تلبس
معنی کلمه تلبس در فرهنگ معین
معنی کلمه تلبس در فرهنگ عمید
۲. پوشیده شدن.
۳. آمیخته و مبهم شدن کار.
معنی کلمه تلبس در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تلبس در ویکی واژه
آمیخته و مبهم شدن کار.
جملاتی از کاربرد کلمه تلبس
مرجع آن بود تجرد ذات از تلبس به مقتضای صفات
و مرا با یکی از متلبسان علم که کلاه رعونت را عزّ علم نام کرده است و متابعت هوی را سنت رسول علیه السّلام و موافقت شیطان را سیرت امام، مناظره همیرفت. اندر آن میان گفت: «ملاحده دوازده گروهاند. یک گروه اندر میان متصوّفهاند.» گفتم: «اگر یک گروه در میان ایشاناند، یازده گروه اندر میان شمایند. ایشان خود را از یک گروه بهتر نگاه توانند داشت که شما از یازده گروه.»
و قال عمرو بن میمون ان المرأة من الحور العین لتلبس سبعین حلة فیری مخّ ساقها من ورائها کما یری الشراب الاحمر فی الزجاجة البیضاء.
می نگذارد درون مرتع گیتی گرگ بجلد غنم شود متلبس
و دفع رسول اللَّه (ص) الی ابی ذر غلاما، فقال: «یا ابا ذر اطعمه ممّا تأکل، و البسه ممّا تلبس».
منشاء آن بود تلبس عین به ظهور از ملابس کونین
اصحابنا لا تیأسوا بعد الجوی مستانس غیر الهوی لا تلبسو غیر الهوی لا ترتدوا
شرم دارم از نبی ذو فنون البسوهم گفت مما تلبسون
و انت تلبس روحی مکرما حللا بها اعیش و تکفیننی لتکفینی
قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «المتوفی عنها زوجها لا تلبس المعصفر من الثیاب، و لا الممشق، و لا الحلی، و لا تختضب، و لا تکتحل»