پوشیدگی

معنی کلمه پوشیدگی در لغت نامه دهخدا

پوشیدگی. [ دَ/ دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی پوشیده. مستوری. مستوربودن. ستر. خفاء. استتار. خفیه. ( دهار ). احتجاب. کسوف. غماء. ( دهار ). خافیة. ( منتهی الارب ) :
سه دیگر که بالا و رویش بود
بپوشیدگی نیز خویش بود.فردوسی.|| ابهام. التباس. قذحمة. و فی المثل صرحت بقذحمة، ای وضحت القصة بعدالتباس. ( منتهی الارب ). تشابه ، شبهة؛ پوشیدگی کار و مانند آن. ( منتهی الارب ). غشاوة؛ پوشیدگی چشم. اشکال ؛ پوشیده شدن امر. ( منتهی الارب ). اشکال ؛ پوشیدگی ببردن و هذا من باب السلب والایجاب. ( تاج المصادر بیهقی ). عفاء؛ پوشیدگی و ناپدیدگی. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه پوشیدگی در فرهنگ معین

(دِ ) (حامص . ) ۱ - حالت هر چیز پوشیده . ۲ - ابهام .

معنی کلمه پوشیدگی در فرهنگ عمید

۱. حالت هرچیز پوشیده.
۲. مستوری.

معنی کلمه پوشیدگی در فرهنگ فارسی

کیفیت و حالت پوشیده . ۲- مستوری مستور بودن خفا. ۳- ابهام التباس شبهه .

معنی کلمه پوشیدگی در ویکی واژه

حالت هر چیز پوشیده.
ابهام.

جملاتی از کاربرد کلمه پوشیدگی

از دلق گشودیم معمای قلندر پوشیدگی این است‌که‌ کس ژنده ندارد
زبان کردم زغمخواران غم خود را، ازین غافل که درد سهل از پوشیدگی جانکاه می گردد
شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزّیست در ذُلّ، توانگریست در درویشی، خداوندیست دربندگی، سیریست در گرسنگی، پوشیدگیست در برهنگی، آزادیست در بندگی، زندگانیست در مرگ، شیرینیست در تلخی هرکه در این راه آید و بدین صفت نرود هر روز سرگردان‌تر باشد.
پوشیدگی ز هیأت آفاق برده‌اند حیرت قبای چارهٔ عریانی خودیم
به پوشیدگی با خود آوردمش نه بد بود اگرچه بد آوردمش
رسم او کرده روی باطل و حق سوی پوشیدگی و عریانی
عشاق بهار چمنستان خیالند پوشیدگی آیینه عریان تو باشد
حال عارف در دنیا چنین است و تاریکی مثال ضعف معرفت است در این جهان که گویی که از پس پرده بیرون می نگرد. و ضعیفی عشق سبب نقصان آدمی است که تا در این جهان بود ناقص بود و آن عشق به کمال نرسد و کژدم و زنبور مثل شهوات دنیاست. و غم و اندوه و رنج که می باشد این همه مشوش لذت معرفت است و مشغله و هراس مثل اندیشه زندگانی و معیشت و به دست آوردن قوت و امثال این است. و به مرگ این همه خیزد و شهوت دیدار تمام شود و پوشیدگی به کشف بدل شود و غم و اندوه و مشغله دنیا منقطع شود و بدین سبب آن لذت بغایت کمال رسد اگرچه بر قدر معرفت بیش نبود. و چنان که لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد، لذت معرفت با دیدار هم چنین بود.
سه دیگر که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود
و از پوشیدگیهای آفات نفس و اسرار علّتهای نفس آنست که مدح دوست دارد و هرکه جرعتی از وی بخورد هفت آسمان و هفت زمین بمژۀ چشم بردارد و نشان این آنست که چون این ازو منقطع شود کاهلی و سستی اندر وی پیدا آید.
بر خلاف سنت جاری در ناحیه مدیترانه که بر پوشیدگی تأکید داشت شرکت کنندگان برهنه در مسابقات شرکت می‌کردند «واژه «ژیمناستیک» به عنوان مثال از واژه یونانی به معنی «برهنه» می‌آید»