جانانه

معنی کلمه جانانه در لغت نامه دهخدا

جانانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مرکب از جانان و «ه » پسوند نسبت و زائد. ( حاشیه برهان چ معین ). منسوب بجانان. کنایه از معشوق و مطلوب باشد. ( برهان ). کنایه از این است که جان از اوست یا او جان من است. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ). مقصود و مراد. ( ناظم الاطباء ). یار. نگار. دلدار. معشوق. معشوقه. عزیز :
جانا بخرابات آی تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه.مولوی.یارب آن شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست.حافظ.ببوی زلف تو گر جان ببادرفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه.حافظ.سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت.حافظ.ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم.حافظ. || در تداول عامه ، سخت. بزرگ. بسیارقوی. عظیم. بسیار بزرگ. بطور کامل. فراوان. درشت. صعب. محکم.
- سیلی جانانه بکسی زدن ؛ کشیده سخت زدن.
- فحش جانانه دادن یا خوردن ؛ فحش فراوان دادن یا خوردن.
- یک جوال جانانه گندم ؛ یک جوال پر از گندم.
- یک دوری جانانه پلو ؛ یک دوری کوت از پلو.
- یک کاسه جانانه شراب .
- یک کتک جانانه خوردن یا زدن .
- یک کشیده جانانه .

معنی کلمه جانانه در فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) ۱ - معشوق ، محبوب . ۲ - درست و حسابی ، سخت و کامل .

معنی کلمه جانانه در فرهنگ عمید

۱. کامل، درست وحسابی: کتک جانانه.
۲. (صفت ) [قدیمی] دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب: سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ: ۵۲ ).

معنی کلمه جانانه در فرهنگ فارسی

معشوق، محبوب، ا روی جانبازی وبطریق جان گذشتگی
( اسم ) ۱- معشوق محبوب .کامل تمام حسابی : سیلی جانانه .

معنی کلمه جانانه در فرهنگ اسم ها

اسم: جانانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: jānāne) (فارسی: جانانه) (انگلیسی: janane)
معنی: معشوق، محبوب، درست و حسابی، سخت و کامل، ( در تصوف ) ( به مجاز ) خداوند

معنی کلمه جانانه در ویکی واژه

معشوق، محبوب.
درست و حسابی، سخت و کامل.

جملاتی از کاربرد کلمه جانانه

بگو بجان ز کمان بر گذشت ناوک مژگان بیا بلب که ز جانانه پیک خوشخبر آید
هر چند که جانانه در دیده ی باز آید تا دیده نمی دوزم جانانه نمی بینم
آرمن هوانسیان که در پست نگهبانی انجام وظیفه می‌کرد متوجه تحرکات سربازان جمهوری آذربایجان شده و بلافاصله به یگانهای ارمنی خبر می‌دهد. در این بین حمله از سوی سربازان جمهوری آذربایجان آغاز و آرمن هوانسیان به تنهایی به مقابله با آن‌ها می‌پردازد. آرمن زخمی شده و تا پای جان دفاع می‌کند. مبارزه جانانه آرمن باعث می‌شود تا سربازان ارمنی متمرکز شده و با وارد کردن خسارات سنگین سربازان آذربایجانی را مجبور به فرار نمایند.
تا خون خویش در ره جانانه ریختیم آبی به پای آن بت فرزانه ریختیم
گرجان نبود زنده بجانانه توان بود جانان چونباشد به چه افسانه توان بود
امامه از جمله مناطقی است که پس از حمله اعراب مقاومت جانانه‌ای در برابر مهاجمان داشته‌است و تا سال‌ها پس از یورش تازیان به ایران به آئین زرتشتی باقی‌ماند. ورود اسلام به قصران علیا (لواسانات) به ویژه این منطقه با مهاجرت و فرار سادات علوی همراه بوده‌است. یگانه مذهب اسلامی که مردم امامه به آن گرویده‌اند، مذهب تشیع بوده‌است و از میان کسانی که در این تحول نقش داشته‌اند، حسن بن زید یا همان داعی کبیر را می‌توان نام برد.
دیگران گر سیم و زر آرند از بهر نثار من نثار حضرت جانانه سازم جان خویش
روکند در دل تو یار شود شمع جمعت جمال جانانه
آن منبع آگاهی گفتا که چه میخواهی گفتم که چه میخواهم جانانه و پیمانه
بر دو بینان کار در دریای وحدت مشکل است ورنه ما را هر حبابی خلوت جانانه شد
زجانان ناگزیر است آنکه را در جسم جان باشد که بی جانانه جان در تن چو جسمی بی روان باشد
چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه باشی غم جانانه باشد چو تو در میان نباشی