ترغ

معنی کلمه ترغ در لغت نامه دهخدا

ترغ.[ ت َ رَ ] ( اِ صوت ) مخفف تراغ. آوازی که از شکستن یا افتادن چیز سخت یا بهم خوردن دو چیز سخت یا مانند آنها پیدا شود... وقتی که صدا مکرر باشد ترغ ترغ یا ترغ و تروغ می گویند و لفظ تروغ بدون ترغ استعمال نمیشود... این لفظ را با قاف ( ترق ) هم می نویسند که حرف عربی است لیکن صحیح همان با غین است. ( فرهنگ نظام ).
ترغ. [ ت ُ رُ ] ( اِ ) اسبی باشد سرخ رنگ که آن را کهر خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). برهان چنین نوشته و در فرهنگها نیافتم. ( انجمن آرا ). اسب کمیت. ( آنندراج ). اسب کهر که سرخ رنگ است. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ترغ در فرهنگ معین

(تُ رْیا تُ رُ ) (اِ. ص . ) اسب سرخ رنگ .

معنی کلمه ترغ در فرهنگ عمید

اسب سرخ رنگ، کَهَر.

معنی کلمه ترغ در فرهنگ فارسی

( اسم ) اسبی باشد سرخ رنگ که آنرا کهر خوانند.
مخفف تراغ آوازی که از شکستن یا افتادن چیز سخت یا بهم خوردن دو چیز سخت یا مانند آنها پیدا شود وقتی که صدا مکرر باشد ترغ ترغ یا ترغ و تروغ می گویند و لفظ تروغ بدون ترغ استعمال نمیشود این لفظ را با قاف هم مینویسند که حرف عربی است لیکن صحیح همان با غین است .

معنی کلمه ترغ در ویکی واژه

اسب سرخ رنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه ترغ

قول النّبی (ص): «ایّاکم و الضّیعة فترغبوا فی الدّنیا».
اقتصاد آلمان بر اثر جنگ اول جهانی، به شدت آسیب دید و تورمی فزاینده زندگی اقتصادی مردم آلمان را درنوردید. اما صنایع بزرگ از این تورم در آلمان سود می‌بردند. نخست به این دلیل که مردم دلیلی برای پس انداز کردن پول خود نداشتند، چون ارزش آن به سرعت از دست می‌رفت. حقوق بگیران می‌خواستند پولشان را تا دیر نشده و هنوز چیزی در ازای آن می‌دهند خرج کنند و سینما یکی از کالاهایی بود که در دسترس همگان بود. علاوه بر این تورم مشوق صادرات بود و واردات را ترغیب نمی‌کرد و این امر در سطح بین‌المللی به سود شرکت‌های آلمانی بود.
پس از اینکه ابوالعباس سفاح به کوفه وارد شد مخفیانه به خانه ابوسلمه رفت. ابوسلمه فرصت را غنیمت دانست. او و اطرافیانش را در سرایی بزرگ ظاهراً مخفی نمود؛ ولی، در حقیقت زندانی کرد تا از فرصت بدست آمده استفاده کرده و یکی از افراد آل علی را به حکومت ترغیب نماید و بدین گونه خلافت را به آل علی برساند.
مروی است که «به موسی علیه السلام وحی شد که ای موسی: سائل را اکرام کن به دادن چیز کمی، یا سخن نیکی به درستی که به نزد و می آید کسی که نه انس است و نه جن، بلکه از جمله ملائکه است، که امتحان می کند تو را در نعمتی که من به تو داده ام، و سوال می کند تو را، پس ببین که چگونه رفتار خواهی نمود» و از این جهت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ترغیب فرمودند بر «رد نکردن سائل، اگر چه بر اسبی سوار باشد» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «نیکوئی و صدقه، برطرف می سازد فقر را و می افزاید در عمر و دفع می کند از صاحب خود هفتاد قسم مردن بد را» و از حضرت اما جعفر صادق علیه السلام مروی است که «دوا کنید بیماران خود را به صدقه و دفع نمائید بلا را به دعا و طلب روزی کنید به صدقه به درستی که صدقه از میان زنخ هفتصد شیطان بیرون می آید یعنی چون کسی قصد تصدق کند هفتصد شیطان او را وسوسه می کنند و هیچ چیز بر شیطان گران تر از آن نیست که صدقه به مومنی داده شود و این صدقه ابتدا به دست خدا می رسد پیش از آنکه به دست فقیر برسد» و نیز از آن جناب مروی است که «مستحب است از برای بیمار، که با دست خود چیزی را به سائل بدهد و آن سائل را امر کند که برای او دعا کند» هر که در وقت صباح صدقه بدهد خدا نحوست آن روز را از او دفع کند و در حدیثی دیگر از آن سرور مروی است که «هر که در اول روز، تصدق کند خدا هر شری را که در آن روز از آسمان فرود می آید از او دفع می نماید و هر که در اول شب، تصدق کند خدا هر شری را که در آن شب از آسمان نازل می شود از او برمی دارد» «و آن حضرت چون نماز عشا را به جای می آوردند و پاسی از شب می گذشت انبانی که در آن گوشت و نان و پول بود به دوش می گرفتند و به در خانه فقرای اهل مدینه می بردند، و به ایشان تقسیم می نمودند و کسی آن حضرت را نمی شناخت تا آن حضرت از دنیا رفت فقرا چون دیدند آن تقسیم موقوف شد، یافتند که آن حضرت علیه السلام بوده» از آن حضرت پرسیدند که «سائل از ما سوال می کند و او را نمی شناسیم حضرت فرمود: عطا کن به هر که در دل تو اثر می کند و رحم کن به دل تو می آید» شخصی از آن حضرت سوال کرد که «شخصی به دیگری چیزی می دهد که به فقرا دهد حضرت فرمود که ثواب واسطه، مثل ثواب دهنده است و از ثواب دهنده چیزی کم نمی شود و اگر هفتاد دست بگردد همه ثواب دارند و از ثواب صاحبش چیزی کم نمی شود» و اخبار بسیار در ثواب تصدق آب وارد شده است و در حدیث است که «اول چیزی را که در آخرت ثواب می دهند تصدق آب است» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «خدا دوست دارد خنک کردن جگر تشنه را و هر که سیراب کند جگر تشنه را از آب، از چارپا و غیر آن، خدای تعالی او را در سایه عرش خود نگاه می دارد در روزی که هیچ سایه ای نباشد مگر سایه او» و از حضرت امام جعفر صادق علیه مروی است که «هر که آب دهد کسی را در جائی که آب باشد، مثل کسی است که بنده آزاد کند و هر که آب دهد کسی را در موضعی که آب یافت نشود، مثل کسی است که نفسی را زنده کند و کسی که یک تن را زنده کند مثل آن است که همه خلق را زنده کرده باشد» بدان که از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند که «چه صدقه ای افضل است؟ فرمود اینکه تو صدقه دهی در وقتی که بدن تو صحیح باشد و امید زندگانی داشته باشی و از احتیاج بترسی، و نگذاری تا وقتی که جان به گلوی تو برسد بگوئی فلان را این قدر بدهید و فلان را آن قدر» و مخفی نماند که خلافی نیست که صدقات مستحبه را پنهانی دادن افضل، و ثواب آن اکمل است بلی خلاف کرده اند در اینکه آیا از برای فقیر، بهتر آن است که خفیه بگیرد و در نزد مردم اظهار نکند؟ یا افضل آن است که آشکارا کند و در علانیه بگیرد؟ بعضی گفته اند: پنهان افضل است و طایفه ای رفته اند بر اینکه آشکار اولی است و حق آن است که هیچ کدام از این دو قول علی الاطلاق صحیح نیست، بلکه با قصد و نیت مختلف می شود پس طالب سعادت باید ملتفت احوال خود باشد و ملاحظه احوال خود را بکند، هر کدام به قصد قربت نزدیکتر، و از ریا و تلبیس و سایر آفات دورتر باشد آن را اختیار کند مثلا اگر طبع او مایل به اخفای آن باشد و غرض او بیم افتادن از چشم مردم باشد، یا تشویش اینکه دیگر کسی چیزی به او ندهد چون مطلع شود که گرفته است یا امثال اینها آشکارا کند و اگر غرض او رغبت کردن اغنیاء باشد به چیزی دادن به او، و دل او میل به اظهار آن داشته باشد، اظهار نکند، و به روی خود نیاورد و همچنین اگر بفهمد که آنکه داده است می خواهد که او اظهار نکند، و به روی خود نیاورد و همچنین اگر بفهمد که آنکه داده است می خواهد که او اظهار کند و شکرگزاری او را کند و مدح او را نماید، مطلقا اظهار نکند، و به روی خود نیاورد، تا اعانت آن شخص دهنده را بر صفت بدی که دارد نکرده باشد.
با تشدید اختلافات میان دو گروه، ایمن الظواهری، همزمان با سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر با حمله به بغدادی گفت: «ما او را فردی شایسته برای خلافت نمی‌دانیم. البغدادی با حمایت برخی افراد ناشناس و از طریق زور و انفجار خودروهای بمب‌گذاری شده به جای ترغیب مردم و دادن حق انتخاب به آن‌ها، خود را خلیفه معرفی می‌کند و اقدام به تشکیل چیزی کرده که آن را دولت اسلامی می‌داند. در حالی که غزه به وسیله بمب‌های اسراییلی به آتش کشیده می‌شود و می‌سوزد، ابوبکر البغدادی هیچ گونه حمایتی از مردم فلسطین (حتی به صورت لفظی) نکرده است، تمام هم و غم و فکر و ذکر او در این روزها این است که همه نسبت به او ابراز وفاداری کنند و او را خلیفه بخوانند، بدون اینکه نظر آن‌ها را جویا شود».
راضی به هلاکم نشود کس چو نباشد از چشم تو تحریک و ز ابروی تو ترغیب
نگرانی دولت‌های خارجی از دستیابی جمهوری آذربایجان به تسلیحات و مهمات باقی‌مانده شوروی در قلمرو آن کشور بود. رافی هُوانسیان، در مسکو و در حضور آندره کوزیراف، حسین آقا صدیق اف، همتای آذربایجانی خود، را به قبول استقرار نیروهای کلاه آبی سازمان ملل یا نیروهای صلح مشترک کشورهای تازه استقلال یافته ترغیب می‌کرد.
این شاعر دوره‌ی تحصیل خود را در بندرعباس گذراند. هم‌زمان با تحصیل او در دبیرستان بود که نخستین جرقه‌های علاقه او به هنر و ادبیات شکل گرفت. در این دوره او که خواندن را پس از حضور در تعزیه‌خوانی‌های ماه محرم تجربه کرده بود، جذب گروه‌های تئاتر دانش‌آموزی شد. میل زیاد او به سرودن، او را به چاپ اولین مجموعه شعرش ترغیب کرد. مجموعه‌ای که او با کمک تعدادی از دوستانش با نام «مروارید ساحل» در شمارگان اندک به چاپ رساند. او بعدها از تعجیل در چاپ این مجموعه اظهار پشیمانی کرد.
در سال ۱۹۱۷–۱۹۱۰ میلادی، مجله‌ای به نام تئاتر و موسیقی به ابتکار و سردبیری آنتوان مائیلیان در باکو منتشر می‌شد و مردم را با فعالیت‌های فرهنگی ارمنیان باکو آشنا می‌کرد. در سال ۱۹۲۰ میلادی. مائیلیان رهبری استودیوی تئاتر و موسیقی شرقی را با بخش‌های ارمنی، آذربایجانی و روسی بر عهده داشت. این استودیو در سال‌های بعد (بنیاد زاره) نامیده شد و تبدیل به آموزشگاه تئاتر شد. او در عین حال رئیس کنسرواتوار شرقی باکو و رهبر استودیوی موسیقی و نمایش بانوان آذربایجانی بود. مائیلیان برای کودکان نیز اُپرت و اُپرا نوشته و برای نمایش‌های تئاتر ارمنی و آذربایجانی موسیقی ساخته است. آهنگ ساز معروف آنوشاوان ترغوندیان نیز در باکو زندگی و فعالیت کرده و در سال‌های ۱۹۳۸–۱۹۳۴ میلادی. رئیس کنسرواتوار باکو بوده‌است.
اجمع المفسرون علی انّها نزلت فی ابی طالب و فی الصحیحین انّ سبب نزول الایة انّ ابا طالب لما حضرته الوفاة جاءه رسول اللَّه (ص) فوجد عنده ابا جهل و عبد اللَّه بن ابی امیة، فقال رسول اللَّه یا عمّ قل لا الا اله الّا اللَّه کلمة احاجّ لک بها عند اللَّه. قال ابو جهل و عبد اللَّه بن ابی امیة: ا ترغب عن ملّة بن عبد المطّلب؟ فلم یزل رسول اللَّه یعرضها و یعاودانه بتلک المقالة حتّی قال ابو طالب آخر ما کلّمهم به انا علی ملّة عبد المطّلب و ابی ان یقول لا اله الّا اللَّه. فقال رسول اللَّه (ص): لاستغفر لک ما لم انه عنک فانزل اللَّه ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ الآیة و انزل فی ابی طالب انّک لا تهدی من احببت و روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص) لعمّه قل لا اله الّا اللَّه اشهد لک بها یوم القیامة قال: لو لا ان تعیّرنی نساء قریش یقلن حمله علی ذلک الجزع لاقررت بها عینک. فانزل اللَّه: انّک لا تهدی من احببت» یعنی ابا طالب وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ یعنی العباس.
و از این جهت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سوال از مردم از جمله فواحش است» و فرمود: «هر که از مردم سوال کند و قوت سه روز خود را داشته باشد، روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که روی او استخوان خالی باشد و هیچ گوشت نداشته باشد» و فرمود که «هیچ بنده ای نیست که یک در سوال را بر خود بگشاید مگر اینکه خدا هفتاد در فقر را بر روی او می گشاید» و فرمود که «سوال، حلال نیست مگر با فقری که به هلاکت انجامد، یا قرضی که به رسوائی کشد» روزی طایفه ای از انصار به خدمت آن بزرگوار آمدند و عرض کردند: « یا رسول الله حاجتی به تو داریم فرمود: بگویید عرض کردند: حاجت بزرگی است فرمود: بیاورید حاجت خود را گفتند: می خواهیم ضامن شوی از برای ما بهشت را حضرت سر به زیر انداخت، پس سر برداشت و فرمود: ضامن می شوم به شرطی که شما هم ضامن شوید از احدی چیزی سوال نکنید ایشان تعهد نمودند و همچنین بودند، حتی در سفر تازیانه از دست یکی می افتاد از رفیق خود که پیاده بود سوال نمی کرد که تازیانه را به او دهد و خود فرود آمده بر می داشت و اگر بر سفره ای نشسته بودند و آب به یکی نزدیک بود رفیقش از او خواهش نمی کرد که آب را به او دهد» و فرمود که «اگر یکی از شما پشته هیزم را بر پشت کشد و بفروشد و آبروی خود را نگاه دارد بهتر است از آنکه سوال کند» در روز عرفه حضرت سید الساجدین علیه السلام در عرفات جمعی را دیدند که سوال می کردند فرمودند: «اینها بدترین خلق خدا هستند مردم رو به خدا آورده تضرع می کنند و اینها رو به مردم آورده سوال می کنند» و حضرت صادق علیه السلام فرمود که «اگر سائل بداند که چقدر وزر و وبال دارد، احدی هر آینه از احدی سوال نمی کند و اگر آنکه رد می کند بداند که رد سائل چقدر بد است احدی سائلی را محروم و رد نمی کند» و مخفی نماند که منعی نماند که منعی که از سوال شده در صورتی است که ناچار و مضطر نباشد و اما در صورت اضطرار و احتیاج، شکی در جواز آن، و رخصت در آن نیست و آنچه در ترغیب اعطاء سائل رسیده دلالت بر آن می کند.
جابز به راحتی می‌توانست اجازه دهد که آهنگ‌ها به شکل غیرمجاز تکثیر شوند. موسیقی رایگان به معنای آیپادهای بیشتر و ارزشمندتر بود. با این وجود چون جابز واقعاً طرفدار موسیقی و خالق آن‌ها بود، با آنچه که او دزدی محصولات خلاقانه نامیده‌بود، مخالفت می‌کرد؛ بنابراین جابز اقدام به ساخت فروشگاه آی‌تیونز و ترغیب پنج شرکت برتر ضبط موسیقی کرد، تا اجازه دهند نسخه‌های دیجیتالی آهنگ‌های آن‌ها در آن محل به فروش برسد. پیشنهاد جابز این بود که آهنگ‌های دیجیتالی با قیمت ۹۹ سنت فروخته شوند. خریدی آسان و فوری. فروشگاه آی‌تیونز تا فوریهٔ ۲۰۰۶، حدود یک میلیارد آهنگ به فروش رساند.
میل و اشتیاق درونی به شنیدن نغمات روحانی اعم از دعا و قرآن که به ویژه توسط مادرم در برخی مواقع به شکلی محزون تلاوت می‌شد مرا ترغیب می‌کرد. یکی از تفریحات کودکی من این بود که گوشه‌ای می‌نشستم و برای خودم مسابقه‌ای قرآنی ترتیب می‌دادم و خودم را قاری تجسم می‌نمودم و احساس می‌کردم که از من برای اجرای برنامه دعوت شده و من باید در شروع مسابقه بخوانم، بعد هم با یک لحن و وضعیت خاصی شروع می‌کردم به خواندن و خانواده که این را دیدند بیشتر توجه‌شان جلب شد و مرا به جلسات قرآنی راهنمایی کردند.
من از سخن به شکایت بدم ز فضل به درد سخن شناسی تو کرد طبع را ترغیب
و چون تشدید در امر زکاه را دانستی، بدان که سر در واجب کردن زکاه، بلکه ترغیب به مطلق بذل کردن مال، سه چیز است:
قسمت ۲: این داستان ادامه داستان اخراجی‌ها یک است. در اوایل فیلم عراقی‌ها اقدام به کشتن مجروحین می‌کنند و اخراجی‌های اسیر شده را به یک اردوگاه به سرپرستی رسول می‌برند. از طرف دیگر، خانواده آن‌ها که قصد مسافرت به مشهد را داشتند، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با ربودن هواپیما و نشاندن آن در عراق ایشان را ترغیب به اعطای درخواست پناهندگی به صدام حسین می‌کنند. مسافران که خانواده‌های اخراجی‌ها هم جزو آن‌ها بودند، برگه درخواست پناهندگی را پاره کرده و سرود ای ایران را می‌خوانند.