توارد

معنی کلمه توارد در لغت نامه دهخدا

توارد.[ ت َ رُ ] ( ع مص ) با هم به آب درآمدن. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری. ( از اقرب الموارد ). با هم به یک جا فرودآمدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || به اصطلاح شعرا، واقع شدن مصراع یا بیت از طبع دو شاعر بی اطلاع یکدیگر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گذشتن مضمون یا تعبیری در خاطر شاعری مثل آنچه در ذهن شاعری دیگر گذرد به غیر اخذ و سرقت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه توارد در فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پیاپی وارد شدن . ۲ - مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.

معنی کلمه توارد در فرهنگ عمید

١. (ادبی ) سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده.
٢. [قدیمی] پیاپی وارد شدن.
٣. [قدیمی] در یک وقت وارد شدن.
٤. [قدیمی] با هم در یک جا فرود آمدن.

معنی کلمه توارد در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) پیاپی وارد شدن پشت سرهم داخل شدن.۲ - در یک وقت وارد شدن با هم فردو آمدن . ۳ - شعر سرودن دو شاعر بدون اطلاع از یکیدگر بطوریکه شعرشان لفظا و معنا ( با یکی از این دو ) عین هم یا مانند یکدیگر باشد موارده . جمع : تواردات .
با هم به آب در آمدن یا حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری . یا با هم به یک جا فرود آمدن .

معنی کلمه توارد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توارد یا صنعت توارد یکی از صنایع بلاغی شعر فارسی به شمار می رود.
تَوارُد، یا توارد خاطر، خاطرین و یا فکرین، بر وزن تفاعل از فعل «وَرَدَ، وروداً» در لغت به معنای «رسیدن دو نفر با یکدیگر در یک جای و از یک سرچشمه آب گرفتن» است. ولی در بلاغت ادب فارسی، از مباحث دانش بدیع به شمار می رود که دو شاعر بدون آگاهی از حال و سخن یکدیگر و بدون آن که شعر یکدیگر را دیده باشند، مضمون واحدی را صرفاً از روی قریحۀ خویش و به کمک «فکر و رَویت و قوت ذهن» بسرایند.
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۳، تهران.
توارد زمانی که مجال سخن تنگ باشد، یعنی در اوزان، قوافی و ردیف های مشکل، بیشتر ظهور می یابد،
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۴، تهران.
در ادبیات عرب، توارد (الموارده) نیز به همان معنایی به کار رفته است که در ادب فارسی از آن سخن رفت.
اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۷م.
...

معنی کلمه توارد در ویکی واژه

پیاپی وارد شدن.
مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.

جملاتی از کاربرد کلمه توارد

من اینسان توارد ندارم به شعر که نبود مرا حافظه بی‌وفا
از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است می‌توان به سرگذشت استاد تواردوفسکی، گوش آقای رئیس، نشانه‌گذاری‌شده، در خیابان سپولنی و شوپن: میل به عاشقی اشاره نمود.
نتوان چارهٔ توارد کرد نه ز حزم و نه از جگرخواری
در توارد الهام، بی دلت مسدود گل سلاله ی انعام بی کفت مسنون
شعر تواردوفسکی با مضمون جنگ جهانی دوم، خانه ای در کنار جاده، پایه ای برای مجموعه سمفونیک والری گاوریلین در سال ۱۹۸۴ با همین نام بود. در سال ۱۹۶۳، تواردوفسکی تیورکین را در دنیای دیگر منتشر کرد، طنزی دربارهٔ زندگی روزمره در اتحاد جماهیر شوروی و استالینیسم. تیورکین برای مدت کوتاهی وارد جهنم می‌شود و متوجه می‌شود که جهنم بسیار شبیه زندگی روزمره در اتحاد جماهیر شوروی است.
بلای توارد بلایی است صعب به یزدان گریزم من از این بلا
در فوریه ۱۹۷۰، تواردوفسکی از نووی میر برکنار شد. وی که از دست دادن مجله ای که برای او اهمیت زیادی داشت، برایش سخت بود، سلامتی اش به هم ریخت و در دسامبر ۱۹۷۱ درگذشت.
ولی علاج توارد نمی توانم کرد مگر زبان سخن گفتن آشنا نکنم
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به نامه به بابا نوئل ۲، نامه به بابا نوئل ۳، سرگذشت استاد تواردوفسکی، موج جرم و جنایت، تاج پادشاهان، هوس‌های امپراتور، قانون حقیقی، شامانکا، پرستار کودک، فهرست شیندلر، انگشتری با نشان عقاب تاج‌دار و آتش‌بس اشاره کرد.
اگر از توارد شود عیب دار به دزدی دهد عیبجویش قرار
تواردی مگر افتاده بود در مطلع بدین سبب رقمی از قصور بر مزنش
تواردوفسکی در یک خانواده روسی در زاگوریه در اسمولنسکی آویزد استان اسمولنسک در امپراتوری روسیه به دنیا آمد. در زمان تولد او، خانواده در مزرعه ای زندگی می‌کردند که پدرش به صورت اقساطی از بانک زمین دهقانی خریداری کرده بود. پدر تواردوفسکی، پسر یک سرباز بی‌زمین، آهنگر بود. مزرعه در زمین فقیرانه‌ای قرار داشت، اما پدر تواردوفسکی آن را دوست داشت و به آنچه که از طریق سال‌ها کار سخت به دست آورده بود، افتخار می‌کرد. او این عشق و غرور را به الکساندر منتقل کرد.