احساسات
جملاتی از کاربرد کلمه احساسات
احساسات مثبت مشابهی را میتوان در بخشهای دیگری از شوروی سابق نیز یافت. ۳۸٪ از ارمنیها در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ بنیاد کارنگی معتقد بودند کشورشان «همیشه به رهبری مانند استالین نیاز خواهد داشت.» در اوایل سال ۲۰۱۰، بنای یادبود جدیدی برای استالین در زاپوریژیای اوکراین ساخته شد. در دسامبر ۲۰۱۰، افراد ناشناس سر آن را شکستند و در سال ۲۰۱۱ در یک حمله بمبی نابود شد. ۳۸٪از پاسخدهندگان در نظرسنجی سال ۲۰۱۶ مؤسسهٔ جامعهشناسی کییف نگرش منفی نسبت به استالین داشتند، در برابر ۲۶٪ بیطرف، ۱۷٪ نظر مثبت و ۱۹٪ بدون نظر.
در فیلمهای او آدمها و روابطشان بر بستری از احساسات تند و عاطفه شکل میگیرد. روابط اجتماعی همیشه با شرایط تاریخی در هم تنیدهاست. نوگراییش عامدانه با فرمالیسم مرزبندی دارد و چه بسا دیدگاه و سبک «رسمی» را بازتاب میدهد.
بهترین راه شناخت احساسات و رهایی از احساسات منفی شناخت فردی و دروننگری و مراقبه میباشد.
«با عشق وطن مندرجات ذیل را در اینجا ثبت مینمایم، شاید بعد از من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان و ایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده جز «یک معامله فروش ایران به انگلستان!» طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسئله شب و روز در وحشتم، هرگاه راه میروم، فرض میکنم که روی خاکی قدم برمیدارم که تا دیروز مال من بوده و حال ازآن دیگری است! هر وقت آب میخورم میدانم این آب . . . الخ. از اینرو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله میگفتم، تقریبا قصیدهها ،غزلها و مقالهها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچکس پیرامونم برای ثبت و حفظ آنها نبوده، تقریبا تمام آنها از یاد رفت، بیآنکه اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آنها به خاطرم مانده.»:
بهطور معمول یک تصور اشتباه وجود دارد که اختلالات خوردن را نوعی انتخاب در سبک زندگی می دانند و تصور بر این است که آدمهای چاق و پرخور دارای اختلال خوردن هستند در حالی که اختلال خوردن هیچ ربطی به چاقی و لاغری ندارد. اختلالات خوردن در واقع بیماریهای جدی و اغلب مرگباری هستند که با افکار و احساسات افراد مرتبط است
یک صفحه متن به یک زبان خارجی که برای ما کاملاً نامفهوم است، ماهیت این فرایند را یادآور میشود. یک نوشته منسوخ مانند هیروگلیفهای مصری یا خط میخی خاورمیانه باستان برای ما چیزی چون اشکال بیمعنی است. کاتبان باستان در ۴۰۰۰ یا ۵۰۰۰ سال قبل، به چه طریق نوشتن را اختراع کردند؟ چطور نمادها را جایگزین سخن یا افکار خود نمودند؟ ما چگونه این نمادها را پس از قرنها سکوت رمزگشایی کرده یا سعی داریم معنی آنها را دریابیم؟ آیا سیستمهای نوشتار کنونی با نوشتههای باستانی کاملاً تفاوت دارند؟ در مورد نوشتههای چینی و ژاپنی چطور؟ آیا آنها نیز مانند هیروگلیفهای مصری هستند؟ آیا هیروگلیف بر الفبا مزیت دارد؟ کاتبان اولیه چه کسانی بودند و چگونه اطلاعات، عقاید و احساسات را ثبت میکردند؟
هرچه من ز اظهار راز دل، تحاشی میکنم بهر احساسات خود، مشکلتراشی میکنم
کلمه "کی (気)" معمولاً برای توصیف احساسات استفاده میشود برای مثال: なになに気がする (من احساسی میکنم) و 気 持 ち (احساس / حس).
شیوه نقاشیهای او متفاوت از سایر هنرمندان است او تنها احساسات و طبیعی بودنش را به تصویر میکشد به این دلیل نقاشیهای مونک دارای «قانون کامل نبودن» هستند که مردم مشتاق کشف آنها برای خودشان باشند، آه بله آنها کامل هستند کارهای دستی کامل او، هنر وقتی کامل است که هنرمند ناگهان همه چیز را در دستان خود داشته باشد و این تنها راهی است که مونک به نقاشان نسل بعد از خود منتقل کرد.
نه احساسات من باقی نه افکار همانا صورتی هستم به دیوار
ملّتی کز هر جهت بهرِ زوال آماده است صرفِ احساساتِ من، احیا، وِرا چون میکند!
هنری تاوز، یک کلانتر در شهر کوچک تنسی است که از همسرش الن و زندگیش خسته شده است. مردی با اصول اخلاقی قوی و عجول در قضاوت دیگران که قانون را سرسختانه دنبال میکند، روزی دختری به نام آلما را ملاقات میکند، دختری جوان و زیبا که زندگی هنری را دگرگون میکند و او که قادر به جلوگیری از احساسات خود نیست رابطه خود را با آلما آغاز میکند. اما در شهر کوچک تنسی هیچ رازی مدت زیادی مخفی نمیماند.
«ناخودآگاه» منبع انرژی است که احساسات و افکار انسان را تغذیه میکند. آرزوها، خواستهها و امیال، پس رانده و فراموش شده در بخش شخصیت انباشته میشود، امّا پیوسته کوشش دارند که به ناحیه خودآگاه نفوذ کنند، یعنی خود را در افکار و رفتار ما جای دهند. تمام عقایدی که خودآگاه آن را تصویب نمیکند، به بخش ناخودآگاه رانده میشوند.
واژه «خودشیفتگی» از نام یک اسطورهٔ یونانی به نام نارسیس گرفته شدهاست. او یک مرد جوان، زیبا و خوشتیپ بود که تمام دختران عاشق او میشدند. اما نارسیس بر اساس احساساتی ویژه تنها خودش را جذاب میدانست و به دخترانی که عاشق او بودند توجه نمیکرد. سرانجام یک روز در حالی که در جنگل قدم میزد، برای نوشیدن آب از برکهای توقف کرد. در این هنگام با دیدن تصویر خود در برکه، به گونهای محو تماشای چهرهٔ خود شد که در برکه افتاد و غرق شد.