مومنین

معنی کلمه مومنین در لغت نامه دهخدا

مؤمنین. [ م ُءْ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مؤمن ( در حالت نصبی و جری ). مردم دیندار. اهل ایمان. ( از یادداشت مؤلف ) :
در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست
زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه.منوچهری.جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای. ( قابوسنامه ص 3 ). بل کافه مؤمنین از سپاهی و رعیت از آن بهره ورگشته. ( عالم آرای عباسی ص 207 ).
- امیرالمؤمنین ؛ از القاب خلفا.( ناظم الاطباء ). لقبی که اهل سنت به خلفا دهند. ( از یادداشت مؤلف ).
- || لقب خاص حضرت علی بن ابیطالب در عرف شیعه. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به علی شود.

معنی کلمه مومنین در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مومن در حالت نصبی و جری ( در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) : دوازده هزار قاب طعام و حلوا کشیده و فقرا ومساکین بل کاف. مومنین از سپاهی ورعیت از آن بهرور گشته ...
جمع مومن مردم دیندار .

معنی کلمه مومنین در ویکی واژه

مؤمنین
عنوانی مذهبی در دین اسلام مانند موبدان در کیش زرتشت. طبقه‌ای خاص از جماعت که بیشتر به مبانی دینی اعتقاد دارند.

جملاتی از کاربرد کلمه مومنین

یا امیر المومنین! عام است خوان رحمتت مستحق بی‌نوا را بر درت گوش صلاست
به شکل عام، در بررسی و تحلیل سیرِ زمانی پیدایش و شکل‌گیری قرآن، و به شکل خاص در مورد سورهٔ مسد، دو دیدگاه وجود دارد: نخست بر اساس سنتی که چند قرن پس از درگذشت محمد شکل‌گرفته، یعنی سنتِ متاخرِ «اسبابِ نزول» که به دنبال ارتباط بین متن مورد نظر با زندگی محمد است، نزدِ مومنینِ مسلمان، این سوره متعلق به نخستین بخش از زندگی محمد، یعنی در مکه است. گروه دوم نگاهی ناظر بر متن دارند و به دنبال فهمِ خودِ متنِ قرآن و سوره‌های آن، از جمله «مسد» هستند.
پس گفت، «ای طاووس، این به چه دلیری کردی؟» گفت، «چه کردم؟» خشم وی زیاد شد. گفت، «چهار ترک ادب کردی. یکی آن که نعلین بر کنار بساط من بیرون کردی و این نزدیک ایشان زشت بود که پیش ایشان با موزه و نعلین به هم باید نشست و تاکنون در سرای خلفا رسم این بوده و دیگر آن که مرا امیر المومنین نگفتی و دیگر آن که در پیش من بنشستی بی دستوری و دست من بوسه ندادی». طاووس گفت، «اما آن که نعلین بیرون کردم پیش تو، هر روز پنج بار پیش رب الغره که خداوند همه است بیرون کنم و بر من خشم نگیرد و اما آن که امیر المومنین نگفتم، آن بود که همه مردمان به امیری تو راضی نه اند، ترسیدم که دروغی گفته باشم، و اما آن که تو را به نام خواندم به کنیت نخواندم، خدای تعالی دوستان خود را به نام خوانده است. گفت یا داوود و یا یحیی و یا عیسی. و دشمن خود را به کنیت خواند، گفت تبت یدا ابی لهب. اما آن که دست به بوسه ندادم، از امیر المومنین علی (ع) شنیدم که گفت، «روا نیست دست هیچ کس را بوسه دادن، مگر دست زن خویش به شهوت و دست فرزند به رحمت»، اما آن که پیش از تو نبشتم، از امیر المومنین علی (ع) شنیدم که گفت، «هرکه خواهد که مردی را بیند از اهل دوزخ، در مردی نگرد که نشسته باشد و در پیش وی قومی بر پای ایستاده». هشام را خوش آمد. گفت، «مرا پندی ده. گفت از امیر المومنین علی (ع) شنیدم که گفت، «در دوزخ ماران اند، هر یکی چند کوهی و کژدم است، هر یکی چند شتری. منتظر امیری اند که با رعیت خویش عدل نکند». این بگفت و برخاست و برفت.
حسن بر ظهر نامه نوشت: یا امیرالمومنین!چون خدای با تو است بیم از که داری و اگر خدای با تو نیست امید به که داری.
قاضی نورالله شوشتری در مجلس پنجم از کتاب مجالس المومنین و سید عبدالله جزایری در کتاب تذکره شوشتر از امامزاده عبدالله شوشتر با عنوان «عبدالله بن حسین بن علی اصغر بن زین‌العابدین» نام می‌برند.