ترسایی
معنی کلمه ترسایی در فرهنگ معین
معنی کلمه ترسایی در ویکی واژه
(مجاز): مسیحیت، مسیحی بودن. ترسایی ممکن است به دو بخش ترس - آیی قابل تجزیه باشد، اما آیی به معنی آمدن نیست بلکه مترادف آیه، کنایه از آدم یا فرد به زبان معیار باستان است.
جملاتی از کاربرد کلمه ترسایی
او که یونانیتبار بود در هنگام لشکرکشی یولیانوس در ۳۶۳ میلادی برای نبرد با شاپور دوم ساسانی به همراه سپاهیان رومی بود. وی رخدادهای این نبرد و مرگ یولیانوس را در ۲۶ ژوئیهٔ آن سال دیدهبود. کتاب او دربارهٔ تاریخ روم از رخدادهای سال ۹۶ میلادی آغاز شده و با آوردن رویدادهای سال ۳۷۸ ترسایی به پایان میرسد. نوشتههای او از سندهای ارزشمند دربارهٔ تاریخ ایران شمرده میشود.
ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی دیدم به در دیری چون بت که بیارایی
بگو با دلبر ترسایی امشب چه میشد گر که بی ترس آیی امشب
دردا که چنین پیری دردیکش طفلی شد از گفته ترسایی برگشت ز دینداری
میر مجلس که یکی مغبچهٔ ترسایی که به لب معجزهبخشای مسیحا بودی
همه آزادگان خوف و رجا همه ویرانیان و ترسایی
بدو گفت شاه ای سراسر بدی که ترسایی و دشمن ایزدی
دل بشکسته را بستم به تار زلف ترسایی به دست کافری دادم گریبان مسلمانی
سیاساس، افزون بر سبکتر کردن هر صفحه وب و پاکتر کردن آن از دادههای تصویری و نمایشی استاندارد، روش طراحی وب را به میزان فراوانی آسانتر و دسترسایی و کارایی وب را بهتر کرده است.
نه به شاهد خوشم نه با زاهد نه به مسجد نه دیر ترسایی
برای نمونه، قانون «ساختار متن»، یا دستور چگونگی قرار دادن متن در صفحه وب، بدون استفاده از ترفندهای غیر استاندارد، به روشی که حتی برای کاربران نابینا هم دسترسایی آسانی داشته باشد، یکی از این دستورهاست که طراح وب را مجبور میکند تا قانون «ساختار متن» را رعایت کند.
حذیفه مرعشی را پرسیدند که چه عجب دیده ای از ابراهیم ادهم که تو خدمت وی کرده ای؟ گفت، «در راه مکه گرسنگی صعب کشیدیم. چون در کوفه آمدیم اثر آن بر من بدید. گفت: ضعیف شدی از گرسنگی؟ گفتم: آری. گفت: کاغذ و دوات بیاور. بیاوردم بنوشت: بسم الله الرحمن الرحیم ای آن که همه مقصود در احوال تویی و اشارت همه به توست من متوکل و ثناگوی و شاکرم بر اکرام تو، ولکن گرسنه و تشنه و برهنه ام. من این سه که نصیب من است ضامن آنم. آن سه که نصیب توست تو ضامن باش. و رقعه به من داد و گفت: بیرون شو و دل در هیچ خلق مبند جز در حق تعالی و هرکه را اول بینی به وی ده. چون بیرون شدم یکی را دیدم بر اشتری نشسته، به وی دادم برخواند و بگریست و گفت: کجاست خداوند رقعه؟ گفتم: در مسجد. کیسه ای زر به من داد ششصد دینار، پرسیدم که این کیست؟ گفتند: ترسایی. نزدیک ابراهیم آمدم و حکایت کردم. گفت: دست به آن مبر که هم اکنون خداوند این بیاید. در وقت ترسا بیامد و بر پای وی بوسه داد و مسلمان شد».
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ؟ مجاهد گفت: این در شأن مردی آمد از بنی عمرو بن عوف که از دین بر گشت و با روم شد، کیش ترسایی گرفت.
(ترسایی اول با ترس آیی و تر سایی جناس تام دارد)