اسطوره

معنی کلمه اسطوره در لغت نامه دهخدا

اسطوره. [ اُ رَ ] ( ع اِ ) اسطور. اسطارة. سخن پریشان و بیهوده. سخن باطل. ( غیاث ). || افسانه. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). ج ، اساطیر :
قفل اسطوره ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.خاقانی.

معنی کلمه اسطوره در فرهنگ معین

(اُ طُ رِ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - افسانه ، قصه . ۲ - سخن بیهوده و پریشان . ج . اساطیر.

معنی کلمه اسطوره در فرهنگ عمید

قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، و به وجود آمدن اشیا و حوادث.

معنی کلمه اسطوره در فرهنگ فارسی

افسانه، قصه، حکایت، سخن پریشان وبیهوده، اساطیر جمع
( اسم ) ۱ - افسانه قصه . ۲ - سخن پریشان . جمع : اساطیر .

معنی کلمه اسطوره در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] اسطوره، در اصطلاح یک پدیده اجتماعی با حالت سمبولیک و به عنوان یک نظام فرهنگی است که بیانگر یک جهان بینی کلی در باب جهان، منشأ آن، مقام و موضع انسان در طبیعت و همچنین نیروهای برین است. اسطوره با موجودی کامل و ذهنی ژرفا (تخیل) سروکار دارد. تأویل اسطوره، متضمن فهم فرهنگ ها در دوران های ماقبل منطق و نه غیرمنطقی است.
ریشه یابی اسطوره بر دو قسم است:
تاریخ نگاران یونانی مراقب بودند که خود را از "اسطوره نگاران" متمایز کنند؛ زیرا مدعی بودند که نویسندگان اساطیر، افسانه پردازی می کنند و اغلب افسانه هایی نامحتمل، نادرست و بیشتر (چنان که افلاطون می پنداشت) افسانه های غیراخلاقی را بازگو می نمایند.
از سوی دیگر، همین تاریخ نگاران هرگز در راست بودگی برخی اسطوره ها، به ویژه داستان های مربوط به جنگ تروا تردید نداشتند. در سده نوزدهم میلادی بود که پژوهندگان مدعی شدند که همه اسطوره ها غیرتاریخی اند، جنگ تروا هرگز رخ نداده و "هومر" که به زعم آنان اصلاً وجود خارجی نداشت، هیچ به جز پرتوی، سرشت یک "اسطوره خورشیدی" را رقم نزده است.
آن گاه اشلیمان در برابر چشم پژوهندگان، عملاً در شهر تروا به حفاری پرداخت و بسیاری از باستان شناسان ادوار متأخر تأیید کرده اند که بیشتر "اسطوره ها"ی هومر و اسطوره های دیگر مانند داستان های کتاب مقدس درباره توفان و برج بابل اساساً راست بوده است.
امروزه عموماً پذیرفته اند که اسطوره و افسانه می تواند ریشه در حقایق تاریخی داشته باشد و اغلب این طور بوده است که اسطوره و افسانه ریشه در حقایق تاریخی داشته.
در قرن نوزدهم، اروپا رویکرد به اسطوره ها به مثابه افسانه ها و خیال پردازی های شاعرانه، پراکنده و کمابیش بی معنا همچون خواب ها و رؤیاها را کنار گذاشت و آن ها را قالب هایی در نظر گرفت حامل معنایی که می تواند ما را به درک سازوکارهای درونی فرهنگ های جوامع انسانی راهنما باشند.
در تغییر این رویکرد سه عامل اساسی وجود داشت: نخست روان شناسی فرویدی و تعبیر جدیدی که او از رؤیا مطرح کرد؛ سپس زبان شناسی تاریخی که شروع آن را در سال 1786 بود و سرانجام زبان شناسی ساختی که تقریباً یک قرن بعد به همت زبان شناسانی چون دوسوسور و یاکوبسن شکل و قوام گرفت.
[ویکی فقه] اسطوره (ادبیات فارسی). اسطوره واژه ای عربی معادل Myth در انگلیسی است که وارد زبان فارسی شده است. «Myth» که امروزه در بیشتر زبان های اروپایی رایج است، از واژۀ یونانی Mythosیا Muthes گرفته شده و به معنای سخن، پیام و گفتار است. در فرهنگ آکسفورد بزرگ و فرهنگِ و بستر معانی متفاوتی برای این واژه آمده است که غالباً به معنای «داستان و هم انگیز خیالی که یک پدیده طبیعی یا کردار، نهاد یا اعتقاد اجتماعی را توضیح می دهد»،به کار می رود.
۱) دربارۀ ریشه کلمه اسطوره دو نظر وجود دارد: یکی اینکه از فعلِ «سَطَرَ» و اسم «سَطْر» می آید و به معنانی «نوشته» است؛ ۲) دوم اینکه معرب کلمۀ یونانی «Istoria» است که در زبان انگلیسی به دو صورت History (تاریخ) و story (داستان) آمده است. ۳) امروزه بیشتر لغت شناسان عرب بر این نظرند که اسطوره از استوریای یونانی گرفته شده است. قدمت کاربرد این لغت در زبان فارسی به چند دهه پیش می رسد؛ لذا این واژه در متون ادبی گذشته (در شعر شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و...)،به کار نرفته و برای بیان مفهوم Myth کلمه «افسانه» کاربرد داشته است. ۴) افسانه، در فرهنگ دهخدا به معنای سرگذشت و حکایات گذشتگان، قصه، داستان، سخن ناراست و دروغ و... آمده است. این کلمه در متون ادبی قدیم در یکی از معانی فوق به کار رفته و ترکیب های متفاوتی هم از این کلمه ساخته شده است نظیر: افسانه ساختن، افسانه گشتن و افسانه بستن. بنابراین افسانه یک کلمه اصیل فارسی بوده و معادل بهتری برای Myth باشد.
تعریف اصطلاحی
از نظر اصطلاحی اسطوره، افسانه و یا Myth، داستان هایی ذهنی اند که حقایقی ژرف را در خود دارند و نگرش های جمعی به مسایل بنیادین مانند مرگ، حیات، الوهیت و هستی را بیان می کند.مسئله مرگ، آفرینش، خداوند و... بحث هایی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. بشر اولیه که نمی توانسته برای این مباحث علت و توجیه علمی بیابد، همواره در گسترۀ خیال خویش، در جست وجوی علت پدیده ها بوده است و داستان ها و قصه هایی پرداخته و سینه به سینه منتقل شده تا به امروز رسیده است.
بخش ها
داستان های افسانه ای دو بخش می شوند: ۱) دسته ای درباره آفرینش، خداوند، مرگ و... است. ۲) دسته ای دیگر دربارۀ خود مردم و زندگی اجتماعی آن ها، قصه ها و غصه هایشان، دردها و شادی هایشان، قهرمانی ها و شکست هایشان و... .
ویژگی ها
...

معنی کلمه اسطوره در ویکی واژه

mito
افسانه، قصه.
سخن بیهوده و پریشان.
اساطیر.

جملاتی از کاربرد کلمه اسطوره

اساطیر بالتیک اسطوره‌های مردم بالتیک است که از دوران پاگانیسم پیشامسیحی تا پس از مسیحی‌سازی آن منطقه در فولکلور بالتیک ادامه یافت. اساطیر بالتیک از اساطیر نیاهندواروپایی سرچشمه می‌گیرد. منطقه بالتیک یکی از آخرین جاها در اروپا بود که مسیحی شد. روند مسیحی‌سازی منطقه بالتیک از سده پانزدهم میلادی حداقل تا یک سده پس از آن ادامه یافت. در حالی که هیچ سنگ‌نوشته بومی بالتیک دربارهٔ اساطیر بالتیک سالم نمانده، تنها اطالاعاتی که از آن وجود دارد از رویدادنامه‌های روسی و آلمانی، فولکلور، ریشه‌شناسی و بازسازی اسطوره‌شناسی تطبیقی به دست آمده‌است.
لوی استروس عقیده داشت اسطوره‌ها بازتاب الگوهای ذهنی انسان هستند و بیش‌تر در پی یافتن این ساختارهای ذهنی و به‌ویژه دوگان‌های متضاد (همچون خوب و بد، یا مهربان و ستمگر) در دل اسطوره‌ها بود.
در داستان اوگاریتی، بعل که خدای طوفان است با هدف تحکیم پادشاهی‌اش، خدایان آب‌ها و زیرزمین (یم و موت) را شکست می‌دهد و جایگزین ال می‌شود. این داستان به قرن چهاردهم قبل از میلاد تعلق دارد. احتمالاً بادی که در ۱:۲ در روایت پیدایش می‌وزد، با بادی که بعل برای شکست‌دادن خدای دریا به کار گرفت مرتبط است. می‌توان باب اول سفر پیدایش را نسخه کمتر اسطوره‌ای داستان کنعانی محسوب کرد.
سنت شفاهی کهن ولز از حیث اسطوره‌شناختی غنی هست اما در مقایسه با ایرلند, از لحاظ سندیت بسیار ضعیف‌تر هست و بنا به شواهد موجود, در روایت‌های بعدی آن تغییرات وسیع‌تری اعمال شده است با این وجود از طریق دست‌نوشته‌های ولزی آن‌قدر قدمت دارند که بتوان تا حدودی به باورهای پیشامسیحیت و دوران کافرکیشی ولزی‌ها به عنوان یکی از مردمان سلت پی برد. اساطیر ولزی تأثیر مستقیمی بر ادبیات قرون وسطی و ژانر داستانی شاه آرتور گذاشتند. شاه آرتور یکی از شخصیت‌های اساطیر ولزی می‌باشد که در ادبیات اروپای قرون وسطی تبدیل به پادشاهی مسیحی می‌شود که به سفری دور و دراز به دنبال جام مقدس می‌رود.
اسطوره‌شناسی هاوایی شامل افسانه‌ها، داستان‌های تاریخی و سخنان مردم هاوایی باستان است. اساطیر هاوایی زیر مجموعه‌ای از اساطیر پلی‌نزی است. این اساطیر با دین هاوایی در ارتباط است. این دین به‌طور رسمی در سدهٔ ۱۰ میلادی سرکوب‌شد، اما توسط برخی از پزشکان زنده نگه داشته‌شد.

بعد از توسعه فلسفه، تاریخ، نثرنویسی و خردگرایی در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد، سرنوشت خدایان نامعلوم شد، و شجره‌نامه‌های الهی جای خود را به مفاهیم تاریخی دادند، که این مفاهیم سعی بر کنار گذاشتن ماوراءالطبیعه (مانند تاریخ توسیدید) داشتند.[۷۳] درحالی که شعرا و داستان‌نویسان بر روی اسطوره‌ها تمرکز داشتند، مورخان و فلاسفه یونانی از آنان انتقاد می‌کردند.[۷]

به عنوان یک اسطوره‌نگار و اسطوره‌شناس، اسنوری را می‌توان پیرو مکتب یوهمرگرایی دانست. اسنوری در ادای منثور این نظریه را ابراز می‌کند که خدایان اسطوره‌ای ابتدا انسان، و در واقع رهبران نظامی کارآمد و مشهوری بوده‌اند که مدفن آنها تبدیل به اماکن محترمی شده‌اند. قبایل مختلف در هنگامهٔ سختی و جنگ شاهان و فرماندهان درگذشته خود را به یاری می‌خوانده‌اند و کم‌کم صورت واقعی این افراد به فراموشی سپرده شده و در انتها، شاه یا قهرمان درگذشته، به عنوان یک خدا در یادها ماندگار می‌شود. تا آنجا که وقتی قبیله‌ای به جنگ با قبیلهٔ دیگر می‌رفت، خدای خود را در جنگ با خدای قبیلهٔ دیگر می‌دید.
آیاس کوچک یا آژاکس کوچک (یونانی باستان: Αἴας) یک قهرمان در فرقه قهرمان یونانی و اسطوره‌شناسی یونانی، پسر اویلئوس، پادشاه لوکریس بود. او را آژاکس کوچک یا «لوکریایی» می‌نامیدند، تا او را از آژاکس بزرگ (آیاس)، پسر تلامون متمایز کنند.
گنبد آسمان در ارتفاع ۳۰۲ متری از سطح زمین بر روی برج میلاد قرار دارد، گنبدی شیشه‌ای با ارتفاع ۱۳ متر است. بر روی دیوار هشت ضلعی مرکز آن آثار هنری اجرا و نصب شده‌است. مجموعه این آثار بر پایه نمادها، اسطوره‌ها و روایت‌های کهن ایران زمین شکل گرفته و نشان از تکامل فرهنگ و تمدن نه هزار ساله ایرانیان در دوران امپراتوری بزرگ ایران، تا زمان کنونی است.
اهورامزدا و اهریمن از ازل تا ابد با هم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزهٔ کیهانی این دو است. محل زندگی اهریمن شمال زمین است، جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت‌کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان.