تقاص

تقاص

معنی کلمه تقاص در لغت نامه دهخدا

تقاص.[ ت َ قاص ص ] ( ع مص ) قصاص از یکدیگر بستدن. ( زوزنی ).قصاص از یکدیگر گرفتن. یقال : تقاص القوم ، اذا قاص کل واحد منهم صاحبه فی الحساب او غیره ُ. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || ( اصطلاح فقهی ) بوسیله ای از وسائل طلب خود را از مدیون منکر وصول کردن. دائنی که مدیون وی از پرداخت دین خود امتناع میکند، حق دارد که به هر وسیله ای که در دسترس او موجود است ، طلب خویش را وصول کند. این عمل را تقاص گویند. وصول کردن دین خود از مدیون منکر به هر وسیله ای که بتواند بر مال او دست باید.
- تقاص گرفتن ؛ در تداول عامه ، انتقام گرفتن. مجازات دادن.
- امثال :
تقاص به قیامت نمی ماند ، نظیر: از مکافات عمل غافل مشو. رجوع به امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 158 و 549 شود.

معنی کلمه تقاص در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) قصاص گرفتن از هم . ۲ - تاوان گرفتن . ۳ - معامله به مثل کردن . ، ~پس دادن مجازات شدن ، تاوان دادن .

معنی کلمه تقاص در فرهنگ عمید

از یکدیگر قصاص گرفتن، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن.

معنی کلمه تقاص در فرهنگ فارسی

ازیکدیگرقصاص گرفتن، تاوان گرفتن، معامله
۱ -( مصدر ) قصاص گرفتن از هم . ۲ - تاوان گرفتن . ۳ - معامله بمثل کردن .

معنی کلمه تقاص در دانشنامه عمومی

تقاص (فیلم ۱۹۹۵). تقاص ( به انگلیسی: Payback ) یک فیلم جنایی و دلهره آور آمریکایی محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی آنتونی هیکاکس با بازی سی توماس هوول و جون سورنس است.
اسکار بونستر ( با بازی سی توماس هوول ) به یک زندانی در بستر مرگ قول می دهد تا انتقامش را از زندان بان قاتل بگیرد. زندانی در ازای این قول محل اختفای یک کیسه پول را به اسکار می گوید. اسکار در نهایت از زندان آزاد شده و در پی انتقام می رود، اما زندان بان اکنون دچار معلویت شده است. در این میان اسکار هر روز بیشتر شیفته رز، همسر زندان بان می شود.
تقاص (فیلم ۱۹۹۹). تقاص ( به انگلیسی: Payback ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۹ و به کارگردانی برایان هالگلند است. در این فیلم بازیگرانی همچون مل گیبسون، گرگ هنری، ماریا بلو، دیوید پیمر، بیل دوک، لوسی لیو، جان گلاور، ویلیام دیون، دبورا کارا آنگر، جیمز کابرن، جک کانلی، کریس کریستوفرسون، سالی کلرمن، ترور سنت جان و فردی رودریگز ایفای نقش کرده اند.
پورتر ( گیبسن ) را دوستش، وال ( هنری ) ، به جریان سرقتی می کشاند. همه چیز به خوبی و خوشی سپری می شود تا این که لین ( آنگر ) ، همسر پورتر، از پشت به پورتر شلیک می کند. در واقع پس از آن که وال عکس پورتر را همراه زنی دیگر ( بلو ) به لین نشان می دهد، این دو برای کشتن پورتر زدوبند می کنند. با این همه، پنج ماه بعد پورتر که تبدیل به یک دیوانهٔ روانی تمام عیار شده، برمی گردد…

معنی کلمه تقاص در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تصاحب مال دیگری بدون اذن وی در ازای مال خود را تَقاصّ گویند و از آن در باب قضاء سخن رفته است.
تقاص در لغت به معنای در پی کسی یا چیزی رفتن و نزدیک شدن است و به مقابله به مثل و تلافی کردن نیز « قصاص »، «مُقاصّه» یا «تقاصّ» گفته می شود از آنرو که واکنشی است در پی وقوع عمل یا جرم.
انواع تقاص
تقاصّ، گاه دو طرفه است و آن در مورد وجود دو طلب از دو طلب کار است که حقیقت آن ایفای دو دین به طور متقابل می باشد و از آن به تهاتر تعبیر می شود و گاه یک طرفه.نوع دوم، تقاصّ مصطلح و موضوع مورد بحث است.
حکم تقاص
مالی که انسان از دیگری طلب دارد یا عین است یا دین.در هر دو صورت، طرف مقابل (مَطلوبٌ مِنه) یا به بدهی خود معترف بوده، در صدد ادای آن می باشد یا از اصل، منکر آن است و یا به آن اقرار دارد لیکن بدون عذر از ادای آن طفره می رود.در صورت نخست، تقاصّ جایز نیست.در صورت دوم و سوم اگر طلب، عین باشد و طلبکار نیز ـ بدون آنکه فتنه ای رخ دهد ـ بر گرفتن آن از طرف مقابل قادر باشد، می تواند تنها عین مال خود را بردارد و تقاصّ از مال مطلوب منه جایز نیست. لیکن در صورت خوف فتنه و نیز صورتی که طلب، دین باشد، مُقاصّه جایز خواهد بود.
اذن قاضی در تقاص
...

معنی کلمه تقاص در ویکی واژه

قصاص گرفتن از هم.
تاوان گرفتن.
معامله به مثل کردن. ؛ ~پس دادن مجازات شدن، تاوان دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقاص

و تمنت الشهب الثواقب انها نظمت تقاصیرا علی لباتها
ور که مقصود شما باشد تقاص این سرو این تیغ از بهر قصاص
«ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ» خداوند حکیم پادشاه نامدار عظیم، در این آیت از استغناء جلال خود خبر میدهد و فردا نیّت و وحدانیّت خود بکمال عزّ خود بخلق می‌نماید که نیستها را هست کننده منم، وز نبود بود آورنده منم، و از آغاز نو سازنده منم، پدید آرنده مایه از هر کار منم، کننده هر هست چنان که سزاوار منم، چون آسمان و زمین و خلق آفریدم، تنها خود بودم بی قلّت، دانا بودم بی علّت، توانا بودم بی حیلت، نه مرا انباز بود و نه کس با من یار بود، بی نیاز از خلق در کردگاری، یکتا بحق در آفریدگاری، ای مرد طالب اگر نشانی میطلبی از ما، این هفت قبّه اخضر بر یکدیگر بی عمادی برداشته نشان قدرت ما است و این هفت کلّه اغبر بر سر آب بداشته بیان حکمت ما است، اکنون اندرین نشان قدرت و بیان حکمت نظاره میکن و شناخت جلال عزت و دریافت کنه عظمت ما بر ما حوالت میکن که آن نه بر حدّ فهم عاقلانست و نه جای مشورت دانایان است و نه درگاه تأویل عالمان است: اذا تقاصرت علوم الخلق عن العلم بانفسهم فکیف تحیط علومهم بحقائق الصّمدیّة و استحقاقه لنعوت الرّبوبیّة، یقول اللَّه تعالی: «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ» فلم یملک اللَّه الخلیفة علم نفسها فی نفسها فکیف تدرک شیئا من صفات مالکها.
بیخیانت کس نترسد از قصاص حق نابرده نمی دارد تقاص
دید از خصم ستمگر قصدها لیک نگذشتش به دل قصد تقاص
ز اهل دغا تقاص جفا تا کشند زود تیغ قصاص حق ز قراب آشکار باد
خون که ریخت تا به قصاصش برند سر حق که سوخت تا به تقاصش برند مال
اکوان دگر به بنگه امکان برد فرو زین خون اگر خدای تقاصی بجا کند