چسبیدن
معنی کلمه چسبیدن در فرهنگ معین
معنی کلمه چسبیدن در فرهنگ عمید
۲. (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] چیزی را محکم به دست گرفتن.
۳. [عامیانه، مجاز] محکم پیوستن به کسی یا چیزی.
۴. [عامیانه، مجاز] مطلوب و دلپذیر بودن.
معنی کلمه چسبیدن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( چسبید چسبد خواهد چسبید بچسب چسبنده چسبیده . متعدی : چسباندن چسبانیدن ) ۱ - متصل شدن چیزی بچیز دیگر چنانکه جدا کردن آنها دشوار باشد . ۲ - چیزی را محکم بدست گرفتن . ۳ - محکم پیوستن بکسی یا چیزی . ۴ - میل کردن متمایل شدن منحرف شدن .
مقلوب چسیبدن و آنرا چفسیدن نیز گفته اند چه بیکدیگر بدل شوند .
معنی کلمه چسبیدن در ویکی واژه
متصل شدن چیزی به چیز دیگر چنان که جدا کردن آنها دشوار باشد.
چیزی را محکم به دست گرفتن.
محکم پیوستن به کسی یا چیزی.
میل کردن، متمایل شدن.
چفسیدن، چسفیدن، دور شدن
جملاتی از کاربرد کلمه چسبیدن
از خموشی لب اظهار به هم چسبیدن حجت ناطق شیرینی گفتار دل است
این پدیده می تواند به شکل گیری و چسبیدن به باورهای نادرست، علیرغم شواهد قابل توجهی مبنی بر خلاف آن باور، منجر شود. نتیجه پدیده به عنوان فیلتری عمل می کند که بر ارزیابی شواهد علمی و سایر افراد تأثیر می گذارد.
موساد پانزده تن از این افراد را شناسایی کرد و از بین آنها شش تا را حذف نمود. عملیات حذف بیشتر اوقات در هنگام صبح که در راه رفتن به سر کار بودند بوسیله بمبهای سریعالانفجاری که توسط یک موتور سیکلتسوار به خودروی آنها میچسبیدند انجام میشد. این عملیاتها و بسیاری دیگر که توسط موساد کلید زده شده و در بعضی اوقات با همکاری ایالات متحده انجام میشدند همگی موفقیتآمیز بودند.
به هم چسبیدن مژگان به کنج فقر میگوید که نی هرچند صرف بوریا گردد شکر دارد
مکن ز افسانه خوانی تلخ بر خود خواب شیرین را که چشم ما به شکر خواب چسبیدن نمی داند
آدیداس به تمام انتقادها پاسخ داد و گفت: «ساختار جدید سطح توپ به بازیکنان اجازه میدهد تا آن را در تمام شرایط آب و هوایی کاملاً کنترل و هدایت کنند.» همچنین اشاره کرد که بافت جدید سطح توپ بر روی غشای بیرونی تضمین کننده «چسبیدن مطلوب بین توپ و کفش»، و همچنین چسبیدن بهتر بین دستکش و توپ برای دروازهبان است.
باین امید که شاید بنام او باشد جدا نمیشود از زر بسکه چسبیدن
بنازم نام شیرینی که هرگه بر زبان آید چو بند نیشکر جوشد به هم چسبیدن لبها
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام نیست ممکن عمر را دامن به چسبیدن گرفت
درین گلشن که دارد آب و رنگش نعل در آتش چو داغ لاله می باید به برگ عیش چسبیدن
این مسافران با دلیل چسبیدنشان به دکل
شمعم اما خانه همسایه از من روشن است بر فروغ خویش چسبیدن نمی آید ز من
ز بس بی دست و پای حیرتم، بی سعی مشاطه به سان شانه بر زلف تو چسبیدن نمی دانم