تلفت

معنی کلمه تلفت در لغت نامه دهخدا

تلفت. [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) نیک برگشته نگریستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). روی برگرداندن از چیزی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تلفت در فرهنگ معین

(تَ لُ فّ ) [ ع . ] (مص ل . ) نیک نگریستن ، به چپ و راست نگاه کردن ، خیره شدن .

معنی کلمه تلفت در فرهنگ فارسی

نیک برگشته نگریستن . روی برگرداندن از چیزی .

معنی کلمه تلفت در ویکی واژه

نیک نگریستن، به چپ و راست نگاه کردن، خیره شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تلفت

و امّا اصحاب الرأی فانّهم ذهبوا الی انّ المالک اذا لم یکن معها فلا ضمان علیه فیما اتلفت ماشیته لیلا کان او نهارا.
الوان ریش مختلفت را شمرده ام سبز و بنفش، زرد و کبود، ارغوانی است
قالَ یا مُوسی‌ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ ای اخترتک و استخلصتک و اتّخذتک صفوة علی الناس، بِرِسالاتِی بوحیی و بکلامی من غیر واسطة. ابن کثیر و نافع و روح از یعقوب برسالتی خوانند علی الوحدة، و الوجه أنه اسم یجری مجری المصدر، و المصدر یفرد فی موضع الجمع، لان المصادر لا تثنی و لا تجمع لکونها جنسا. باقی قرّاء برسالاتی خوانند علی الجمع و الوجه أن المصدر قد یجمع اذا اختلفت انواعه، و الرّسول یرسل بأنواع من الرسالات فلهذا جمع، و هذا کما قال اللَّه تعالی: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ، فجمع الصوت و هو مصدر لما اختلفت انواعه. کلام از رسالت جدا کرد تا دلیل کند که آن سخن بی‌ترجمان بود، و از جمله آن کلمات این چهار سخن نقل کرده‌اند که گفت: ای موسی! بر درگاه من ملازم باش که مقیم منم. دوستی با من کن که باقی منم. حاجت از من خواه که مفضل منم. صحبت با من دار که وافی منم. فَخُذْ ما آتَیْتُکَ من الشّرف و الفضیلة، و قیل: اعمل بما فیه بجدّ و اجتهاد، وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ علی ذلک.
و قیل: الصَّالِحُونَ اصحاب الخیر و مِنَّا دُونَ ذلِکَ اصحاب الشّرّ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً ای کنّا ذوی مذاهب متفرّقة و ادیان مختلفة. قال الحسن و السدی: الجنّ امثالکم فمنهم قدریّة و مرجئة و رافضة، و یقال: لشریف القوم الطّریقة و الطّریقة المثلی مشایخ البلد. و القدد جمع القدّة و هی الاجناس المختلفة یقال: صار القوم قددا اذا اختلفت حالاتهم و اصلها من القدّ و هو القطع.
وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً ای علی صورة عرفت انّ الغلبة لهم، ثم اخبرتهم لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ، ای اختلفت کلمتکم فی امر القتال و الفرار. و لکن سلّمکم من الفشل و التّنازع و المخالفة فیما بینکم و قیل: سَلَّمَ ای: عصمکم من العدوّ.
گفتم که شدم خوار و زبون و تلفت گفت از تلف منست عزو شرفت
و لعمری انی اری من هجرک مایرویه الناس من طیران الروح و طوفان نوح و لوکان لی صبرا کصبرا ایوب وطاقه کطاقه یعقوب و حلم کحلم ابراهیم و احتمال کاحتمال شعیب، فما اقدر بعد ذالک علی احتمال فقد و صالک و اشتیاق غره جمالک و ان لم اجمع خصایل النبوه فقد جمعت شمایل الفتوه و علیک بالرحم و المروه؛ ارحم علی بروح فیک قد تلفت بعد الفراق فهذا آخرالرمق
روحی تلفت و مهجتی تهواه قلبی ابدا یقون یا هویا هو