( آراسته ) آراسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) آموده. موده. پدرام. مزیّن. مجمل. مُحلی. حالی. حالیه. مُطرّز. مزخرف. بغازه و گلگونه کرده : گر زآنکه به پیراسته شهر برآئی پیراسته آراسته گردد ز رخانت.ابوشعیب.و بهر پانزده روزی اندر وی [ اندرپریم قصبه قارن ] روز بازار باشد و از همه این ناحیت مردان و کنیزکان و غلامان آراسته ببازار آیند و با یکدیگر مزاج کنند. ( حدودالعالم ). شبستان همه پیش باز آمدند بدیدار او [ بزمساز ] آمدند... شبستان بهشتی بد آراسته پر از خوبرویان و پر خواسته.فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1 ص 297 ).سپه را مر او بود ز ایران پناه بدو گشت آراسته تختگاه.فردوسی.بدو گردد آراسته تاج و تخت از آن رفته نام و بدین مانده بخت.فردوسی.به آذین جهانی شدآراسته در و بام و دیوار پرخواسته.فردوسی.یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس.فردوسی.ز یاقوت سرخ است چرخ کبود... بچندان فروغ و بچندان چراغ بیاراسته چون بنوروز باغ.فردوسی.چو دیدند زیبا رخ شاه را بدانگونه آراسته گاه را نهادند همواره سر بر زمین بر او بر همی خواندند آفرین.فردوسی.زمین چون بهشتی شد آراسته ز داد وز بخشش پر از خواسته.فردوسی.بیاراسته همچو باغ بهار سراسر پر از رنگ و بوی و نگار.فردوسی.زر و گنج آن لشکر نامدار بیاراسته چون گل اندر بهار.فردوسی.بنام و کنیتت آراسته باد ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر.عنصری.آراسته و مست ببازار آئی ای دوست نترسی که گرفتار آئی ؟( از اسرارالتوحید ).جهان چون عروسی آراسته را مانست در آن روزگار مبارکش. ( تاریخ بیهقی ). سرائی دیدم چون بهشت آراسته.( تاریخ بیهقی ). دو منشور نبشته آمد و بتوقیع آراسته گشت. ( تاریخ بیهقی ). ناچار چون وی مقدم تر بود آن روز، در هر بابی سخن میگفت و ما آن را به استصواب آراسته می داشتیم. ( تاریخ بیهقی ). گفتی جهان عروسی آراسته را ماند. ( تاریخ بیهقی ). هرکه زو شست ستمگر فلک آرایش باغ آراسته او را بچه کار آید؟ناصرخسرو.
معنی کلمه آراسته در فرهنگ معین
( آراسته ) (تِ ) ۱ - (ص مف . ) مزیُن ، زینت شده . ۲ - منظّم . ۳ - (ص . ) آماده ، مهیّا. ۴ - آهستگی ، درنگ . ۵ - آسایش ، راحتی . ۶ - خاموشی ، سکوت . ۷ - امن ، امان . ۸ - بستر، خوابگاه . ۹ - جایگاه ، مقام . ۱٠ - جای خلوت . ۱۱ - (ق . ) آهسته ، به تأنی . ۱۲ - اطمینان خاطر
( آراسته ) ( اسم ) ۱ - مزین زینت داده شده. ۲ - منظم مرتب . ۳ - آماده مهیا مزین مزخرف
معنی کلمه آراسته در فرهنگ اسم ها
اسم: آراسته (دختر) (فارسی، پهلوی) (تلفظ: ārāste) (فارسی: آراسته) (انگلیسی: araste) معنی: آن که دارای صفت های خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است، منظم، ( صفت مفعولی از آراستن )، آرایش شده و زینت و زیور داده شده، آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفت های خوب اخلاقی نیز هست، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت
معنی کلمه آراسته در ویکی واژه
آرایش شده و زینت و زیور داده شده. مزین، منظم. آراست. آراسْتَ: در گویش گنابادی یعنی آرایش کرده، اصلاح کرده، مرتب، اُتو کشیده آماده، مهیّا. آهستگی، درنگ. آسایش، راحتی. خاموشی، سکوت. امن، امان. بستر، خوابگاه. جایگاه، مقام. جای خلوت. آهسته، به تأنی. اطمینان خاطر. مرتب، تر و تميز
جملاتی از کاربرد کلمه آراسته
به قلب اندر اسکندر فیلقوس جناحی بر آراسته چون عروس
«و چون وقت وفاتش رسید خواهرش گوید سر بر کنار من داشت؛ چشم باز کرد و گفت: درهای آسمانها گشاده است و بهشت آراسته و بر ما جلوه میکنند که یا باعلی ما تو را به جایی رسانیدیم که هرگز در خاطر تو نگذشتهاست و حوران نثارها میکنند و اشتیاق مینمایند و این دل ما میگوید: بحقّک لاأنظر لِغیرک. عمری دراز در انتظار کاری به سر بردیم برگ آن نیست که بازگردیم بر شوقی»
به یاقوت و پیروزه آراسته به لعل و به مرجان بپیراسته
اصغر آراسته در سال ۱۳۳۲ در قصرشیرین در استان کرمانشاه به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه آموزگار روستاهای قصرشیرین شد. وی در انقلاب بهمن از پیشروان مبارزه علیه حکومت محمدرضا پهلوی در منطقهٔ غرب استان کرمانشاه بود.
هنریک ساموئل نوبری خاورشناس سوئدی نوشتهاست که تردیدی نمیتواند باشد که در زمانهای بسیار کهن و تا حدود سدهٔ ۱۴ پیش از میلاد، میترا در جهان طبیعت و در درجهٔ نخست خدای آسمان شب بود که به زیور ستارگان آراسته بود؛ زیرا در بند ۲۵ مهریشت آمدهاست که پس از فرورفتن خورشید، میترا به سوی گردی زمین میآید سر و ته فراخ و گرد و دور مرز زمین را لمس میکند و بر همهٔ چیزهایی که میان آسمان و زمین است مینگرد.
آفتابپرست نر معمولاً آراستهتر است. بسیاری سر یا صورت زیبایی دارند، برآمدگی بینی و نیز برآمدگی شاخ مانندی دارند. بعضی دیگر نیز تاجهای بزرگی را در بالای سر خود دارند.
شیرینیخوری را مردم به نام شیرینی کلان یاد میکنند. به همین مناسبت از ۲۰ الی ۱۰۰ نفر از فامیل داماد و به همین مقدار از فامیل عروس دعوت میشوند. عروس در تخت که با رنگ شیرچایی مزین شده با داماد مینشینند. در این مراحل فامیل دختر سبد همراه با نقل و شیرینی که با رنگ شیرچایی آراسته شده به فامیل پسر تقدیم میکنند. اگر در سبد لباس مانده شده باشد در جواب باید فامیل داماد لباس بمانند درصورت عادی مقداری از پول را درمیان پاکت به فامیل عروس تقدیم میکنند.
چیرهدستی اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد آراسته میکند.
در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۰۷، هنگام سفر در اینسبروک، اتریش و وقتی که او می خواست ودیعه را برای دیساید در بانک قرار دهد، او به علت مظنون بودن در سرقت از بانک دستگیر شد. کارمندان از ظاهر و لباس آراسته او و همچنین قرمز رنگ شدن دست او پس از دست زدن به پولها بهت زده شدند و او توسط پلیس در ایستگاههای محلی بازداشت شد، او توضیح داد : درآمد حاصل از اسکناسهای مشروع بودند و حاصل از تور گروه هستند و رنگ دست او به خاطر رنگ درون پولها نیست و به خاطر قلم سوراخ او که در جیبش بودهاست میباشد . اتهام او به جز این منتشر شد.
کشی از خانه آراسته رخت پای بر تخته نهی از سر تخت
تا بود جرم سپهر این بارگاه افراخته با تو چون بوم بهشت این خاندان آراسته
چون بگفت این مرد دل برخاسته شد زره خوانی پدید آراسته
ز دهر دولتش آراسته بفرّ و ثبات وزو ولایتش آراسته بعدل و نظر
هردوان خرم نشسته بر سریر و می بدست مجلس از فر شما آراسته مانند گنگ
در آن بزم آراسته چون بهشت گل افشانتر از ماه اردیبهشت
یکی از مراسم مذهبی ویژه عاشورا و ماه محرم در شهر بروجرد و مناطق اطراف آن برپایی تکیههای عزاداری در خانههای شخصی است که به آنها سقاخانه گفته میشود. رسم است که با فرا رسیدن ماه محرم، برخی از خانوادههای بروجردی، یک یا چند اتاق از منزل خود را با استفاده از پارچههای مشکی، سیاهپوش میکنند و منبری چوبی با تعدادی چراغ کوچک در بالای اتاق قرار میدهند. دیوارهای سقاخانه با شمایل بزرگان شیعه و نیز شعرهای حماسی در مدح حسین بن علی و کشته شدگان کربلا آراسته میشود. بیشتر منازل دارای یک اتاق مشترک برای زنان و مردان هستند اما در خانههای بزرگتر یا سقاخانههای پر مخاطب، ممکن است فضای زنان از مردان جدا باشد.
هست مهمان نور آن به مگر ای دل که ز اشک خانه دیده بلعل و گهر آراستهای
همان به که پیروز و آراسته به دریا برانیم با خواسته
امیر اختیارالدین حسن قورچی، از بزرگان امرای روزگار آل مظفر و از خواص و محارم شاه شجاع مظفری بود. شاه شجاع، این امیر را پیوسته به مأموریتهای بزرگ و ویژه که از سپردنشان به دیگران بیم داشت، می فرستاد که از جملهٔ آنها می توان سفارت به دربار سلطان اویس ایلکانی، فرمانروایی کرمان که از دید شاه شجاع، موطن اصلی آل مظفر و حتی مهم تر از پایتخت بود و نهایتاً وصایت برای بردن پیکر شاه شجاع به مدینه و دفن کردنش در آن شهر را نام برد. امیر اختیارالدین حسن با اوصافی چون «بزرگ دنیا و دین» و «به خصائل حمیده و اخلاق پسندیده، آراسته» موصوف و مشهور بود.
این بازیگر فقط در دهه ۴۰ در سینمای ایران فعال بود و نقشهایی آراسته و خالی از حواشی بازی کرد و هیچگاه ستاره نشد اما نقشهای اول بسیاری اجرا نمود. پدر ایشان استاد محمد دهقانی آذر از یاران ستارخان سردار ملی و از سیاسیون معتبر تبریز بود.