تنائی

معنی کلمه تنائی در لغت نامه دهخدا

تنائی. [ ت َ ] ( ع مص ) دور شدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه تنائی

نیز از همان کتاب است: مردی ابوذر را ناسزا گفت: ابوذر پاسخش داد: ای فلان، میان من و بهشت گریوه ای است که اگر از آن بگذشتن توانم، مرا بگفته ی تو اعتنائی نیست. و اگر از آن گذشتن نتوانم، شایسته ی بدتر از اینم که مرا گفتی.
بدین ترتیب نشانه پایان دوره تنائیم ( معلمان ) و آغاز دوره آمورائیم ( مفسران ) ، نوشته شدن کتاب میشنا است. البته کتاب های دیگری هم در این دوره نگاشته شده ولی چون میشنا مورد اقبال عمومی قرار گرفته ، این جایگاه را پیدا کرده است.
تمامی سوره های قرآن را که در آغازش حروف ا، ل و م بود گرد کردند و مراد حاصلشان نشد. بین نویسندگان اما جوانی بود که بدو اعتنائی نمی کردند.
خاخام عقیبا بن یوسف، ربی اکیبه (به عبری: עקיבא)(زندگی در حدود ۵۰-۱۳۵ میلادی) تنائیم یهودی در پایان سدهٔ یکم و آغاز سدهٔ دوم میلادی بود. او یکی از بزرگترین نویسندگان معتبر روایات یهود بود. او همچنین از مشارکت‌کنندگان مهم در میشنا و مدرش هالاخا بود. او را پدر یهودیت خاخامی دانسته‌اند.
و از آن بلیات خلاصی داد و از آن بیماری ها بسلامت داشت و آن رنجهای متراکم از او دور کرد و انواع نعمتهای بلیغ و اقسام بزرگداشت ها بوی ارزانی داشت و وی از سپاسگزاریش رو برگرداند و از حمدش خودداری کند و به نعمتهائی که آن پادشاه بوی ارزانی داشته و بخششهائی که بوی کرده اعتنائی نکند.
مذمتش که میکنم، گوشش شنوای آن نیست و خشنودی ام را نیز اعتنائی نمی کند.
در ظلمت وجود قرخان ساری بود تا پرتو شعاع دل فروز از مطلع جمال اغوز طالع نمود و ترکان را در وقایع ولادت و دلایل سعادت او اعتقادی چند است که اسناد آن جز بحضرت انبیا و خلص اصفیا شایان و روا نیست، از آن جمله گویند: که هنگام ولود تا سه روز کام و دهان بشیر مادر نیالود و هر شب در عالم خواب بمادر خطاب میکرد که شیر تو وقتی خواهم خورد که مومن و حق شناس باشی، نه کافر و ناسپاس و مادر هر چند اعتنائی بخواب خویش نکرده، تدبیرات دیگر پیش گرفت ذره سود نه بخشید و قطره شیر نه نوشید؛ تا بفضل یزدان ملهم و منتقل گشت که رویای او از مقوله انها و اعلام است نه اضغاث و احلام پس از روی خلوص صدق بدین حنیف حق در آمد تا طبع کودک هوای پستان کرد و میل مادر بحق پرستان بود و دین پاکش از خلق پنهان؛ تا عمر کودک بیکسال رسید.
آن کاعتنای و حرمت فرضش به کفر و اسلام نی اعتنائی از دوست نز دشمن احترامی
نه ز آسمان توجه نه زاختر اعتنائی نه ز دوستان حمیت نه ز دشمنان حیائی
ایشان اما اعتنائی نکردند تا این که سرما رسید و زراعت ایشان تباه کرد. از آن رو، آن روزها را ایام عجوز یا بردالعجوز گویند.
هفته و ماه آنجا کس نپوید بل ماه و سالی مگس نپرد. مشتی ماش و ارزان دارد و نانی تا رفع خرمن فرش کاشانه را پلاسی هست و سرب یاران خانه را کرباسی، اهالی مرز را نیز از عوالی تا ادانی بر وجه تفقد اعتنائی می رود و از پاس تودد امتناعی نیست، بیت:
و طریق معالجه بدگمانی به خدا و خلق آن است که بعد از ملاحظه فساد، و شرافت ضدش، «که گمان نیک باشد» هرگاه گمان بدی از کسی به خاطر تو بگذرد اعتنائی به آن نکنی و دل خود را به آن شخص بد نسازی، و رفتار خود را با او تفاوت ندهی، و تفقد و اکرام و احترامی که نسبت به او به عمل می آوری کم ننمائی.