گاف

معنی کلمه گاف در لغت نامه دهخدا

گاف. ( اِ ) نام حرف بیست و ششم از الفبای فارسی و از حروف معقوده. رجوع به «گ » شود. || شکاف. درز :
بیامد قلون تا بنزدیک در
ز گاف در خانه بنمود سر.فردوسی.ظاهراً «کاف » صحیح است ، مخفف شکاف. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به کاف شود. || لاف که سخنان دروغ و گزاف و لاطائل و تجاوز کردن از حد و اندازه خود باشد. ( برهان ).اغراق.

معنی کلمه گاف در فرهنگ معین

(حر. )بیست و ششمین حرف از حروف الفبای فارسی .

معنی کلمه گاف در فرهنگ عمید

نام حرف «گ».

معنی کلمه گاف در فرهنگ فارسی

( اسم ) نام بیست و ششمین حرف از الفبای فارسی .

معنی کلمه گاف در ویکی واژه

بیست و ششمین حرف از حروف الفبای فارسی.

جملاتی از کاربرد کلمه گاف

پرده بدرید، کس این راز نخواهد پوشید غنچه بشگافت، سرش باز نخواهد پیوست
پروفسور گافمن بهترین شناخته شده‌است برای تحقیقات اصلی با هم با همکاری بین‌المللی، شمرده می‌شود در قسمت‌هایی به وسیلهٔ ۱۵۰ نویسنده در کالکشن نشریه‌اش.
قافْ، قَندهْ تنه لُو به هدیه دپاتنْ گافْ، گیرمه ترهْ‌کَشْ، گلهْ دیمْ تنها تَنْ
پاسخ بهین برای برنامه‌ی خطی باشند،‌ گاف درستالی در کمینه‌سازی به دیسه‌ی
فیض سبحانی و آن لاهوت ربانی قرین امر گاف و نون و آن عزم همایون توامان
یکی را بزد بر سرش بی‌گزاف که بشگافت از فرق تا روی ناف
هیچ نامی بی حقیقت دیده‌ای یا ز گاف و لامِ گُل، گُل چیده‌ای
اگر این خاکدان را واشگافی درونش بنگری خونریزی عشق
از باشگاه‌هایی که در آن رکاب زده‌است می‌توان به آی‌ای‌ام سایکلینگ، تیم دوچرخه‌سواری وکانسولیل–دی‌سی‌ام، تیم ترک-سگافردو، و آکوا بلو اسپورت اشاره کرد.
عود یک لافشان ازرق گردون شگاف کرده زوال الدرک دعوی اعلی الرتب