معنی کلمه آرد در لغت نامه دهخدا
آرد. ( اِ ) نرمه و آس کرده یا نرم کوفته حبوب چون جو و گندم و برنج و نخود و باقلا. دقیق. طحین. طحن. آس. پِسْت. لوکه :
گیا همچو دانه ست و ما آرد او
چو بندیشی و این جهان آسیاست.ناصرخسرو.بی آرد می شود بسوی خانه زآسیا
آنکو نبرده گندم و جو به آسیا شده ست.ناصرخسرو.گفت لحم و دنبه گر یابم که خواهد داد آرد
گفتم آنکو آسیای چرخ گردان ساخته.کاتبی ترشیزی.تا آرد ز خمره بار بربست
پیچان شده ام چو تیر تتماج.بسحاق اطعمه. || تقصیر. ( برهان ).
- آرد باقلا.
- آرد برنج .
- آرد جو ؛ دقیق الشعیر.
- آرد جو بریان کرده ؛پیَه. سویق الشعیر.
- آرد سبوس دار ؛ خشکار.
- آرد سپید ؛ ارده کنجد سفید. لکد.
- آرد شدن ؛ نرم گشتن به آس یا هاون و جز آن.
- آرد کردن ؛ نرم کردن به آس یا یانه و امثال آن. اِجشاش. طحن.
- آرد کنار ؛ سویق النبق.
- آرد گندم ؛ دقیق الحنطه.
- آرد میده ؛ سمید.
- آرد نخود ؛ آس کرده آن.
- آرد نخودچی ؛ نرم کوفته و بیخته آن که از آن شیرینی پزند و در کوفته کنند.
- مثل آرد ؛ سخت نرم کرده.
- امثال :
آرد بدهن گرفته بودن ؛ آنجایی که باید سخن گفتن خاموش بودن.
ما آرد خود را بیختیم آردبیز خود را آویختیم ؛ نوبت جوانی ، نوبت تحصیل نام ، نوبت شوی نو یا زن نو کردن من گذشته است.
ارد. [ اَ ] ( اوستایی ، ص ) مأخوذ از اَرْتَه و اَرِتَه و اِرِتَه اوستائی و رتَه سانسکریت بمعنی درستی و راستی و پاکی و تقدس و مجازاً مقدس ، همین کلمه در اول اردشیر و اردوان و اردویراف و اردیبهشت و نیز بصورت مزیدمقدمی در اسماء امکنه مانند: اردستان ، اردبیل و اردکان دیده میشود. || ( اِ ) خشم. قهر. غضب. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ) ( غیاث ) ( شمس اللغات ). || مخفف آرد. ( برهان قاطع ) ( شعوری ) ( مؤید الفضلاء ). آرد باشد یعنی غله آس کرده. ( سروری ) :
داریم ز نعمت توهر چیز
اکنون هستم به ارد محتاج.جمال سپاهانی.ولی در این بیت آرد خواندن نیز مخل وزن نیست.
ارد. [ اَ ] ( اِخ ) نام ایزدی در آئین ایرانیان باستان. در اوستا اَشی وَنگوهی و در پهلوی اَرت آمده ، کلمه ونگهو صفت است بمعنی نیک وخوب. کلمه مرکب مزبور بمعنی اشی نیک است و آن در پهلوی بصور اَرشَش وَنگ و اَشَش وَنگ و اَرشوش ونگ و معمولاً بصورت اَشیش وَنگ آمده است که همه بمعنی اشی نیک است. ارت یا ارد نیز پهلوی است که در فارسی باقی مانده. در لغت نامه ها اَرد و آراد و آرد هر سه یاد شده است. در گاتها و دیگر بخشهای اوستا، ارت ( اشی ) گاه اسم مجرد است بمعنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و بهره و گاهی اسم خاص ایزدی که نگهبان مال و خواسته و دارائی است. اسم این فرشته در گاتها یاد شده است. وی مانند سفندارمذ، اناهید و چیستا ( فرشته ٔدانش ) مؤنث شناخته شده. در جهان مادّی مال و جلال وخوشی دینداران از پرتو وجود اوست و در جهان مینوی وروز واپسین ، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت بیاری او انجام شود. در تفسیر پهلوی ، در توضیح یسنای 60 بند 4 کلمه اشی ( ارت ) را چنین تفسیر کرده اند: «توانگری که از درستکاری و رستگاریست ». دارمستتر از بندهش بزرگ نقل کند : «ارت ایزد خانه بهشتی است. بهتر است که او را اَهلیش وَنگ بنامند، برخی نیز او را اشیش ونگ مینامند، او بفر و شکوه خانه می افزاید. زیرا هرکه بدیگران چیزی بدهد همان چیز افزوده و بزرگتر شده بخانه وی بازگردد، همچنین ارت پاسبان گنجینه پارسایان است چه بهشت بمنزله خانه ایست که از جواهر ساخته شده باشد و گفته اند که سراسر جهان مادّی بدون دین آهورا به اندازه خانه ٔیک مرد پارسا ارزش ندارد». در یسنای 34 بند 12 آمده : «چه چیز است آیین تو؟ چه را خواستاری ؟ چه ستایش ، چه پرستش ؟ ای مزدا ما را بیاگاهان ، تا بشنوند که چه پاداشی اشی خواهد بخشید، بواسطه اشا ( راستی ) راه نیک و هومن ( منش نیک ) را بما بیاموز». در اوستا بین اشی و سروش رابطه ای مشهود است ( چنانکه در یسنای 43 بند 12، یسنای 27 بند 6 و غیره ). نگهبانی روز بیست وپنجم هر ماه با ایزد ارت است. در یسنای 16 بند 6 ارت در ردیف فرشتگان سی روز ماه نام برده شده است همچنین در دو سیروزه کوچک و بزرگ نام او آمده است. در بندهشن فصل 27 بند 24 آمده است که اقسام بهارها، گلهای مخصوص ارت میباشند. پارِندی ( در پهلوی : پارند بمعنی فراوانی و نعمت ) از یاران و همراهان این ایزد است. در اوستا «ارت یشت » بنام ایزد ارت ( ارد ) است. در برهان آمده : ارد بکسر اول ، نام فرشته ایست که موکل بر دین و مذهب است و تدبیر و مصالح روز ارد که بیست وپنجم از هرماه شمسی است بدو تعلق دارد - انتهی. || ( اِ ) چون ایزد مزبور نگهبان روز بیست وپنجم هر ماه شمسی است ، این روز را بنام او ارد خوانند. اسدی در لغت نامه خود آرد: ارد، روزیست از سی روز پارسیان. بیرونی در فهرست روزهای ایرانی نام این روز را «ارد»، درسغدی «ارزخ » و در خوارزمی «ارجوخی » یاد کرده است. زرتشتیان نیز این روز را «ارد» نامند. در برهان آمده : نیک است درین روز نو بریدن و پوشیدن و بد است نقل و تحویل کردن :