گواهی

معنی کلمه گواهی در لغت نامه دهخدا

گواهی. [ گ ُ ] ( حامص ) شهادت. ( آنندراج ) ( دهار ) : بس است او برای گواهی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319 ). من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم. ( کلیله و دمنه ). میعادی معین گشت که قاضی... به گواهی درخت حکم کند. ( کلیله و دمنه ).
مرا ز خضر طریقت نصیحتی یاد است
که بی گواهی خاطر به هیچ راه مرو.صائب.

معنی کلمه گواهی در فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) شهادت ، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری .

معنی کلمه گواهی در فرهنگ عمید

شهادت: دل من همی داد گفتی گوایی / که باشد مرا روزی از تو جدایی (فرخی: ۳۹۴ ).
* گواهی خواستن: (مصدر متعدی ) از کسی شهادت خواستن، به شهادت طلبیدن.
* گواهی دادن: (مصدر لازم ) شهادت دادن.

معنی کلمه گواهی در فرهنگ فارسی

شهادت گواه بودن : عمری است پادشا ها . کز می تهی است جامم اینک ز بنده دعوی و ز محتسب گواهی . ( حافظ )

معنی کلمه گواهی در فرهنگستان زبان و ادب

{certificate, digital certificate} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] پرونده ای رمزبندی شده و دارای رمز عبور که حاوی نام و سایر داده های لازم برای شناسایی ارسال کنندۀ پیام است

معنی کلمه گواهی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:شهادت (حقوق)

معنی کلمه گواهی در ویکی واژه

certificato
attestato
شهادت، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی ام

جملاتی از کاربرد کلمه گواهی

خیال کژ به کار کژ گواهی است سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است
این آهنگ بعدها از طرف انجمن صنفی ضبط موسیقی آمریکا گواهی گلد (معادل با فروش ۵۰۰هزار نسخه در آمریکا) را دریافت کرد.
به پیش شاه روسش عذر خواهی نماید با دلیل و با گواهی
گواهی دهندش به حسن قبول کلام خدا و حدیث رسول
ازان ده نیز پیدا شد سیاهی سوادش داده بر ماتم گواهی
بر وحدت آفتاب ذاتت هر ذرّه همیدهد گواهی
آرم ز شیخ پارس گواهی بدین مثل با حذف حرف قافیه از روی اضطرار
بر قتلِ من گر محضر ببندی هر عضو از من باشد گواهی
و کار و خبر ایشان چیست و در چه‌اند ایشان؟ لوط گفت: اشهد باللّه انها لشرّ قریة فی الارض عملا، چهار بار این سخن باز گفت تا چهار بار بر ایشان گواهی بداد ببدی و پلیدکاری تا مستوجب عقوبت گشتند، پس همی رفتند تا در خانه شدند و کس خبر نداشت از حال ایشان مگر زن لوط آن عجوز بد که از خانه بدر شد و قوم لوط را گفت که جمعی رسیده‌اند نکو رویان و جوانان و هرگز از ایشان نیکو روی‌تر و زیباتر ندیده‌ام. اینست معنی آن که رب العزة گفت فَخانَتاهُما خیانت وی این بود که مهمانان را بقوم می‌سپرد نه آنکه از وی فجور می‌آمد که در خبر است که: ما فجرت امرأة نبی قط.
رقم فروش+پخش جاری تنها بر پایهٔ گواهی‌ها.