تگ

تگ

معنی کلمه تگ در لغت نامه دهخدا

تگ. [ ت َ ] ( اِ ) بمعنی ته و بن و پایین باشد همچو ته حوض و بن چاه و امثال آن.( برهان ). بن و پایین چیزی چون تگ حوض و تگ درخت. ( فرهنگ رشیدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ). قعر چاه و ته و پایین و بن چون ته حوض و بن چاه و عمق. ( غیاث اللغات ).قعر دریا. ( آنندراج ). ته و بن و پایین. ( ناظم الاطباء ). در اصل بمعنی پایان است. ( آنندراج ) :
در تگ آبش ز صفا ریگ خرد
کور تواند به دل شب شمرد.امیرخسرو ( از فرهنگ جهانگیری ).رجوع به تک شود. || بمعنی دویدن و تک و دو هم هست. ( برهان ). بمعنی دویدن باشد چنانکه گویند تگ و دو. ( فرهنگ رشیدی ). بمعنی دو باشد که مشتق از دویدن بود. ( فرهنگ جهانگیری ). بمعنی دویدن و این لفظ به کاف عربی نیز آمده است و در سراج اللغات نوشته که لفظ تگ به کاف فارسی صحیح است و آنچه سروری و برهان به کاف عربی نوشته اند خطاست. ( غیاث اللغات ). دو. ( ناظم الاطباء ). قدم. ( آنندراج ). هم ریشه تاختن. ( حاشیه برهان چ معین ). در فارسی تک در اوستا تَک َ بمعنی تند و تیز است. ( حاشیه خرده اوستای پورداود ص 85 ). تک و تمام مشتقات آن در فرس جدید به گاف بوده است و در پهلوی هم. ( رجوع شود به اساس اشتقاق فرس جدید تألیف هرن شماره 391 ) در شعری از نظامی ( از خسرو شیرین گنجینه گنجوی در لفظ بدرگ ). تگ باکلمه رگ قافیه شده است :
که با شبدیز کس هم تگ نباشد
جز این گلگون اگر بدرگ نباشد.
و شمس قیس ( المعجم چ قزوینی ص 201 و چ مدرس رضوی خاور ص 173 ) تصریح کرده است که در قوافی کافی میان کاف اصلی و کاف اعجمی جمع نشاید کرد چنانکه گوید فلک وسمک و آنگه گوید رگ و تگ. در فرهنگ رشیدی و بعضی دیگر از فرهنگها نیز تگ ضبط و قید شده است. بدین سبب در تنقیح کتب قدما تگ و تگاور و تگاپو و تگ و پو و امثال اینها را به گاف ضبط می کنیم... ( حاشیه کلیله و دمنه چ مینوی ص 345 ) :
سواران ز بس رنج و اسبان ز تگ
یکی را ز تن برنجنبید رگ.فردوسی.ز تندی به جوش آمدش خون ز رگ
نشست از بر باره تیزتگ. فردوسی.همی بود همراهشان چارسگ
سگانی که نخجیر گیرد به تگ.فردوسی.فروماند اسبان تازی ز تگ
تو گفتی در اسبان نجنبید رگ.فردوسی.اسب تازی ز اسب ساکن رگ
گشت همخو، اگر نشد هم تگ.سنایی.

معنی کلمه تگ در فرهنگ معین

(تَ ) (اِ. ) نک تک .

معنی کلمه تگ در فرهنگ عمید

۱. دو، تاخت: اسب تازی دوتگ رود به شتاب / واشتر آهسته می رود شب وروز (سعدی: ۱۵۲ ).
۲. تیزی در رفتار.
۳. دویدن: که با شبدیز کس هم تگ نباشد / جز این گلگون اگر بدرگ نباشد (نظامی۲: ۱۶۰ ).

معنی کلمه تگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دو دویدن.۲ - واحدی برای مقیاس مساحت معادل یک میدان اسب .

معنی کلمه تگ در دانشنامه عمومی

تگ (فیلم ۲۰۱۸). تگ ( انگلیسی: Tag ) یک فیلم در ژانر کمدی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این فیلم بر اساس واقعیت است در مورد گروهی از دوستان که یک ماه از سال را بازی می کنند
هوگی، باب، سیبل، چیلی و جری پنج دوست صمیمی هستند که از ۹ سالگی به مدت سی سال بازی گرگم به هوا ( به انگلیسی: tag ) را ادامه داده اند. بر مبنای یک توافق هر سال با شروع ماه مه بازی شروع می شود. در این ماه آن ها یکدیگر را در هر گوشه از دنیا پیدا می کنند و سعی میکنند دیگری را گرگ کنند. با پایان ماه مه آخرین گرگ بازی برای کل سال گرگ باقی می ماند و سال آینده باید بازی را شروع کند. طی سالها این بازی نه تنها برای این پنج دوست اهمیت زیادی پیدا کرده است بلکه مثل یک چسب، این گروه را کنار هم نگه داشته است.
داستان از جایی شروع می شود که هوگی ( گرگ سال قبل ) که یک محقق موفق در حوزه دامپزشکی است به عنوان نظافتچی در شرکتی که باب مدیرعامل آن است استخدام می شود تا از این طریق بتواند به باب نزدیک شود و او را گرگ کند. این فرصت در طی یک مصاحبه مطبوعاتی با نشریه وال استریت ژورنال به دست می آید. هوگی بعد از گرگ کردن باب به او می گوید که جری در پایان این دوره از بازی کنار می کشد و با توجه به اینکه هیچکس هرگز نتوانسته جری را گرگ کند این فرصت برای همیشه از دست خواهد رفت. در ادامه هوگی به باب می گوید که جری در آخرین روز ماه مه ازدواج می کند و این فرصت بسیار خوبی برای گیر انداختن جری است. آن ها تصمیم میگیرند به سراغ سیبل و چیلی بروند و با هم متحد شوند تا بتوانند جری را شکست دهند. از سوی دیگر خبرنگار وال استریت ژورنال که صحبت های آن ها را شنیده است تصمیم می گیرد با آن ها همراه شود تا گزارشی از این ماجرا تهیه کند. . .

معنی کلمه تگ در ویکی واژه

نک تک.
دویدن، تند رفتن، تاختن. مسافتی که اسب در یک تاخت می‌پیماید. ز تگ اسپ توس دلاور بماند ..... سپهبد بر او نام یزدان بخواند

جملاتی از کاربرد کلمه تگ

دود آه از جگر چاک دمیدن دارد زلف خیزست زهی دستگه شانه ما
نشاط گه به گه کمتر ز غم نیست اگر خود غم بود پیوستگی به
غرض آمیز نبود گفتگو، اخلاص‌کیشان را گل‌آلود آب صاف از جدول مرمر نمی‌گردد
نمی‌باشد به غیر یأس دیگر دستگیر من به نکبت‌خانه دنیا مددگار اینچنین باید!
تا چاشتگهی، به خواب مستی گوشت به دهل زن سحر نیست
چنین گفت : با دایه آن ماهرو که به گشته ام کم کن این گفتگو
این سریال روایتگر داستان عاشقانه ناصرالدین‌شاه و یکی از همسرانش به نام مارال است.
گذر کرد پر خستگیها بر آب ازان زخم پیکان شده پرشتاب
نیاساید ز کار آفرینش که خواب و خستگی بر وی حرام است
کنیزان این نشانی ها چو دیدند خط آشفتگی بر وی کشیدند
چشم مرا سیل ز دریا گذشت سوختگی دل شیدا همان