشاد مبتدی است و احماد خداوند ملک معظم مؤید مظفر منصور حسام الدولة و الدنیا و الدین نصرة الاسلام و المسلمین عمدة الجیوش فی العالمین افتخار الملوک و السلاطین قامع الکفرة و المشرکین قاهر المبتدعة و الملحدین ظهیر الأیام مجیر الأنام عضد الخلافة جمال الملة جلال الامة نظام العرب و العجم اصیل العالم شمس المعالی ملک الامراء ابوالحسن علی بن مسعود بن الحسین نصیر امیرالمؤمنین أدام الله جلاله و زاد فی السعادة اقباله که پادشاهی را به مکان او مفاخرت است و دولت را به خدمت او مبادرت.
زانکه نیک است سر بسر ذاتش نیکوی دان جیوش و رایاتش