آب طرب
معنی کلمه آب طرب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آب طرب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه آب طرب
بر آتش اندوه زنیم آب طرب ز آن پیش که همچو خاک بر باد شویم
حالی نداد روی ز درس ادب مرا بر جرعه ریز ساقی آب طرب مرا
غم دست برآورد مگر بادهفروشان امشب به قدح آب طربناک نکردند
ز جوی ساغرم آب طرب برفت و بیامد ز چشمه سار ورع باز آب رفته به جویم
نوبهاران به قدح آب طربناک انداز ابرسان غلغله در گنبد افلاک انداز
ای لعل تو خورده خون دلها همه دم از آب طرب نشان دمی آتش غم
در وجود من خاکی نبود آب طرب بکش از خاک در میکده ایجادم کن
ساقی آب طرب انگیز به بیدردلان ده درد جامی بمن آور که مرا درد فزاید
تا چند به دورانت می خواهم و خون نوشم آب طربت خون باد ای ساغر مینائی
رطل دلویست پر از آب طرب لیک از که؟ از کف یوسف رویی که چهش در ذقن است