آبدارباشی

معنی کلمه آبدارباشی در فرهنگ فارسی

( آبدار باشی ) ( صفت اسم ) رئیس آبداران آنکه بر کارکنان آبدارخانه ریاست کند متصدی آبدارخانه .

معنی کلمه آبدارباشی در ویکی واژه

(دیوانی): سرپرست و متصدی آبدارخانه در دستگاه پادشاهان و بزرگان. نقش مهم آبدارباشی در خوب فراهم کردن مواد خوراکی برای شاه بود. «مستوفی»
ترجیحاً ساقی.

جملاتی از کاربرد کلمه آبدارباشی

در سال ۱۲۸۶ قمری (۱۲۴۸ خورشیدی)، که عنوانش آبدارباشی خاصه بود، ملقب بلقب امین‌السلطان و در سال ۱۲۸۸ ق. (۱۲۵۰ خورشیدی) بسمت صاحب‌جمعی منصوب شد. در سال ۱۲۹۴ ه‍.ق. (۱۲۵۶ خورشیدی) عضو دارالشورای کبرای دولتی گردید، و لقب و عنوان جنابی هم باو داده شد. و این ادارات و وزارتخانه‌ها بتدریج زیر نظر او قرار گرفت: صندوق خانه – شترخانه – انبار غله مرکزی ـ ضرابخانه ـ ساختمانها – باغات – قنوات – وزارت گمرک و خزانه و بطور کلی هر وزارت و اداره ناندار و پرسودی که بود رسماً در اداره خود داشت و کمتر کاری، در دستگاه دولت، میگذشت که نظر او در آن مداخله نداشته باشد.