( آشیل ) آشیل. ( اِخ ) نامی از نامهای یونانی. رجوع به اخلوس و اخیلوس شود. اشیل. [ اِ ] ( اِخ ) ( 525 - 456 ق. م. ) پدر تراژدی یونان ، و در فن خود مانند همربود و در تراژدی خود بنام ایرانیان یا پارسی ها کورش را ستود. در سایه احساسات مذهبی عمیق و نظریات فلسفی ، او را میتوان از بزرگترین متفکرین دانست. و رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 477، 481، 688، 825 و ج 2 ص 1147 و ج 3 ص 1999 شود.
معنی کلمه آشیل در فرهنگ فارسی
( آشیل ) از ارباب انواع یونان پسر [ تتیس ] و پله مشهور ترین قهرمان یونان در داستان ایلیاد وی [ هکتورو را بقتل رسانید و عاقبت بدست پاریس بسبب تیر مسمومی که پاشنه پای او خورد کشته شد . شاعری تراژدی گوی یونانی ( و . الوسیس ۵۲۵ - ف. ۴۵۶ ق . م . ) آثار عمده او ایرانیان پرومته مقید و تریلوژی ارستی ( آگاممنون خئفر ها اومنید ها ) است . ویرا را موجد حقیقی تراژدی قدیمی معرفی کرده اند .
معنی کلمه آشیل در دانشنامه آزاد فارسی
آشیل. آشیل (Achilles) تندیسی از تندیسی از تندیسی از (یا: آخیلس) قهرمان یونانی منظومۀ ایلیاداثر هومر. پسر پلئوس، پادشاه میرمیدون هادر تسالیو تِتیس، پری دریایی، است. مادرش، تِتیس، در حالی که آشیل را از یک پاشنه آویزان کرده بود، او را در آب رود استوکسفروبرد و با این کار تمام بدن آشیل، به جز پاشنۀ پایش، روئین شد. آشیل در اوج داستان 'ایلیاد' هکتوررا می کشد و خود نیز، براساس اسطوره های یونانی پس از آن، به ضرب تیر زهرآلودی که پاریس به پاشنه اش پرتاب کرد، کشته شد. آشیل که ققنوسو شیرونقنطورساو را تربیت کرده بودند، رهبری ۵۰ کشتی میرمیدون ها را برای حمله به تروآبرعهده گرفت و در نُه سال آغازین جنگ های تروآ دوازده شهر را تسخیر کرد. در سال دهم، آگاممنون، پادشاه میسنیبه اجبار آشیل اسیرش، کریزئیس، دختر کاهن معبد آپولون را به پدرش بازگردانده بود، در عوض کنیزی به نام بریسیسرا، که محبوب آشیل بود، از وی ربود. آشیل از خدمت کناره گرفت و به قهر در مقر خود گوشه گزید. درپی آن، یونانیان متحمل تلفات زیادی شدند و گروهی را با هدیه هایی فرستادند تا بریسیس را به او بازگردانند. آشیل نپذیرفت، اما سرانجام سلاح و سپر خود را به دوستش پاتروکلوسسپرد، که در جنگ پس از آن به دست هکتور کشته شد. آشیل خشمگین از مرگ وی، با آگاممنون آشتی کرد و سپر جدیدی از هفایستوسگرفت و سرانجام هکتور را کشت. در 'ایلیاد'، مرگ آشیل پیش از بازگشایی دروازۀ شهر تروآپیش بینی شده و در منظومۀ اودیسهبه مراسم تدفین وی اشاره شده است. اِشیل رجوع شود به:آیسخولوس (ح ۵۲۵ ـ ح ۴۵۶پ م)
جملاتی از کاربرد کلمه آشیل
کانر متوجه میشود که توسط مأموران مسلح زیادی محاصره شدهاست اما پاتنم به موقع رسیده و به سربازان ارتش قارهای دستور میدهد تفنگهایشان را پایین بیاورند زیرا او جان واشینگتن را نجات دادهاست. کانر میپرسد که واشینگتن کجاست و میفهمد او نیویورک را به قصد فیلادلفیا ترک کردهاست. آشیل و کانر هر دو به آنجا میروند و کانر تصمیم دارد دربارهٔ کشمکشهای میان حشاشین و تمپلارها به واشینگتن بگوید چون اعتقاد دارد که باید بداند چه چیزی در برابرش ایستادهاست، اما اکیلیس پیشنهاد میکند که این حرف را نزند زیرا تنها باعث آشفتگی و گیجی واشینگتن میشود.
همان قبر آشیل را داد بوس برید آن گره بند غوردونیوس
المپیاس دختر نئوپتولموس یکم، شاه قبیلهٔ مولوسیا در اپیروس، و خواهر الکساندر یکم بود. خانوادهٔ او به خاندان آیاکیدای تعلق داشت. خاندان آیاکیدای از محترمترین خاندانهای اپیروس به شمار میآمد و مدعی بود که نسبش به نئوپتولموس، پسر آشیل، میرسد. ظاهراً نام اصلی المپیاس، پولوکسِنا بوده اما پیش از ازدواج با فیلیپ دوم مقدونی و در پی آشناییاش با آیین مرموز و ناشناختهای، به مورتاله تغییر نام دادهاست.
آشیلید نام حماسه منظومی ناتمام از استاتیوس شاعر سده نخست میلادی رم در توصیف زندگی آشیل پهلوان یونان باستان که در جریان جنگ تروا به کشتن رفت. این منظومه به دلیل مرگ شاعر ناقص ماند و تنها یک کتاب و بخشی از کتاب دوم آن نگاشته شد. که همین هم از مهمترین آثار برای شناخت قهرمان افسانهای یونان، آشیل بودهاست.
پریاموس پادشاه تروا و پدر هکتور شب هنگام بهطور مخفیانه نزد آشیل آمده و جنازه پسر خود را از او طلب میکند. آشیل بالاخره قبول کرده و به او اجازه بردن جنازه پسرش را میدهد و این یکی از تکان دهندهترین صحنهها در ایلیاد بهشمار میرود. بنابر کتاب آشیلید از استاتیوس، قبل از پایان جنگ، پاریس فرزند کوچکتر پریاموس، شاه تروآ، آشیل را به تیری زهرآلود هدف قرار داد. آپولون، خدای خورشید، تیر را به پاشنه آسیبپذیر آشیل هدایت کرد و به زندگی کوتاه این پهلوان مشهور پایان داد. پس از این منوال تروا در دام کشمکش خدایان گیر افتاد و نابود شد.
مادر آئنیاس آفرودیته/ونوس مکرراً در میدان جنگ به کمک او میآید و او مورد علاقه آپولون است. آفرودیت/ونوس و آپولون آئنیاس را از نبرد با دیومدس (پسر تودوئوس) از آرگوس (یونان) که نزدیک بود او را بکشد، نجات میدهند و برای شفای تیر پیکانی که به او اصابت کرده او را نزد پرگامس میبرند. حتی پوزئیدون که معمولاً طرفدار یونانیان است، پس از اینکه آئنیاس مورد حمله آشیل قرار میگیرد به کمک او میآید، و خاطرنشان میکند که آئنیاس، اگرچه از شاخههای کوچکتر از خانواده سلطنتی است، اما قرار است پادشاه مردم تروآ شود.
قبل از به دنیا آمدن آشیل، مادرش تتیس دیده بود که آشیل یا زندگی طولانی و خستهکنندهای خواهد داشت یا زندگی کوتاه اما در عوض نام او در تمام طول تاریخ به خاطر سپرده میشود. تتیس که ترجیح میداد پسرش زندگی بیشتری داشته باشد تصمیم گرفت لباسی دخترانه برتن او کند تا به دنبال جنگ نرود؛ اما روزی فرا رسید که اودیسئوس هوشمند آشیل را فریب داد. اودیسئوس دختران را به صف کرد و هدایای مختلفی را در جلوی آنها قرار داد و آشیل تنها کسی بود که از بین هدایا شمشیر را انتخاب نمود و همین مسئله ثابت کرد او یک مرد است.
آشیل که قصد رفتن به جنگ تروا را نداشت یکبار دیگر فریب چرب زبانیهای اودیسئوس را خورده و با میل خود به این جنگ رفت. او همانند پدر خود رهبری جنگجویان میرمیدوس را به عهده داشت و همچنین پاتروکلوس پسر عمویش (در برخی تفسیرها دوست نزدیک یا معشوق آشیل) او را همراهی مینمود. در جنگ تروا او خود را به مانند یک جنگجوی شکست ناپذیر نشان داد و به تنهایی توانست بیست و سه شهر را فتح کند که شامل شهر لیرنسوس هم بود.
هیچ رویدادی به اندازه تحول جانشینی داریوش اول بر کمبوجیه دوم، بهطور مفصل در تاریخ مکتوب هخامنشیان نیامده و در موردش بحث نشدهاست. علاوه بر خبر مندرج در کتیبه بیستون واقعه مزبور را حزقیال، هرودوت، کتسیاس، افلاطون و پولیئن در روایات خود به نحو مختلف ذکر کردهاند. همچنین آشیلوس، پلوتارک، پولیانوس، پومپیوس، نزوگوس، استرابو و گزنفون به گزارش این حوادث پرداختهاند. منابع مذکور از لحاظ محل وقوع واقعه و تاریخ و روش شیوه قتل «بردیا» با یکدیگر اختلاف دارند. تنها مورد مطمئن از لوحههای بابلی این است که برای چند ماه، شاه رسمی بردیا/برزیا شناخته شدهاست؛ ولی معلوم نیست که این شخص بردیای دروغین است یا بردیای راستین.
کرونوس بهطور کامل بدن لوک را تسخیر کردهاست و ارتش تایتانهای خود را جمعآوری کرده خدایان در حال مبارزه با تایفون هستند و دورگهها و وستا باید از نیویورک و ساختمان امپایر استیت محافظت کنند.مبارزه بین پرس جکسون رویین تن و لوک ادامه پیدا میکند و پرسی جکسون در آخرین لحظات لوک نقطه آشیل خود را پیدا کرده و خودش را میکشد.خدایان در جنگ پیروز میشوند و به نیویورک می آیند و به پرسی پیشنهاد خدا شدن میکنند.اما او قبول نمیکند.
برای نمونه موضوع چشم اسفندیار (تنها نقطهٔ آسیبپذیر اسفندیار) یکی از واحدهای افسانهپردازی در افسانههای ایرانی و همین موضوع به شکل پاشنه آشیل موضوعی افسانهای در اسطورههای یونانی است بنابراین موضوع یک افسانک بهشمار میآید.