ادب

معنی کلمه ادب در لغت نامه دهخدا

( آدب ) آدب. [ دِ ] ( ع ص ) بمیهمانی خواننده. میزبان.
ادب. [ اَ دَ ] ( ع اِ ) ( معرب از فارسی ) فرهنگ. ( مهذب الاسماء ).پرهیخت. دانش. ( غیاث اللغات ). ج ، آداب :
چه جوئی آن ادبی کآن ادب ندارد نام
چه گوئی آن سخنی کان سخن ندارد چم.شاکر بخاری.هزار گونه ادب جان ز عشق آموزد
که آن ادب نتوان یافتن بمکتبها.مولوی.پارسا باش و نسبت از خود کن
پارسازادگی ادب نبود.قرةالعین. || هنر. ( زمخشری ) ( نصاب ) : جمله را اَدَب سلاح و مردی از تیر انداختن و نیزه داشتن و درق و شمشیر و قاروره افکندن و شناو و آنچه مردان را بکار آید. ( مجمل التواریخ والقصص ). گفت اگر نه آنستی که تو هنوز خردی و این ادب نیاموخته ای من ترا امروز مالشی دادمی که بازگفتندی. ( نوروزنامه ). تیر و کمان سلاحی بایسته است و مر آن را کار بستن ادبی نیکوست. و پیغامبر علیه السلام فرموده است : علموا صبیانکم الرمایة والسباحة. ( نوروزنامه ). || چم و خم.حسن معاشرت. حسن محضر. طور پسندیده. ( غیاث اللغات ).طریقه ای که پسندیده و صلاح باشد. اخلاق حسنه. فضیلت. مردمی. حسن احوال در قیام و قعود و حسن اخلاق و اجتماع خصال حمیده :
سلطان معظم ملک عادل مسعود
کمتر ادبش حلم و فروتر هنرش جود.منوچهری.خواجه عبدالرزاق هژده بخورد و خدمت کرد رفتن را و با امیر گفت : بس ! اگر بیش از این دهند ادب و خرد از بنده دور کند. امیر بخندید و دستوری داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 672 ). و ما [ امیرمحمود ] تا این غایت دانی که براستای تو [ امیر یوسف ] چند نیکوئی فرموده ایم و پنداشتیم که با ادب برآمده ای و نیستی چنانکه ما پنداشته ایم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253 ). این بی ادبی بنده بفرمان سلطان محمود کرد. ( تاریخ بیهقی ص 53 )
ای نیاموخته ادب ز ابوان
ادب آموز زین پس از ملوان.سنائی.ذرّه ای گر در تو افزونی ادب
باشد از یارت ، بداند فضل رب.مولوی.از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب.مولوی.از ادب پرنور گشته ست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک.مولوی.لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان... ( گلستان ).
اگرچه پیش خردمند خامشی ادبست

معنی کلمه ادب در فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - فرهنگ ، دانش . ۲ - هنر. ۳ - معاشرت ، روش پسندیده . ۴ - شرم ، حرمت .

معنی کلمه ادب در فرهنگ عمید

۱. رفتار پسندیده مطابق با هنجارهای جامعه، خوی خوش.
۲. روش مناسب هر کار.
۳. (اسم مصدر ) تنبیه، مجازات.
۴. فرهنگ، فضل و معرفت.
۵. = ادبیات
۶. (اسم مصدر ) تربیت کردن.
۷. [قدیمی] علمی که با تسلط بر آن شخص می تواند سخن درست و نادرست و خوب و بد را تشخیص دهد. قدما آن را شامل علوم صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، عروض، و قافیه و بهره یافتن از هر علمی به قدر حاجت دانسته اند.
* ادب کردن: (مصدر متعدی )
۱. [عامیانه] تنبیه کردن.
۲. [قدیمی] تربیت کردن.

معنی کلمه ادب در فرهنگ فارسی

( آدب ) بمیهمانی خواننده میزبان
( اسم ) ۱ - فرهنگ دانش . ۲ - هنر . ۳ - حسن معاشرت حسن محضر . ۴ - آزرم حرمت پاس ۵ - تائ دیب تنبیه . ۶ - دانشی است که قدما آنرا شامل علوم ذیل دانسته اند : لغت صرف نحو معانی بیان بدیع عروض قافیه قوانین خط قوانین قرائت . بعضی اشتقاق قزض الشعر انشائ و تاریخ را هم افزودهاند .امروزه دانش مذکور را ادبیات گویند . جمع : ادب ( آداب ) است . ادب اکتسابی آنچه بدس و حفظ و نظر کسب گردد . یا ادب نفس . ادب طبعی اخق پسندیده صفات نیک . یا ترک ادب . آزرم و پاس را ناچیز انگاشتن شیوه و راه رسم معاشرت را بجا نیاوردن و زیر پا گذاشتن .
نرم رونده تر

معنی کلمه ادب در فرهنگ اسم ها

اسم: ادب (پسر) (عربی) (تلفظ: adab) (فارسی: اَدب) (انگلیسی: adab)
معنی: دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس

معنی کلمه ادب در دانشنامه آزاد فارسی

واژه ای با معانی مختلف ازجمله فرهنگ، دانش، هنر حسن معاشرت و اخلاق حسنه و غیره. این واژه در صدر اسلام در زبان عربی پدیدار شد. برخی ریشۀ آن را عربی، عده ای یونانی، پهلوی، سُریانی دانسته اند و وجوه اشتقاقی نیز برای آن ذکر کرده اند. معنای اصطلاحی آن در دوره های مختلف متفاوت بوده است. ادب به معنای سنّت ها و آیین ها، رعایت رسم و قاعده و ظرافت زیبایی و اندازه در رفتار و گفتار و کردار دانسته شده است و از این رو در بسیاری از زمینه ها در معنای اصطلاحی خود به کار رفته است، مانند ادب درس، ادب نفس، ادب گفتار، ادب قاضی، ادب کاتب. در معنای اصطلاحی علم ادب به مجموعۀ اصول و قواعدی اطلاق می شد که شخص با استفاده از آن ها کلام خود را از همۀ اقسام خطا مصون بدارد و علم ادب را براساس این تعریف جامع علوم مختلفی دانسته اند که برخی تعداد علوم ادب را دَه علم، برخی دوازده علم یا بیشتر دانسته اند و با اختلافاتی این علوم را برشمرده اند. بعضی نیز علوم ادب را به دو دستۀ اصول و فروع تقسیم کرده اند. به هرحال علم ادب از این نظر شامل اکثر علوم ادبی بود و علم هایی چون نحو، لغت، تصریف، عروض، قافیه، صنعت شعر، تاریخ، شرع، انساب، معانی، بیان، بدیع، اشتقاق را دربر می گرفت و ادیب به کسی گفته می شد که در جمیع علوم فوق مهارت داشت.
ادب (ادبیات). اصطلاحی در هنر و ادبیات (در لغت به معنی ظرافت، دانش، هنر، اخلاق نیک). مجموعۀ آثار نوشتاریِ هر زبان که عواطف و احساسات گوینده را بیان کرده باشد؛ آثاری که انواع ادبی، مانند حماسه و تغزل و روایت و نمایش نامه و رمان، را دربر می گیرد. ادب، در این معنی، مترادف ادبیات است. همچنین علم شناخت و ارزشیابی و نقد آثار ادبی و قدرت بازشناسی آثار خوب از بد که دربردارندۀ علوم ادبی، مانند صرف و نحو و معانی و بیان و عروض و بدیع، است. ادب، در این معنی، مترادف نقد ادبی است.
ادب (عرفان). از مهم ترین دستورات سلوکی عارفان. شماری از آنان معتقدند که سالک هرچه یافت، از ادب یافت. اینان، ادب را به معنیِ پاس داشتن حریم الهی، و حفظ حدودِ عبد مابین دو مرتبۀ غلو و جفا دانسته اند. از این رو، شطحیاتِ صادره از بعضی سالکان را، مخالف ادب، و مایۀ توقف در سیر، یا حتی احباط مرتبت آنان دانسته اند.
ادب (نشریه). اَدَب (نشریه)
هفته نامۀ غیردولتی. با خط نستعلیق و چاپ سنگی در ۱۳۱۶ق در تبریز، در ۱۳۱۸ق در مشهد، و سپس از ۲۷ رجب ۱۳۲۱ (۲۶ مهر ۱۲۸۲ش) تا ۱۸ ربیع الثانی ۱۳۲۴ق (۲۱ خرداد ۱۲۸۵ش) در تهران منتشر شد. صاحب امتیاز آن میرزا صادق خان ادیب الممالک فراهانی بود. انتقال هفته نامه از مشهد به تهران ظاهراً به دستور مظفرالدین شاه بوده است. از ربیع الاول ۱۳۲۳ق، پس از آن که ادیب الممالک به باکو رفت، سرپرستی آن به مجدالاسلام کرمانی سپرده شد. هفته نامه در دو نسخۀ متفاوت (چاپ سنگی و چاپ سربی) چاپ و منتشر می شد که در چاپ سربی نام دست اندرکاران نمی آمد و ویژۀ مطالب سیاسی و اجتماعی بود، اما صفحه های چاپ سنگی بیشتر به آگاهی های عمومی و پاورقی و ادب و کاریکاتور اختصاص داشت. ادب تهران با ادب مشهد و تبریز متفاوت است، زیرا شیخ احمد مجدالاسلام شیوه ای مستقل پیش گرفته بود و با چاپ مقاله ها و خبرهای روشنگر شأن و اعتبار ادب را بالا برده بود. در ربیع الثانی ۱۳۲۴، روزنامه به جرم سخن گفتن از مشروطه و جمهوری و آزادی و مساوات و برابری توقیف شد و مجدالاسلام به کلات تبعید و ادب برای همیشه خاموش شد. شیوۀ نگارش ادب مغلق است. ادب خبرهای برون مرزی را از روزنامه های روسی و عربی یا از روزنامۀ خلاصةالحوادث می گرفت. از ویژگی های آن، پاورقی آن بود که بیشتر از زبان عربی و فرانسوی برگردانده می شد. ادب مشهد از شمارۀ پنجم سال سوم، در صفحۀ نخست، کاریکاتور داشت. ادب تهران نیز در صفحۀ آخر همواره کاریکاتوری چاپ می کرد. ادب طنزی سیاسی ـ اجتماعی داشت.

معنی کلمه ادب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ادب (به فتح همزه و باء) به معنای شگفت ، عجب، دانش، معرفت و روش پسندیده است.
ادب در لغت نامه های عربی، تمرین دادن نفس و حسن اخلاق شمرده شده است و ابن منظور، ادب را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آن ها از کار زشت می داند.
ادب دراصطلاح
الف) باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معنای عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) به کار رفته است ولی مقصود از آن در این بحث، ادب دینی می باشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند. »
ب) تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبد الله انصاری پیرامون ادب اینگونه بیان می دارند: «ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدی از حدود الهی، حدّ میان غلو و جفا را حفظ کند.» و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، می خوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفت های نیک و دور کردن صفات زشت است...»
ج)علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر گران سنگ المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و می فرمایند: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»
ادب و تفاوت آن با اخلاق
در تعریف های ارائه شده از ادب، گروهی ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعریف کرده اند. اما با تأمل در این واژه در می یابیم که ادب با اخلاق، تفاوت دارد. در این رابطه شیخ طبرسی به ۶ تفاوت میان اخلاق و ادب اشاره کرده و می فرمایند:
۱ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانی بحث می کند ولی آداب مربوط به افعال بدن است.
۲ـ مسائل اخلاقی همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آن ها راه ندارد ولی آداب در زمان های مختلف متغیر و متفاوتند.
۳ـ مسائل اخلاقی از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهری و هر کشوری یکسان می باشند اما آداب در شهرها و کشورهای مختلف تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است... .
۴ـ اخلاق علت است و آداب، معلول و ثمره آن است.
۵ـ در روایات اسلامی به آداب بیشتر از اخلاق اهتمام داده شده است.
۶ـ مسائل اخلاقی قابل استدلال عقلی می باشند ولی برای آداب، استدلالی عقلی وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم می باشند.»
ادب از منظر قرآن
...
[ویکی اهل البیت] «اَدَب» جمع آن آداب است. اصل این واژه به معنای دعا (فراخواندن) بوده و اَدْب به معنای دعوت و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است.
مفهوم متعارف اَدَب نیز با معنای لغوی آن ارتباط دارد. گویا ادب سفره ای از نیکی ها است که مردم بر گرد آن جمع می شوند و همگان آن را نیکو می شمارند. این واژه در فارسی با کلمات متعدد دیگری مانند فرهنگ، هنر، حُسن معاشرت، حُسن محضر، طور پسندیده، حرمت، و ... پیوند معنایی دارد.
تعاریف متعددی از این واژه در فرهنگ نامه های فارسی ارائه شده که در عمده آن ها به عناصری مانند: نیکی احوال و رفتار پسندیده و شایسته بودن و حُسن معاشرت و رعایت حرمت اشخاص توجه شده است.
واژه اَدَب در قرآن کریم بکار نرفته ولی در آیات فراوانی به مفهوم آن که مجموعه گسترده ای از روابط فردی و اجتماعی را دربرمی گیرد، اشاره شده است.
در این مقاله به بحث از آداب عمومی بسنده می شود.
یکی از آداب مورد توجه قرآن، ادب حضور در مکان هایی است که نوعی تقدس دارند. این مکان ها یا همانند مساجد و معابد از آغاز، مکانی مقدس در نظر گرفته شده اند؛ چنانکه خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمان می دهد. هنگام حضور در سرزمین مقدس «طُوی» کفش ها را درآورده، پای برهنه باشد: «فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی». (سوره طه/20،12)
یا به واسطه حضور اولیای خاص الهی مانند پیامبران، قداست یافته اند؛ چنان که افراد باایمان موظف اند هنگام حضور در خانه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ادب را رعایت کرده با اجازه وارد شوند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبیِّ اِلاّ اَن یُؤذَنَ لَکُم ...». (سوره احزاب/33،53)
[ویکی فقه] ادب (ادبیات). ادب اصطلاحی عربی (جمع: آداب)، به معنی دانش و حسن رفتار و اخلاق و تربیت، که به نوعی از ادبیات اطلاق می شود و در فارسی برابر است با فَرْهَنْگ و نزدیک است به آیین به معنی رسم و قاعده. در شاهنامه و دیگر تالیفات مرتبط با فرهنگ ایران باستان، ادب عبارت است از «نازکی و اندازه در پندار و گفتار و کردار».
کهن ترین گواه موجود ادب در زبان فارسی در این بیت شهید بلخی (متوفّی پیش از ۳۲۵ ق) آمده است: با ادب را ادبْ سپاه بس است ••• بی ادب با هزار کـس تنهاسـت
تعریف ادب در شاهنامه
در شاهنامه و دیگر تالیفات مرتبط با فرهنگ ایران باستان، ادب عبارت است از «نازکی و اندازه در پندار و گفتار و کردار».
مراد از نازکی و ظرافت و نرم گویی
نازکی، یعنی «ظرافت کمال مطلوب» و اندازه یعنی «میانه روی در همۀ کارها» دو خصیصه و معیار مهمّ ادب است. ظرافت در آیین سخن گفتن، آن است که در سخن باید «نرم گو» بود . مراد از نرم گویی این است که هنگام سخن گفتن باید لحن و آهنگ سخن نرم و آهسته باشد.
نمونه ای از ظرافت
...

معنی کلمه ادب در ویکی واژه

cortesia
سخن بازی
هنر.
معاشرت، روش پسندیده.
شرم، حرمت.
در پیرامون ادبیات نوشته احمد کسروی

جملاتی از کاربرد کلمه ادب

خفّت غفلت مباد ادبار روشن‌ گوهران می‌کشد پا خوردن از خاشاک چون آتش غنود
اشعاری با موضوع وی در ادبیات شیعی بیان شده‌است، از جمله:
کلکش مشاطه وار ز رسم ادب نهاد خالی به صفحه رخ زیبای تربیت
در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست. در این دوران او چهره‌نگاری از مشاهیر علمی و ادبی ایرانی را به انجام رساند و مجسمه‌های ماندگاری از این مشاهیر ساخت. چهره‌نگاری از سعدی، بوعلی سینا، فردوسی و حافظ حاصل این دوران است.
آدام متز به ادبیات و تاریخ اسلام علاقه داشت و در سال ۱۹۱۷م درگذشت.
احمد شاملو پس از یک دورهٔ طولانی بیماری، در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است. سنگ گور او بارها توسط افرادی ناشناس شکسته شده‌است. از سال ۱۳۹۴ به مناسبت بزرگ‌داشت این شاعر، جایزه شعر احمد شاملو راه‌اندازی شده‌است، مراسم پایانی این رقابت ادبی روز ۲۱ آذر و هم‌زمان با سالروز تولد این شاعر برگزار می‌شود.
گر ز روی ادب دهد رنجت به از آن کز غضب دهد گنجت
مزرع تسلیم ادب حاصلم سر نکشد گردن آب و گلم
شادباش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت‌های ما
فصل‌نامهٔ پیام سبزاندیشان، که به دو زبانِ فارسی و اسپرانتو منتشر می‌شود، به معرفی به هنگامی از زبان بین‌المللی اسپرانتو به فارسی‌زبانان، و معرفی ادبیات و فرهنگ ایران به اسپرانتودانان جهان می‌پردازد.
۳. در سال ۱۳۱۱ ه‍.ش انجمن ادبی هرات و قندهار تأسیس گردید که انجمن ادبی هرات هنوز هم فعالیت دارد.
عزیز داری شعر رهی و نیست عجب ادب عزیز نباشد مگر بپیش ادیب
در ساعت ۰۰:۳۵، اینترفاکس گزارش داد که یانوکوویچ ۲۰ فوریه را برای یادبود کشته شدگان درگیری‌های چند روز قبل عزای عمومی اعلام کرده‌است.
تو شادبزی که در هوای غم تو کاری دگرم نماند بیرون غمت
داستان‌سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان سده ششم توانسته‌است ادبیات غنایی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است. کامران تلطف و جری کلینتون در کتابی با عنوان «شعر نظامی» (چاپ ۲۰۰۰ میلادی)، جایگاه ادبی او را «میان فردوسی و مولوی» ارزیابی می‌کنند.
قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است مرکز دانش و سرمایه و فضل و ادب است
ادبیات جین اساساً بین دودمان دیگامبارا و شوتامبارا تقسیم می‌شود. این دو فرقه اصلی جینیسم همیشه در مورد این‌که کدام متون باید معتبر تلقی شوند توافق ندارند.
به ادب زی که سرمستان را بد کمندی به گلو افتادست
نامگذاری «ربعه» را خود علوی این‌گونه شرح داد: «در آن روزها هدایت، مینوی و فرزاد و من (که بعدها دیگران هم به آن پیوستند) دیدارهای مرتبی داشتیم بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز بود مثل حکمت، تقی‌زاده، اقبال، قزوینی، سعید نفیسی و از این شمار. یک روز همین‌طور بی مقدمه فرزاد گفت ما خودمان هم گروه «ربعه» هستیم گفتیم بابا ربعه که معنا ندارد، فرزاد در پاسخ گفت: معنا ندارد ولی با سبعه (هفت) قافیه دارد با این ترتیب بود که ربعه در برابر سبعه پیدا شد وگرنه گروهی با نام و برنامه‌ای خاص نبود بلکه تنها زاییدهٔ یک شوخی بود.»
در «اقبل» محو آن حسن و لقا شد در «ادبر» بانی نفس و قوا شد