( آخش ) آخش. [ خ َ ] ( اِ ) قیمت. بها. ارز. ارزش. صاحب معیار جمالی کلمه را بمد الف و فتح خا ضبط کرده ، و بیتی نیز برای دعوی خود ساخته است و ظاهراً این درست نیست و اَخْش بر وزن بخش صحیح است ، چنانکه عنصری گوید : خود نماید همیشه مهر فروغ خود فزاید همیشه گوهر اخش. آخش. [ خ ِ ] ( صوت ) از اصوات ، و حکایت از درد یا خوشی کند. آخش. ( اِخ ) نام موبدی پارسی نژاد که او مایه عناصر را پروردگار شناسد. ( برهان ). اخش. [ اَ ] ( اِ ) ارز. ( اوبهی ). ارزش. ( برهان ). ارج. بها. ( برهان ). قیمت. ( اوبهی ). نرخ. ثمن : خود نماید همیشه مهر فروغ خود فزاید همیشه گوهر اخش.عنصری ( از صحاح اللغه ).و شمس فخری آخش بر وزن آتش بدین معنی آورده است ( شعوری ) و غلط است.
معنی کلمه آخش در فرهنگ عمید
( آخش ) = اخش بها، ارزش، قیمت: خود فزاید همیشه مهر فروغ / خود نماید همیشه گوهر اخش (عنصری: ۳۳۷ ).
معنی کلمه آخش در فرهنگ فارسی
( آخش ) ۱ - کلمه ایست که بهنگام دست یافتن بر فراغت و آسایش پس از رنج و ناراحتی گویند آخه . ۲ - کلمه ایست حاکی از درد یا نا خوشی . قیمت بها از اصوات و حکایت ازخوشی ارز، ارزش، ارج، بها، قیمت ارزش
معنی کلمه آخش در فرهنگ اسم ها
اسم: آخش (پسر) (فارسی) (تلفظ: akhash) (فارسی: آخَش) (انگلیسی: akhash) معنی: قیمت بها ارزش، نام موبدی در ایران قدیم
معنی کلمه آخش در دانشنامه آزاد فارسی
آخش. آخَش موبدی اسطوره ای. موبَد پارس در زمان دَهاک (ضَحّاک) و مؤسس فرقۀ آخشیان. او عناصر طبیعت را نیروهای سازندۀ گیتی می دانست. همان گونه که دکتر محمد معین در حاشیۀ بُرهان قاطِع آورده است، شاید این نام از کلمۀ آخشیگ یا آخشیج، به معنای عنصر، ساخته شده است.
ایرانیان باستان چهارعنصر یا چهار آخشیج آب، باد، خاک و آتش را بسیار گرامی و مقدّس میشمردند و آنها را بهوجودآورندهٔ هستی و گردانندهٔ جهان میدانستند؛ تا آنجا که مذهب بیشتر اقوام کهن ایرانی نیز همین عناصر طبیعت بودهاست. در میان این خدایان، الههٔ آب، آتش، خورشید و آسمان، اهمیت بیشتری داشتند.
که نه چرخ و چار آخشیج آفرید سه فرزند آورد زآنان پدید
سایگون یکی از آهنگسازان معروف به پنج ترکیهای است که پیشگام موسیقی کلاسیک غربی در ترکیه بودند، آثار وی نشان از تسلط او بر موسیقی غربی دارد و در عین حال ترانهها و فرهنگ سنتی ترکیه را نیز در بر میگیرد. هنگام اشاره به آخشیجهای عامیانه، او تمایل داشت که یک نت را معیار قرار داده و بر اساس آن یک ملودی در یک مقام ترکی بنویسد. آثار بیشمار او شامل پنج سمفونی، پنج اپرا، دو کنسرت پیانو، کنسرت برای ویولن، ویولن و ویولن سل و طیف گستردهای از آثار مجلسی و سرودی است.
افزون بر آنچه گفته شد، پژوهندگان هماهنگیهایی دیگری نیز میان اشونسک استر و گزارشهای هرودت مییابند. برای نمونه، بر پایهٔ نوشتهٔ آندره باروک و مور اَخشورُش در استر را با آنکه هرودوت گزارش میدهد یکسان میدانند. باروک میگوید آخشورش که در استر آمده است «بهطور کامل با خشایارشایی که از طریق هرودوت میشناسیم مطابقت دارد.»
سه فرزند در آخشیجان سفلی برین هفت آبای علوی سه خواهر
تویی گوهرآمای چار آخشیج مسلسلکنِ گوهران در مزیج
افلاطون همواره شکفته روی و خرم بود نه گرفته خوی و درهم، پرسیدندش چونست تا هرگز گرداندوه و تیمارت گرد پاک روان نپوید و اگر آسمان و زمین زیروزبر گردد رامش و آرامت کوب آزمای کاستی و زیان نشود؟ فرمود مرا به زشت و زیبا و پشم تا دیبای کیهان آن مایه دلبستگی نیست که اگر گسستگی زاید مایه خستگی فزاید. شدنی ها خواهد شد و بودنی ها خواهد بود. آن خوشتر که هنرمند خرد پیشه کار و کام و ننگ و نام خود را به خواست بار خدا بازمانده، بیش از سرنوشت خویش نخواهد و تن و جان را که به کار دیگر خواسته اند و از آخشیجان دیگر آراسته به بوک و مگر و آز و هوس نکاهد.
هر چند از چار آخشیج و پنج حس در شش دریم از چار حدّ نه فلک یکدم علم بیرون زنیم
چو کرد اختر مسعود شاه قصد صعود ز آخشیجان شد بر براق عقل سوار
ز آخشیج هر آن صورتی که خواهد بود اگر بجود بود فخر ، فخر آن صوری
تا حواس خمسه پنج وتا موالید است سه تا جهات سته شش تا آخشیجان است چار
ای آخشیجان شرم کن... زائی تا به چند ای آسمان آزرم کن... ساری تا به کی
عناصر چهارگانه یا عناصر اساسی یا چهار آخشیج، اشاره به آب، هوا، خاک و آتش در برخی از فرهنگها مانند یونان باستان عنصر دیگری به نام اثیر (عنصر سنتی) دارد. این عناصر برای توضیح ماهیت و پیچیدگی همه مواد از نظر مواد سادهتر ارائه شدهاست. فرهنگهای باستان در یونان باستان، مصر باستان، ایران باستان، بابل، ژاپن، تبت و هند باستان همه دارای فهرستی مشابه بودهاند، گاهی در زبانهای محلی به «هوا» بهعنوان «باد» و به عنصر پنجم بهعنوان «باطل» اشاره میشود. یونانیان باستان این عناصر را عنصرهای سازندهٔ جهان میدانستند.
عکسی ز آخشیج حسامش هوا گرفت بالای سدره عنصر و ارکان نو نشست