معنی کلمه جمع در لغت نامه دهخدا
- یوم الجمع ؛ روز قیامت. ( از اقرب الموارد ).
- یوم ُ جمع ؛ روز عرفه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
- ایام جمع ؛ ایام مِنی ̍. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).مزدلفه. ( منتهی الارب ).
|| دقل و آن بدترین نوع خرماست. ( اقرب الموارد ). نخل بسیاربار یا نوعی از خرمای بلایه یا درخت خرما وقتی که از خسته برآید و هنوز دریافت نشود که از کدام اقسام است. || صمغ سرخ. ( منتهی الارب ). || جمعیت. ( فرهنگ فارسی معین ). گروه مردم. ج ، جموع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || انجمن. || مجمع. ( فرهنگ فارسی معین ). || شیر هر ماده شتر و گوسپند که پستان او را بسته باشند. ضد فواق که شیر باهل غبر مصروره است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || همه. ( اقرب الموارد ). || ( اصطلاح ریاضی ) یکی از چهار عمل اصلی و آن افزودن دو یا چند عدد است بیکدیگر، مثلاً: 14=3+6+5. ( فرهنگ فارسی معین ). || کلمه ای که بر دو ببالا دلالت کند و علامات آن از اینقرار است :
الف - نشانه های فارسی : ها ( دستها، کتابها )، َان ( اسبان ، مردان )
ب - نشانه های مأخوذ از تازی : َات ( استخراجات ، محسوسات ، حبسیات )، َون ( ریاضیون ، طبیعیون ، حواریون )،َین ( معلمین ، مؤمنین ، متفکرین ). ( از فرهنگ فارسی معین ).
جمع. [ ج َ ] ( ع مص ) گرد کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). گرد آوردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ضم و تألیف کردن. ( اقرب الموارد ). فراهم کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || اسم واحد را جمع کردن. ( منتهی الارب ). || جوان گردیدن : جمعت الجاریة الثیاب ؛ جوان گردید، و این کنایه است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || زفاف کردن. ( منتهی الارب ). || جوش آمدن. ( ذیل اقرب الموارد از زمخشری ): جمعت القِدْر؛ غلّت. ( اقرب الموارد ).
جمع. [ ج ِ ] ( ع اِ ) دوشیزه. || همه. ( منتهی الارب ). رجوع به جُمْع شود.
جمع. [ ج ُ ] ( ع اِ ) مشت فراهم آورده. ( منتهی الارب ). جمع الکف ؛ هنگامی است که مشت را جمع کنند، گفته میشود: ضربته بجُمع کفّی. ( ازاقرب الموارد ). || یک مشت از چیزی. ( المنجد ). ج ، اَجماع. || پنهان و مخفی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): امرهم بجمع؛ یعنی کار ایشان پنهان و مستور است و آنرا فاش نکنند. ( از اقرب الموارد ). || دوشیزه : فلان من زوجها بجمع؛ یعنی همچنان دوشیزه است. ماتت بجمع ( مثلثة )؛ ای عذراءً او حاملاً او مثقلةً. || همه : ذهب الشهر بجمع؛ یعنی رفت تمام ماه ، و در این دو معنی اخیر بکسر جیم نیز آمده. ( منتهی الارب ). و رجوع به جِمْع شود.