جبه
معنی کلمه جبه در لغت نامه دهخدا

جبه

معنی کلمه جبه در لغت نامه دهخدا

جبه. [ ج ُب ْ ب َ ] ( ع اِ ) نوعی از پیراهن. ( منتهی الارب ). پیراهن. ( آنندراج ). لباسی بلند و بی آستین که بر روی لباسها پوشند. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). لباس و پوشش بلندآستین درازی که به روی لباسهای دیگر پوشند. ( ناظم الاطباء ). جامه ای است چون لباده و آبدست آستین بلند. نوعی جامه دراز مردان که بر روی دیگر جامه ها پوشند. پوششی است معروف. جامه پیش ناشکافته. خلاف شقه که جامه پیش شکافته است. خلاف شقق. ج ، جُبَب ، جِباب. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): لبسوا جباب الخز و اندس فی جبته کما یندس الثعلب فی جبته. ( از اقرب الموارد ) :
از شعر جبه باید و از گبر پوستین
باد خزان برآمد ای بوالبصر درفش !منجیک.بلاش عشق من آن نوجوان بسان کلاب
جوال و جبه من لاش کرد و کیسه خراب.طیان.یکی مرد را گفتم حال چیست ؟ گفت بوبکر حصیری را و پسرش را خلیفه با جبه و موزه به خانه خواجه آورد. ( تاریخ بیهقی ص 160 ). بوعلی بر استری بود بند در پای پوسیده و جبه عتابی سبز داشت. ( تاریخ بیهقی ص 204 ). حسنک پیدا آمد بی بند، جبه ای داشت حبری رنگ. ( تاریخ بیهقی ص 180 ).
چندین چرا خرامی آراسته بکشی
در جبه ٔبهائی گر نیستی بهائی.ناصرخسرو.با صورت نیکو که بیامیزد با او
با جبه سقلاطون با شعر مطیر.ناصرخسرو.گفت بهلول را یکی داهی
جبه برد بخشمت خواهی.سنائی.اگر جبه خاره را مستحقم
ز تو بس کنم جبه زندنیچی.سوزنی.میان جبه من حشو نیست ارچه بسی
بشعرم اندرحشو است و بر تو مفهوم است.سوزنی.دریغ تیم عروس و دریغ تیم ملک
که این و آن سفط جبه بود و دستارم.سوزنی.دستار خز و جبه خارا نکوست لیک
تشریف وعده دادن استر نکوتر است.خاقانی.داری از این خوی مخالف بسیچ
گرمی و صد جبه و سردی و هیچ.نظامی.چونک در ملکش نباشد حَبّه ای
جز پی گنگل چه جوید جُبّه ای.مولوی.تو به ریش و به جبه معتبری
اگر آن ریش واهلی چه بری ؟اوحدی.جبه برد که او جنه برد آمده است
پشت گرمی وی از پنبه ز روی پندار.نظام قاری ( دیوان البسه ص 13 ).

معنی کلمه جبه در فرهنگ معین

(جُ بِّ ) [ ع . جبة ] (اِ. ) جامة گشاد و بلند که بر روی جامه های دیگر پوشند.

معنی کلمه جبه در فرهنگ عمید

۱. [جمع: جبب و جباب] جامۀ گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند.
۲. جوشن، دِرع، زره.
۳. (زمین شناسی ) دومین لایۀ تشکیل دندۀ زمین، میان پوسته و هسته، گوشته.
* جبهٴ هزارمیخ: [قدیمی، مجاز] آسمان و ستارگان در هنگام شب.

معنی کلمه جبه در فرهنگ فارسی

جامه گشادوبلندکه روی لباسهای دیگربرتن کنند
( اسم ) ۱- جام. گشاد و بلند که فراز جامه های دیگر پوشند. یا جب. خورشید. روز. یا جب. درویش . ۱- ابر سحاب . ۲- شب . یا جب. ماه .شب . یاجب. هزار میخی . ۱- فلک ثوابت . ۲- شب . ۳- زره درع . جمع : جباب جبب .
یکی از سرداران مغول

معنی کلمه جبه در دانشنامه عمومی

جبه (عربستان). جبه ( به عربی: جبة ) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان حائل واقع شده است. جبه ۲۰٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه جبه در دانشنامه آزاد فارسی

جُبّه
ردایی بلند و گشاد و آستین دار که روی همۀ تن پوش های دیگر می پوشیدند. جُبَّه عمدتاً مردانه بود و در دورۀ قاجار، صاحب منصبان و دولتمردان عالی رتبه و نیز تجار به تن می کردند. برخی از جبه ها بسیار مجلل بود؛ به طوری که از خز یا پارچه های گلابتون دوخته می شد و یا با مروارید و حاشیه دوزی طلایی تزئین می گردید. نوعی دیگر خرقۀ پشمین شبیه جبّه را به نام «شولا» روستاییان و درویشان می پوشیدند.

معنی کلمه جبه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جُبّه، نوعی بالاپوش مردانه و گاه زنانه می باشد.
اغلب منابع جبه را واژه ای عربی و جمع آن را جُبَب و جِباب دانسته اند، این واژه به زبان های دیگر نیز وارد شده و به صورت های جُپَّه در ترکی، جوپا و الجوبا در اسپانیولی، جیوپا و جیوپون در ایتالیایی و ژوپه و ژوپون در فرانسه دیده می شود.
شکل اولیه
به روشنی معلوم نیست که جبه از چه زمانی معلوم شد و شکل اولیه آن چگونه بود، ضیاءپور (۱۸۸ـ۲۰۱) از روی سنگْنگاره های دوران هخامنشی و اشکانی، به تفصیل به توصیف روپوشی مردانه، که مادها بر تن می کردند، پرداخته و آن را جبه دانسته است. این روپوش، جلوباز و بلند بوده و آستین هایی استوانه ای شکل، درازتر از آستین پیراهن، داشته است، سجاف پهنی بر روی آستین و سرتاسر کناره های جبه تا پشت گردن دوخته شده بوده است.
در منابع اسلامی
در منابع قدیم و جدید اسلامی، یافتن مشخصه های لباس های رو و تفاوت های انواع آن ها با یکدیگر به درستی امکان پذیر نیست، به طوری که حتی گاه جبه معنایی عام یافته و به انواع لباس های رو اطلاق شده است، از یک سو بنا بر حدیثی در بارهنحوه وضو گرفتن حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله وسلم، در حالی که جبه ای بر تن داشت، جبه را لباسی جلو بسته با آستین های تنگ وصف کرده اند، از سوی دیگر جَبوری جبه را پیراهنی جلوباز دانسته است که بر روی لباس های دیگر پوشیده می شد. به گمان او جبه یکی از نام های دیگر درع است به گفته احسن نیز جبه روپوشی با چاک سراسری در جلو و آستین های گشاد بود که اغلب به جای دراعه، همراه با قَمیص و اِزار و ردا پوشیده می شد.
جنس
...
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
جبهة وسط پیشانی و موضع سجده است جمع آن جباه است با آنها پیشانیهایشان و پهلوهایشان و پشت‏هایشان داغ کرده می‏شود. جبهة در معنای دیگری نیز به کار رفته ولی در قرآن مجید فقط در پیشانی و آن هم تنها یکبار آمده است.

معنی کلمه جبه در ویکی واژه

جبة
جامة گشاد و بلند که بر روی جامه‌های دیگر پوشند.

جملاتی از کاربرد کلمه جبه

اسماعیل خان در سال ۱۳۷۷ از زندان سرپوزه قندهار از چنگ طالبان گریخت و به همراه سرباز طالبان که به او در فرار از زندان کمک کرده بود، در ولسوالی چهاربرجک ولایت نیمروز به حاجی کریم براهویی فرمانده جبهه نیمروز (از متحدانش) پیوست و در نهایت وارد ایران شد.
با کناره‌گیری سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان، و یدالله سحابی از جبهه ملی ایران، به خاطر اختلاف نظرهایشان، جبهه ملی دوم ایران تشکیل شد.[نیازمند منبع]
بی جبهه گشاده، سخن رو نمی دهد آیینه ای چو هست سخن می کنیم ما
در دل یک ذره مأوا می کند در درون جبه ای جا می کند
اسپانتیک یا نیزه ی طلایی نام کوهی در منطقه گلگت واقع در شمال کشور پاکستان است.این کوه نخستین بار توسط کارل کرامر فتح شد.جبهه شمال‌غربی این کوه از آن جهت که دارای مسیری سخت و دشوار برای صعود است به عنوان مسیر ستون طلایی نامگذاری شده‌است.
جز ماشطهٔ صُنعِ تو کس حلقه نسازد بر جبهٔ مه، جعدِ سیاهِ شبِ یلدا
یک لویه جرگه در کابل برگزار شد که اصلاحاتی در قانون اساسی را پدیدآورد که تشکیل احزاب سیاسی مختلف را امکان‌پذیر و انحصار قدرت از حزب دموکراتیک خلق و جبهه ملی را پایان داد.
وی نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه شهرستان لنجان بود. او در انتخابات اولین دوره مجلس مورد حمایت دفتر هماهنگی ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر قرار گرفت. همچنین او عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود.
بر در او جبه فرسا آسمان از مریدانش شه هندوستان
جبهه می‌ساید به درگاه شه مردان «محیط» نقد قلب خویش را بر کیمیایی می‌زند
مغولان به فرماندهی جبه و سوبوتای پس از عبور از شیروان و داغستان در سال ۱۲۲۲ میلادی برای اولین بار با آلان روبرو شدند. آنها با اتحاد قبچاق-آلان مواجه شدند که با مکر با قبچاق‌ها آن را شکست دادند.
گره بیگانه است از جبههٔ گل شوخ من واشو چه گفتم غیر یک قربان شوم رنجیدنی دارد
چنین ز شرم‌ که‌ گردید سرنگون جامم که از نگین چو نم از جبهه می‌چکد نامم
احمد قندچی (متولد ۱۳۱۲) از طرفداران جبهه ملی و یکی از سه دانشجویی است که در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ کشته شد. او همچنین برادر اصغر قندچی، کارآفرین ایرانی و پدر صنعت کامیون سازی در ایران بود.
عیان ز جبهه ی بی چین هر دو، خلق حسن نهان بسینه ی بی کین هر دو، قلب سلیم
دوم در آن که آیا فقیر حریص، که دل او بسته به دنیا باشد بدتر است، یا غنی حریص بخیل؟ و سخن در فقیری است که طالب حرام نباشد و غنی ای که حقوق واجبه خود را بدهد، و الا هر کدام که مرتکب حرام شوند بدتر و اگر هر دو مرتکب شوند هر دو بدند.
داستان دکتر طاها پژوهان با بازی امین تارخ را دنبال می‌کند که یک پزشک متخصص جراحی مغز و اعصاب است. او به دلیل جراحی‌های موفقیت آمیزش به روی رزمندگان در جبهه‌ها به پنجه طلایی مشهور است. او اکنون به دلیل بیماری حاد همسرش مولود (شیرین بینا) بر سر دو راهی قرار دارد. از طرفی عرف پزشکی مانع جراحی همسرش توسط اوست ولی مولود اصرار دارد که فقط توسط پژوهان جراحی شود. از سویی تنها فرزند آن‌ها پری (نفیسه روشن) مخالف این عمل جراحی توسط پدر است…
با زندانی شدن همسرش در سال ۱۹۶۴، او مقاومت را ادامه داد و در سال ۱۹۸۰ به عنوان معاون رئیس جبهه دمکراتیک انتخاب شد. این جبهه در آزادی زندانیان وابسته به کنگره ملی آفریقا نقش داشت.
جبهه خویش را در این میدان میخ نعل سمند سلطان کن