جوارح
معنی کلمه جوارح در فرهنگ معین
معنی کلمه جوارح در فرهنگ عمید
معنی کلمه جوارح در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع جارحه . ۱- اندامها. ۲- مرغان شکاری جانوران شکاری .
معنی کلمه جوارح در دانشنامه اسلامی
جوارح به معنای نخست، جمع جارحه به معنای حیوان شکاری، اعم از پرنده- همچون باز، شاهین و عقاب- و غیر پرنده، مانند پلنگ و سگ به کار رفته است.عنوان جوارح در قرآن کریم نیز به کار رفته است. و فقها در مسئله حلیت شکار سگ شکاری به آن استناد کرده اند.
جملاتی از کاربرد کلمه جوارح
پس همچنین آدمی اگر هر چندی یک مرتبه به محاسبه اعمال اعضا و جوارح خود نپردازد و طاعات و حسنات خود را موازنه نکند و سود و زیان عمر خود را که سرمایه اوست ملاحظه ننماید عاقبت امر او به او هلاکت منجر می شود.
البزات و الصید، السلاح، النزه، سیاست الملوک، الجوارح و العب بها از ابودلف، و کتاب الفاظ از بکر بن عبدالعزیز، کتابهایی است که توسط این امرا به نگارش درآمدهاست.
و او که معانی می خبر می فراستاند و او خود در میان، و میسپارد و او در میان نه او حکیم شود. اگر خواهی که ایشان را باز شناسی که او سخن میگوید در دل نگر دل گواهی دهد که او کیست. با حفص گوید. کی حسن ادب ظاهر را عنوان ادبست باطن را از بهر آنکه مصطفی گفت : لو خشع قلبه لخشعت جوارحه، الحدیث.
به دارالملک تن دل پادشاهست جوارح در اطاعت چون سپاهست
قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمه جوانحی وهب لی الجدء فی خشیتک والدوم فی الاتصال بخدمتک
و گفت: خوف درختی است در دل و ثمره آن دعا و تضرع است. چون دل خایف گردد جمله جوارح به طاعت اجابت کند و از معاصی اجتناب نماید.
کمال قدرت حق از جمال طلعت ذاتش ظاهر است و صفات و اسمای بی چون را جوارح و اعضای همایونش در مقام مظاهر.
فکر جمعی چون ستوران سواری گرم رو هم سمین اندر جوارح هم سمین اندر نشان
و ابتدای ذکر در دل مرید ب مثال شجرهای است که بنشانند چنانک فرمود «ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه» و باتفاق مفسران کلمه طیبه «لااله الاالله» است. چون ملازمت پرورش این پرورش این شجره نماید. بیخهای او از دل بجملگی اعضا و جوارح برسد تا از فرق سر تا بناخن پای هیچ ذره نماند که بیخ شجره ذکر آنجا نرسد.
پس باید که حقیقت خود را طلب کنی تا خود چه چیزی، و چه کسی، و از کجا آمده ای، و به کجا خواهی رفت و به این منزلگاه روزی چند به چه کار آمده ای، تو را برای چه آفریده اند و این اعضا و جوارح را به چه سبب به تو داده اند، و زمام قدرت و اختیار را به چه جهت در کف تو نهاده اند؟
بدان که مراقبت بر دو وجه است: یکی مراقبت صدیقان است که دل ایشان به عظمت حق تعالی مستغرق بود و در هیبت وی شکسته بود و در وی جای التفات به غیر نباشد. این مراقبت کوتاه بود. چون دل راست بایستاد و جوارح خود تبع بود از مناجات باز ماند به معاصی چون پردازد؟ وی را به تدبیر و حیلت حاجت نبود تا جوارح را نگاه دارد و این آن بود که رسول (ص) گفت، «من اصبح و همومه هم واحد کفاه الله هموم الدنیا و الاخره هرکه بامداد به یک همت خیزد، همه کارهای وی را کفایت کنند».
یا خیز سگان برای بلعیدن جوارح باقیمانده در صحنه را به تصویر میکشند.
بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح میدانند. مانند جنینی که اعضا و جوارحش باید در رحم مادر رشد پیدا کند تا آماده تولد در این جهان شود، روح انسان نیز در این عالم باید قوا و خصائل معنوی خود را پرورش دهد تا آمادگی لازم برای حیات در جهان بعد را کسب نماید. از نظر بهائیان، حیات اصلی حیات روح است و جسم واسطه و ابزاری برای ترقی روح است.