آذریون

معنی کلمه آذریون در لغت نامه دهخدا

( آذریون ) آذریون. [ ذَرْ ] ( اِ مرکب ) گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه های سیاه دارد و خوش بوی نیست. و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند. ( از قاموس ). چنانکه در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطربست ، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گلهای او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگهای ریزه ٔسیاه مایل بسرخی و بغایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و بحرکت او دور میکند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی.و از این تعریف روشن می شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و بسان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر ).
هر زمان چون آذر آذریون برخشد در چمن
هر زمان چون نیل نیلوفر بخندد در شمر.( تاج المآثر ).برای طاعت تست آن نسیم جان پرور
که از میانه آذر بروید آذریون.ظهیر فاریابی ( دیوان ص 232 ).

معنی کلمه آذریون در فرهنگ معین

( آذریون ) ( ~. ) ۱ - (ص مر. ) آذرگون ، آتش رنگ . ۲ - (اِمر. ) نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد.

معنی کلمه آذریون در فرهنگ عمید

( آذریون ) = شقایق

معنی کلمه آذریون در فرهنگ فارسی

( آذریون ) ۱- ( صفت ) آذرگون آتشفام آتش رنگ . ۲ - ( اسم ) نوعی از شقایق ۳- بخور مریم ۴ - گل نگونساز ۱ - آفتاب گردان ( منظور قدما بیشتر همین گل بوده . )
گلی باشد زرد
آذرگون، برنگ آتش، گل سرخ، گل آتشی، گل لاله، درعربی گل آفتابگردان رامیگویند

معنی کلمه آذریون در فرهنگ اسم ها

اسم: آذریون (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: azariyun) (فارسی: آذریون) (انگلیسی: azariyun)
معنی: گل همیشه بهار، به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان

معنی کلمه آذریون در دانشنامه آزاد فارسی

آذریون. آذَرْیون
معرّب آذرگون، به معنای همچون آتش، دربرگیرندۀ دو گیاه دارویی با نام های علمیofficinalis L. Calendula و C. arven sis L. از خانوادۀ مرکبیان یا کاسنی است. این گیاهان علفی دارای برگ های سادۀ بیضوی دراز و کرکدار و گل آذین کپه ای است. گل های میانی گل آذین تیره و گل های اطراف زرد مایل به نارنجی یا نارنجی مایل به قرمز است و وجه تسمیۀ این گیاه هم همین گل های آتشین رنگ است: «گل آذریون رخشنده به شب بر سر شاخ/من در او حیران چون در شجِر نارْ کلیم». زیبایی کم نظیر گل آذریون باعث شده است تا ازجمله گل های مشهور بهاری به حساب آورده شود آن گونه که نظامی نیشابوری در کتاب تاج المآثر (تألیف در ۵۸۷ـ۶۱۴) در وصف اولین بهار دهلی پس از بازگشت سلطان شهاب الدین غوری، گل آذریون را در ردیف گل های زیبایی همچون لاله، نرگس، و بنفشه توصیف کند و بگوید: «هر زمان چون آذرْ آذرگون درخشد در چمن/هر زمان چون نیلْ نیلوفر بخندد در شمر». اهمیت این گیاه از پیشینۀ کشت و زرع آن معلوم است. ابوزکریا یحیی بن محمد معروف به ابن عَوّام، از اهالی اشبیلیّه در اندلس در کتاب الفلاحة (تألیف در اواخر قرن ۶ یا نیمۀ نخست قرن ۷ق) اصول کشت آذریون را مطابق با روش های کشاورزی نَبَطی بیان می کند. قُسطُس (یا: قُسطوس؛ ظاهراً الفلاحة الرومیّه که سَرجیس بن هِلْیا آن را به عربی ترجمه کرده است) نیز اصول کشت این گیاه را به صورت نشاکاری بیان می کند. متأسّفانه اسامی فراوان و نامربوطی از قبیل آذریومه (از خانوادۀ پامچال)، آفتاب پرست (از خانوادۀ گاوزبان)، گل نگونسار (از خانوادۀ لاله)، خیری (از خانوادۀ شب بو) و غیره برای این گیاه ذکر کرده اند که گویای تشتّت و تشویش عقاید گیاه داروشناسان و فرهنگ نویسان و اکتفای آنان به مطالب مختصر حکمای قدیمی و اِعمال دیدگاه های شخصی بوده است. حکما طبع این گیاه را گرم و خشک در درجۀ دوم یا سوم دانسته اند.

معنی کلمه آذریون در ویکی واژه

نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد.
آذرگون، آتش رنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه آذریون

دو مجموعه از سروده‌های مهرآیین به نام‌های «آذریون» و «آیینهٔ مهره» و یک اثر پژوهشی به نام «ویژه گیهای ادبی کشف الاسرار» به چاپ رسیده، چندین اثر پژوهشی و علمی دیگر آماده چاپ دارد همچنان از موصوف صدها مقالهٔ علمی، ادبی و پژوهشی و سروده‌های گوناگون در مطبوعات داخلی و خارجی انتشار یافته‌است.
همیشه تا صفت آذرست و آذریون همیشه تا صفت آذرست و آزارست
در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «دربارهٔ چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید، از میان گل‌ها «آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده‌است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را …».
تا بروید به‌باغ سوسن وگل لاله و شنبلید و آذریون
که پنهان کرد جز ایزد به سنگ خاره در آتش که رویاند همی جزوی ز خاک تیره آذریون
اندر دمن از شقیق و آذریون و ندر چمن از بنفشه و مینا
دمن به حلهٔ حمرا ز برگ آذریون چمن به کلهٔ خضرا ز شاخ سیسنبر
و آذریون چون معلول محزون در آن باد خنک از دل تنگ می گفت:
آن درختی کو همایون میوه‌ها بار آورد جاودان باید که شادان برگش آذریون بود
به زخم از شخص مجروحان دمد روین ز آذریون ز خون بر روی خنجرها کفد لاله ز نیلوفر
تیره خاکش رشک آذرپوش کن پر ز آذریون و آذرپوش کن
اگر بخواهی بفروزی اندر آب آذر وگر تو گوئی ز آذر بروید آذریون