ثنویت
معنی کلمه ثنویت در فرهنگ عمید
۲. عقیده ای فلسفی که عالم را مرکب از دو اصل می داند.
معنی کلمه ثنویت در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- دوگانگی . ۲- دوگانه پرستی .
معنی کلمه ثنویت در دانشنامه آزاد فارسی
(یا: دوگانه انگاری؛ دوآلیسم) در کلام و مباحث دین پژوهی، باور به دو اصل متخالف آفرینشگر در تدبیر امور جهان و انسان؛ در اصطلاح معرفت شناسی فلسفی، اظهار و ایضاح مفاهیم و اعیان در قالب تقابل های دوتایی، همچون ذهن و عین یا ماده و صورت.
ثنویت در کلام. باور به وجود دو مبدأ متخالف آفرینشگر، ریشه های دینی بس کهنی دارد؛ تقسیم بندی اقوال مختلف ثنویت دینی: الف. ثنویت باوری افراطی (قائلان به دو مبدأ مفروض که هر دو هم ارز و قدیم اند، همچون مانویت) و ثنویت باوری میانه رو (قائلان به این باور که یکی از دو مبدأ، ازلی و دیگری آفریدۀ مبدأ ازلی نخستین است، همچون شماری از فرق گنوسی)؛ ب. ثنویت باوری جدالی (قائلان به قدیم و ازلی بودن هر دو مبدأ و جدال ابدی آن ها. اغلب در قالب دو مفهوم خیر و شر، همچون یین و یانگ در باورهای چینی و مایا و آتمن در باورهای هندی) و ثنویت باوری معاد باورانه (قائلان به غایت مندی جدال دو مبدأ، خیر و شر، و پیروزی نهایی خیر بر شر، همچون دین زردشتی، مانویت و فرق گنوسی)؛ ج. ثنویت باوری کیهانی (قائلان به این نظر که نفس خلقت خیر است و شر بدان تحمیل شده است، همچون دین زردشتی) و ثنویت باوری ضد کیهانی (قائلان به این نظر که شر لازم ذاتی خلقت است، همچون مانویت). شریعت اسلام قول به ثنویت را مردود شمرده است. در قرآن اشارات فراوانی در اثبات توحید از منظر نفی ثنویت هست. قول ثنویت در کلام اسلامی منبع نیرومند بخش عظیمی از کوشش های فکری متکلمان، به ویژه ذیل مبحث خیر و شر، بوده است. در کلام اسلامی، پرسش هایی چون «آیا اساساً شرّی در عالم هست یا هرچه هست خیر مطلق است؟» یا «اگر عالم را دو فاعل به کار است، باری این دو حادث اند یا قدیم؟»، با هدف اثبات توحید و نفی ثنویت طرح می شود و این سان تبیین های پیچیده ای نیز از ساز و کار عالم به دست داده می شود. باری، باید دانست که از منظری تاریخی و کلّی نگر، ثنویت همچون باوری دینی، مرحلۀ میانی، از چند خدایی به توحید (تک خدایی) است.
ثنویت در فلسفه. ثنویت در فلسفه، تقریباً همسو و هم زمان با ثنویت در باورهای دینی بالیده است. کهن ترین استنادهای فلسفی به ثنویت در آرای هراکلیتوس و امپدوکلس یافتنی است. اینان از دو منظر متفاوت قائل به جدال ابدی دو مبدأ بنیادین اند. ظاهراً این فلاسفه از آموزه های زردشتی، قطب های مکمل اهورامزدا و انگره مینو، تأثیر پذیرفته اند. بشارات اندکی نیز به گونه ای باور ثنوی در آثار افلاطون، به ویژه با وضوح بیشتر در کتاب دهم مکالمۀ قوانین، آن جا که افلاطون میان نیکی و زیبایی طبیعی و نیکی و زیبایی ذهنی تمایز می نهد و شناسایی زیبایی و نیکی را امری اساساً ذهنی می داند، به چشم می خورد. دوگانه باوری فلسفی در طلیعۀ فلسفۀ مدرن محور بخش عظیمی از تولیدات فلسفی بود. تمایزات ثنوی در فلسفه عموماً از تمایز ذهن و چشم در نظر دکارت سرچشمه می گیرد. ایدآلیست های وحدت گرا در تقابل با این دیدگاه سر بر آوردند، همان گونه که فیزیکالیست های چندگانه گرا در رویارویی با این دیدگاه برآمدند. تمایزات ثنوی ای چون فرم و محتوا در هنرها و نظریه های ادبی زادۀ همین تصورِ بنیادین معرفت شناختی است. در نظریه های فلسفی و ادبی معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیته و واسازی (نقدِ کلام محوری) بخش عظیمی از نیروهای فکری صرف ایضاح و نقادی دوگانه باوری، عمدتاً همراه با نقد توفندۀ منطق تقابل های دوتایی، شده است. دوگانه باوری فلسفی در حوزۀ فلسفه و عرفان اسلامی، در مباحثی چون واحد و صادر اول، نظریۀ وحدت وجود، با اعتقاد به شرک بودن ثنویت و بحث ماده و صورت، به ویژه در نزد حاج ملا هادی سبزواری، جلوه گر است.
معنی کلمه ثنویت در دانشنامه اسلامی
ثنویت مصدر جعلی از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است.
زندیق و ثنویت
در برخی منابع، زندیق نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد زنادقه فرقه ای از ثنویه ذکر شده است.
تاریخچه ثنویت
این مذهب در طی تاریخ چه در عقاید دینی و چه در نظرات فلسفی به صورت های گوناگون جلوه گر شده است.آنان قائل به دو اصل بودند که یکی را به نام نور و دیگری را ظلمت نامیده اند و گاه از آن دو تعبیر به خیر و شر و دیگر بار به اهورا مزدا و اهریمن و زمانی به اسامی و نامهای دیگر شده است.از فلاسفه یونان اولین کسی که ثنوی مذهب بود انکساکورس است که علاوه بر عناصر مادی معتقد به اصل عقلی که ناظم جهان است بود و آن را مدبّر و نظم دهنده عناصر و تشکیلات جهان می دانست.افلاطون، میان مثل نوریه و موجودات مادیه فرق می گذارد و در فلسفه او نیز ثنویت خاصی آشکار است.مذهب مانی که خود ترکیبی است از دین زرتشت و مسیح و بودا نیز مظهر ثنویت است چنان که اهورا مزدا و اهریمن را دو اصل وجودی عالم میداند.مذهب یهود نیز بنابر آنچه از کلمات تورات و قرآن مجید به دست می آید به یکتاپرستی گرویده اند، مع ذلک از جهتی ثنویت را حفظ کرده اند.بعضی از فلاسفه قرون وسطی نیز مذهب ثنویت را پذیرفته و روح و عقل را دو اصل و اساس جهان آفرینش و عالم قرار داده اند و بدین ترتیب مذهب ثنویت قدیم را مجددا تأیید کرده اند.
معانی ثنویت
...
[ویکی شیعه] ثَنَوّیت، به معنای اعتقاد به وجود دو خدا (دو خالق و مُدَبِّر) در عالم میباشد. این اعتقاد قبل از ظهور اسلام بوده است و منابع دینی نیز بدان پرداخته اند. این موضوع در کلام اسلامی مورد توجه بوده است.
ثنویت از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است. و به معنای دوگانگی است
اصطلاح ثنویت، به معانی مختلفی به کار رفته که از جمله آنهاست:
[ویکی فقه] ثنویت (قرآن). ثنویت، اعتقاد به دو آفریدگار قدیم به نام نور و ظلمت که یکی مبدا خیر و دیگری مبدا شر است.
مالکیت انحصاری خداوند بر جهان هستی، دلیل بطلان ثنویت است.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین...(خداوند فرمان داده: «دو معبود (برای خود) انتخاب نکنید؛ معبود (شما) همان خدای یگانه است؛ تنها از (کیفر) من بترسید!») مقصود از جمله" لا تتخذوا الهین اثنین"- و خدا داناتر است- نهی از تعدی از یک خدا و گرفتن چند خداست، پس خصوص دو تا مقصود نیست، بیش از دو خدا گرفتن را هم نهی می کند، و مؤید این معنا تاکید در جمله" انما هو اله واحد" است و کلمه" اثنین" صفت" الهین" است، هم چنان که کلمه" واحد" صفت" اله" است، و این دو صفت به منظور احتیاج و بیان مطلب آمده است.و به عبارت روشن تر اینکه، عنایت در آیه شریفه به نهی از پرستیدن غیر خدا با خداست، چه اینکه آن غیر خدا یکی باشد یا بیشتر از یکی، لیکن از آنجایی که هر عددی را که مشرکین در اله اختیار کرده بودند بالاتر از دو تا بوده، و حد اقل شرک آنان دو خدایی بوده، و بعد از عدد دو هیچ عددی تحقق نمی یابد مگر بعد از تحقق عدد دو لذا نهی از شرک را برده است روی عدد دو و از هر عددی دیگر به همان اکتفاء کرده.ممکن هم هست اعتبار عدد دو بخاطر داب و عادت مشرکین بوده که در مساله الوهیت به اله صنع و ایجاد معتقد بوده اند، یعنی آن خدایی که تنها مساله خلقت به دست اوست، و اله همه آلهه و ایجاد کننده همه آنهاست، و یکی هم اله عبادت، و آن خدایی است که ربوبیت و تدبیر عالم به دست اوست، و این احتمال با جملات بعدی آیه مناسب تر است. وله ما فی السمـوت والارض...(آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست؛ و دین خالص (نیز) همواره از آن او می باشد؛ آیا از غیر او می ترسید؟!)
تهدید معتقدان به ثنویت
دوگانه پرستان، مورد تهدید الهی هستند.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین انما هو الـه وحد فایـی فارهبون لیکفروا بما ءاتینـهم فتمتعوا فسوف تعلمون.((بگذار) تا نعمتهایی را که به آنها داده ایم کفران کنند! (اکنون) چند روزی (از متاع دنیا) بهره گیرید، امّا بزودی خواهید دانست (سرانجام کارتان به کجا خواهد کشید)!) " لام" در" لیکفروا" لام امر است، امری که برای تهدید بیان شده، همانند" تمتعوا" که آنهم امر است به عنوان تهدید، با این تفاوت که" لیکفروا" صیغه غائب است و" تمتعوا" مخاطب، گویی نخست آنها را غائب فرض کرده، می گوید اینها بروند و همه این نعمتها را کفران کنند، و با این تهدید، حالت توجه مختصری برای آنها پیدا شده به طوری که به صورت مخاطب در آمده اند و به آنها می گوید چند روزی از این نعمتهای دنیا بهره گیرید اما روزی خواهید دید که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اید و سرانجام کارتان به کجا می رسد! در واقع این آیه شبیه به آیه ۳۰ سوره ابراهیم است: قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار: " بگو چند روزی از لذات این جهان بهره گیرید که سر انجام کار شما آتش دوزخ است"
ثنویت در عصر بعثت
پندار ثنویت، در عصر بعثت رواج داشت.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین... وهو الذی فی السماء الـه وفی الارض الـه وهو الحکیم العلیم(او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود؛ و او حکیم و علیم است!) ( آیه در صدد بیان الوهیت مطلق و یگانه خدا و رد پندار دو خدایی در آسمان و زمین است.)
نهی از ثنویت
...
معنی کلمه ثنویت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ثنویت
شیخ الاسلام گفت: واسطی گوید من و او، واو «و» من، کرد من و پاداش او، دعاء من اجابت او، این همه ثنویت است دوگانگی. شیخ الاسلام گفت: کی از زبان هیچ کس در خراسان از توحید آن نیامد کی از زبان واسطی رحمه اللّه وی چون بنشاپور رسید از عراق، آنگاه کی بیامد بوعثمان حیری برفته، شاگردان وی دید و سخن وی شنوید در معاملت. چون میبیامد او را پرسیدند که چون یافتی او را؟ گفت: صاحب ایشان، ایشانرا نیاموخت و دلالت نکرد مگر مجوسیة محض، یعنی دو گانگی من و او.
بنیاد اندیشهٔ مندایی همان ثنویت، یا دو بننگری است. دو گوهرِ روح و مادّه از آغاز آفرینش با هم در ستیزند. اساطیر مندایی بیشتر دربارۀ اقلیم ازلیِ نور، آفرینش زمین و انسان، و سفر بازگشتِ روح به سرچشمۀ سرزمینِ نور است.
وی فیلسوف مادی بود ولی معهذا به ثنویت دکارت اعتقاد داشت و انسان را مرکب از روح و بدن میدانست. کندیاک پسیکولوژی خود را با الهیات مسیحی آشتی داد و از آثار مهم او «رسالهای دربارهٔ محسوسات» است که به سال ۱۷۵۴ چاپ شدهاست. در سال ۱۷۴۶ کتابی به نام گفتار در باب منشأ دانش آدمی نوشتهاست که بخش دوم آن به بحث دربارهٔ زبان اختصاص دارد.
کومون نقش اصلی این آیین، تندیس گاوکشی، را برخلاف پیشزمینهٔ ثنویتگرایانهٔ دین زردشتی تفسیر کرده است. کومون بر پایهٔ روایت خلقت دین زردشتی متأخر در بندهشن، اقدام میترا به کشتن گاو نر را عملی از نوع خلقت تفسیر کرده است. او مار و عقرب را آفریدههایی شریر دانسته است.
بنابراین از باورهای فلسفی و دیدگاههای مزدک میتوان پی برد که او پیروزی نور و روشنی را بر ظلمت و تاریکی امری قطعی میدانست. در این باره، رینولد نیکلسون بر آن است که مزدک مانند مانی و زرتشت به ثنویت معتقد بود. با این حال، مزدک برخلاف مانی میخواست با کمک باورهای مذهبی و دینی به اصلاح امور جامعه بپردازد. منع خونریزی و برخی نکات اخلاقی و اجتماعی آیین مزدک نوعی اخلاق گنوسی-مانوی را نمایش میداد.
ور هوس مثنویت در دل ست حل کنم این برتو که بس مشکل ست
ای ولد مثنویت رهبر شد نام تو بر فلک از آن بر شد
رنه دکارت نظریه ثنویت را برای مقابله با موضوع رابطه مغز با ذهن ارائه کرد. او پیشنهاد کرد که غده صنوبری جایی است که ذهن با بدن در تعامل است، و به عنوان جایگاه روح و به عنوان رابطی است که ارواح جانوران از طریق آن از خون به مغز میرسند. این دوگانگی احتمالاً انگیزهای برای آناتومیستهای بعدی فراهم کرد تا رابطه بین جنبههای آناتومیکی و عملکردی آناتومی مغز را بیشتر بررسی کنند.
با وجود اینکه زرتشت در فلسفه نوافلاطونی، به خصوص در ایتالیا، جایگاه والایی داشت، فلاسفه کشورهای پروتستان شمال اروپا چون گرهارد یوهان ووس، یوهان هاینریش اورسین و تئوفیل گال دیدگاهی منفی نسبت به او داشتند؛ چرا که او را با بتپرستی و ثنویت در ارتباط میدانستند. برخی چون پیر دانیل هیو تصور میکردند زرتشت همان موسی است. در جریان نوظهور «اورینتالیسم» (خاورگرایی) هم تصویر زرتشت مثبت نبود زیرا آن را با کلیشههای اسلامی و سنتهای غربی مخلوط کرده بودند؛ حاصل چنین موضوعی در نوشتههای اشخاصی چون بارتلمی دو هربلو پدیدار است
دربارهٔ علل پیدایش ثنویت در مجمع ایزدان قدیم و تغییر نقش اهوراها و دیوها نظرات مختلفی وجود دارد.