ابهام. [ اِ ] ( ع اِ ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی. نر. انگشت نر. ( نصاب الصبیان ). شصت. شَست. بزرگ انگشت. انگشت بزرگ. نرانگشت. ( دستوراللغة ). سترگ. انگشت سترگ. ( مهذب الأسماء ) ( زمخشری ). اِشتو. ( مهذب الأسماء ). ج ، اَباهم ، اباهیم. ابهام. [ اِ ] ( ع مص ) پوشیده گذاشتن. مجهول بگذاشتن. بسته کردن کار. ( زوزنی ). بسته کردن. پوشیدن. || پوشیده گفتن. || پیچیدگی. بستگی. پوشیدگی. تاریکی. || دور کردن و راندن کسی را از کار. || مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را. || بند کردن دَر. || بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) || ابهام امر؛ بسته و مشتبه شدن آن. || ابهام ارض ؛ رویانیدن زمین گیاه بهمی را.
معنی کلمه ابهام در فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پوشیده گذاشتن ، پوشیده سخن گفتن . ۲ - (اِ مص . ) پوشیدگی ، تاریکی . ۳ - (اِ. ) انگشت بزرگ ، شست .
معنی کلمه ابهام در فرهنگ عمید
۱. مبهم بودن. ۲. پیچیده بودن. ۳. (اسم ) (ادبی ) در بدیع، به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، مانندِ این شعر: ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط: حدائق السحر فی دقائق الشعر )، ذووجهین، محتمل الضدین. ٤. (اسم ) [قدیمی] انگشت شست.
معنی کلمه ابهام در فرهنگ فارسی
انگشت بزرگ انسان، شست، انگشت نر، پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، پیچیده وغامض کردن سخن ۱ - ( مصدر ) پوشیده گذاشتن مجهول بگذاشتن بسته کردن کار پوشیده گفتن . ۲ - دور کردن و راندن کسی را از کار . ۳ - ( اسم ) پیچیدگی بستگی پوشیدگی تاریکی . ۴- ( اسم ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی انگشت نر انگشت بزرگ . شست جمع : اباهم اباهیم یا ابهام پا. انگشت شست پا. پوشیده گذاشتن
معنی کلمه ابهام در فرهنگستان زبان و ادب
{ambiguity} [زبان شناسی، مهندسی نقشه برداری] [زبان شناسی] وضعیت ناظر بر واژه یا جمله ای که بیش از یک معنی دارد [مهندسی نقشه برداری] عدد صحیح طولِ موج در فاصلۀ بین فرستنده و گیرنده متـ . عدد صحیح ابهام integer ambiguity
معنی کلمه ابهام در دانشنامه عمومی
ابهام ( انگلیسی: Ambiguity ) یک نوع عدم قطعیت است که معنای آن اینگونه است که یک موضوع چند تفسیر مختلف و قابل قبول داشته باشد؛ بنابراین، موضوعی که دارای ابهام باشد را نمی توان با یک صفت یا شرحی خاص و ثابت توصیف کرد و به طور قطعی با توجه به یک قاعده یا فرایند یا تعداد متناهی از مراحل تحلیل کرد، اما هر نظری که دربارهٔ آن داده می شود به نوعی درست است. ابهام (بازی ویدئویی). ابهام ( به انگلیسی Obscure ) عنوان یک بازی ویدئویی ترسناک در سبک سوروایول هارور است که در سال ۲۰۰۴ در اروپا و در سال ۲۰۰۵ در آمریکا برای ویندوز و کنسول های پلی استیشن ۲ و ایکس باکس عرضه شد
معنی کلمه ابهام در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در بابهای گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است. اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست. ابهام در کلام آدمی اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع ، ضمان ، وکالت ، کفالت ، صلح و نکاح باشد، موجب بطلان آن میشود. همچنین است در برخی ایقاعات مانند طلاق بنا بر قول مشهور. اقرار به چیز مبهم اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن میشود. وصایای مبهمه ... [ویکی فقه] ابهام (ادبیات فارسی). یکی از اصطلاحات ادبی ابهام بوده که در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند. ابهام در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند.ابهام یا کلام ابهام دار، محتمل الضدین و یا ذو وجهین، سخنی است که به نحوی ایراد می شود که دو معنی متضاد از آن برداشت می شود. به عبارتی، متکلم کلام خود را به نحوی می گوید که هم می توان از آن معنای مدح برداشت کرد و هم ذمّ.ابهام تحول از سوی «چه گفتن» به «چگونه گفتن» است. در «چگونگی گفتن» است که متکلم ابهام و دوگانگی را به کلام خود می بخشد. برای این نوعِ ابهام می توان بیت زیر را از «رشید وطواط» نمونه آورد: ای خواجه، ضیا شود از روی تو ظلم •••• با طلعت تو سور نماید ماتم.موضوع هر دو مصرع به دو گونه متضاد فهمیده می شوند.گاهی نیز، شعر یا جمله دو معنا دارد: مثبت و منفی، مخالف و موافق، و می توان با دو نوع برداشت دو معنای متضاد بر شعر وارد کرد، مانند این بیت:خانه هایشان بلند و همت پست •••• یا رب این هر دو را برابر کن!به درستی دانسته نمی شود که شاعر از راه دعا خواسته است همت افراد مورد نظر مانند خانه هایشان بلند شود یا از راه نفرین آرزو کرده که خانه های آنان مثل همتشان پست شود و احتمال هر دو معنی هم می رود (محتمل الضدین).ابهام، الهام گرفته از ادبیات عرب است و بیشتر در متون اولیۀ فارسی رواج دارد؛ اما، با آمدن عرفان و تصوف به متن شعر و اندیشۀ شاعران، ابهام نیز توسعه معنایی یافته و یکی از ویژگی های شعر سبک عراقی، به ویژه در شعر برخی شاعران مانند حافظ گشت.به طور کلی صوفیه مایل نبودند که اصطلاحات و سخنان آنان عامه فهم باشد، بنابراین نثر و شعر آنان نیز با ابهام آمیخته گشت و تاویل و تفسیر متن نیز از همان موقع مطرح شد. فرق ابهام و تعقید البته باید میان ابهام و تعقید کلام تفاوت قائل شد. ابهام اساساٌ یک پیچیدگی آگاهانه و هنری در کلام است که با عمد و قدرتِ متکلم خلق می شود تا خواننده در دریافت معنا، تامل کند و این تلاش ذهنی و واکاوی متن باعث لذت ادبی و هنری او می شود.اما تعقید کلام که یکی از عیوب سخن ادبی شمرده می شود، حاکی از ناتوانی زبانی و بیانی متکلم است، یا افراط او در چیدن الفاظ مشکل در کنار هم برای پیچیده کردن متن به نحوی که در فهم مطلب خلل ایجاد کرده و باعث سردرگمی مخاطب و رنجش او از متن می شود. ابهام در نقد ادبی معاصر ابهام در نقد ادبی معاصر بسیار مورد توجه است و برخی نویسندگان و شاعران در پی تکنیک های زبانی هستند که ابهام هنری در کلام ایجاد کرده، باعث عمق بخشی سخنشان می شود. این شیوه به ویژه در متون سوررئال و سمبولیک متداول است.تاویل متن از همین ابهام متن ناشی می شود. زمانی که متکلم توانسته باشد، در سخنش لایه های معنایی متفاوتی را خلق کند، به نحوی که بتوان از آن چند معنا برداشت کرد در آن صورت متن نیاز به تاویل دارد. مانند بسیاری از اشعار حافظ.گاهی این ابهام در سطح زبان و لایه هایی روبنایی زبان نهاده می شود مانند استفاده حافظ ار ایهام، پارادوکس و...؛ و گاهی در ژرف ساخت معنایی و فکری متن که در این صورت واکاوی و بررسی معناهای متن مشکل تر است و التذاذ ادبی آن بیشتر؛ مانند معانی پیر مغان، پیر گلرنگ، می و... در منشور فکری حافظ.بنابراین، ابهام اگر آگاهانه، هنری و برخاسته از قدرت والای هنری متکلم باشد، به متن جذابیت و عمق بیشتر می دهد. برای خلق ابهامی هنری، باید از یک فرهیختگی فکری برخوردار بود. ابهام در آثار معاصر ... [ویکی فقه] ابهام (فقه). ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در بابهای گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است. اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست. اصطلاحات الاصول، ص۲۳۲. اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع جواهر الکلام ج۲۲، ص۴۱۹. اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن میشود. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۱۷. ...
پس چون از سجود دوم رکعت فارغ شد به تشهد بنشیند و بر پای چپ نشیند همچنان که در میان سجود و دو دست همچنان بر ران نهد، لیکن اینجا انگشتهای دست راست گرد کند، الا انگشت شهادت که فرو گذارد و به وقت شهادت اشارت کند که گوید «الاالله»، نه آنجا که گوید، «لااله» و ابهام نیز اگر فرو گذارد روا بود در تشهد دوم همچنین کند، لیکن هر دو پای از زیر بیرون آورد و به جانب راست و سرون چپ بر زمین نهد و در تشهد اول چون اللهم صل علی محمد و ال محمد گفت، برپای خیزد و چون تشهد دوم تمام بخواند تا آخر دعای معروف بگوید السلام علیکم و رحمه الله
گفتمش چیست میان دو لبت گفت که هیچ ای دلم برخی ابهام لب نوشش باد
در ۲۳ سالگی به عقد غیابی پسرعمویش درمیآید که در کانادا زندگی میکرد. به آلمان میرود تا زمینه اداری سفر به کانادا را فراهم کند. او اما از پیوستن به همسر چشم میپوشد و تصمیم به اقامت در اروپا میگیرد. انگیزه تقاضای پناهندگی او از هلند با توجه به روایتهای چندگانه دوستان و بستگانش در پرده ابهام باقیماندهاست.
نه واجبست و نهممکن وزین دو نیست برون گزیده واهمه سبابه را ازین ابهام
اولین ابهام و پس سبابه وسطی بعد از آن خنصر و بنصر به تازی گفتمت دریاب نیک
شلوغی یا سر و صدا: شلوغی یا سر و صدا عاملی است که موجب مخدوش شدن، ابهام یا اخلال در ارتباطات میشود. در هر مرحله ای از ارتباطات، شلوغی یا سر و صدا میتواند وجود داشته باشد.
شاه اسماعیل، پریخان خانم، دختر قدرتطلب و بانفوذ شاه تهماسب که در به سلطنت رسیدنش نقش داشت را دستگیر کرد. طرز رفتار وی با قزلباشان و مخالفان خود خشن بود. دلیل مرگ او نامعلوم است، اما به عقیده برخی از مورخان گرایش نهان وی به تسنن، باعث گردید عدهای از سرداران قزلباش توطئهای ترتیب داده و وی را در ۴۳ سالگی مسموم کردند. شاه اسماعیل دوم را یک روز پس از مرگ در امامزاده شاهزاده حسین قزوین دفن کردند. پس از او شاه محمد خدابنده به عنوان چهارمین شاه صفوی به سلطنت رسید. پیگیری نشدن و ناگهانی بودن مرگ شاه توسط مقامات رسمی و امرا موجب ابهام در مورد قتل وی از نظر مردم شد به همین دلیل پس از مرگ وی در سالهای بعد چهار نفر به دروغ خود را شاه اسماعیل خوانده و در پی به دست گرفتن قدرت برآمدند.
تا سالها پس از مرگ وبرن چگونگی حادثه مرگ او کم و بیش در پردهای از ابهام قرار داشت. سالها بعد هانس مولدنهاور، پژوهشگر موسیقی آلمانی که به ایالات متحده مهاجرت کرده بود با همراهی همسرش روزالین عزم تهیه زندگینامه دقیق وبرن را کرد.
قدیمیترین بررسی در رابطه با رمز زیبایی استعاره را ارسطو انجام دادهاست که دلیل این زیبایی را ابهام و پیچیدگی حاصل از آن دانستهاست، و بر اساس همین سخن، اندیشمندان اسلامی به تشریح دلایل زیبایی استعاره در دوران خود پرداختهاند.
دارا پسر قابوس از ملازمان امیر سامانی بود. او پس از تسلط قابوس بر قلمرو زیاری، مدتی زیر نظر پدرش در طبرستان حکومت کرد؛ ولی اختلاف با پدر، منجر به پناه بردنش به محمود غزنوی شد. سلطان محمود پس از قتل قابوس، او را نامزد امارت آل زیار نمود؛ ولی منوچهر، برادر دارا، این فرصت را بدو نداد و توانست موقعیت خود را به عنوان امیر زیاریان تثبیت کند. دارا پس از آن در دربار غزنوی باقی ماند و در جلسات سلطان محمود، همنشین وی بود، تا آن که سلطان وی را به خاطر گستاخی در مجالس محبوس ساخت. پس از این ادامهٔ زندگی دارا در هالهای از ابهام قرار دارد و مورخان معاصر سناریوهای مختلفی برای آن در نظر گرفتهاند.
و این سخن که ابوالحسین نوری گفته است اندک مایه اشکالی و ابهام دارد بذکر نفخ روح و بتصدیق آنرا که ارواح قدیم گویند و الّا نچنان که ضعیف دلان آنرا دریابند که هرچه نفخ و اتّصال و انفصال بر وی روا باشد تأثیر را قابل باشد و تغیّر اندرو آید و این نشان مُحْدَث بود و خداوند تعالی تخصیص کرده است مؤمنانرا بدیدارها و نورها تا بفراست چیزها بدانند و آن بحقیقت معرفتها باشد و برین حمل کنند قول پیغامبر عَلَیْهِ الصَّلوةُ وَالسَّلامُ که گفت. اَلْمُْؤمِنُ یَنْظُرُ بِنورِاللّهِ اَی بعلمی و بصیرتی که او را تخصیص کند بدان ویرا جدا باز کند از اشکال خویش و علمها و دیدار انوار خواندن دور نیفتد و وصف کردن آن بنفخ که مراد بدان آفرینش باشد هم دور نبود.
شد هویدا بعهد دولت تو چونکه برخاست از میان ابهام
از خنصر چپ عقد ایادیت گرفته اطفال در آن عهد که ابهام مکیده
و چون راست ایستاد، قل اعوذ برب الناس برخواند و بر اندیشه آن شیطان را از خود دور کند و آنگاه، اگر ممکن است که کسی به وی اقتدا خواهد کرد، بانگ نماز بگوید و اگر نه بر اقامت اقتصار کند و نیت در دل حاضر کند و به دل بگوید که، «ادا کنم فریضه نماز پیشین، مثلا، خدای را عزوجل» و چون معانی این لفظها در دل وی حاضر شد دست بردارد تا به نزدیکی گوش، چنان که سر انگشتان برابر گوش بود و سر ابهام برابر نرمی گوش بود و کف دست برابر کتف بود، و چون بدین جایگاه قرار گرفت بگوید، «الله اکبر» و آنگاه دستها بر زیر سینه نهد و دست راست بر زیر چپ نهاد و انگشت شهادت و میانگین از راست به پشت ساعد چپ فرو گذارد و دیگر انگشتان بر ساعد چپ حلقه کند و دست فرو نگذارد، آنگاه باز سینه برد، بلکه هم در فرو آوردن به سینه برد که درست تر این است و در میان این دست نیفشاند و بیش بیرون نیارد و به جوانب بیرون نبرد.
هابل در سال ۱۹۵۳ بر اثر حمله قلبی درگذشت و همسرش به دلایلی که همچنان در هالهای از ابهام مانده از برگزاری مراسم تشییع جنازه او خودداری کرد و به کسی هم نگفت که بر سر جنازه هابل چه آورد.
از سوی دیگر، اثبات غیر مستقیم ممکن است با زمینهها و مقدمههای فرضی مشخص شروع کند و پس از آن با برطرف کردن هر گونه ابهام از هر یک از این مقدمهها، روال را ادامه دهد تا به یک نتیجهٔ غیرقابل اجتناب برسد. برای مثال، بهجای اینکه مستقیماً نشان دهیم
چشم از ابهام کند چشمک زن فتنه در انجمن وهم فکن
با این حال، دانشمندان و منتقدان از اواسط قرن بیستم بهطور کلی قدردانی بیشتری از پیچیدگی و ابهامات این اثر نشان دادهاند، اگرچه موضوع اصلی درام هنوز هم به صورت «نگرانکننده» توصیف میشود. مایکل بیلینگتون در یک بررسی برای تولید ۲۰۱۴ گاردین نوشت: «از آنجا که فورد از چشمپوشی یا محکومکردن زنای با محارم در این اثر امتناع میکند: او به سادگی این موضوع را به عنوان یک نیروی توقفناپذیر معرفی میکند.»
وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ آن کوهی بود به مدین نام آن کوه زبیر، برابر موسی بود، و تجلّی آن را افتاد نه طور را. گفت: بآن کوه نگر ای موسی! اگر آرمیده بر جای خود بماند تو مرا بینی و اگر بر جای خود بنماند پس بدان که تو طاقت رؤیت من نداری، چنان که آن کوه ندارد. فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ ای ظهر و بان. خبر درست است از انس مالک رضی اللَّه عنه که رسول خدا ابهام خود بر انمله خنصر نهاد، و اشارت کرد که: تجلّی منه عزّ و جلّ قدر هذه، فساخ الجبل فی الارض، فهو یهوی فیها الی یوم القیامة.
حسین شریعتمداری موضوع فرزند محمدی گیلانی را در هالهای از ابهام مطرح میکند و تنها به دخالت پدر در دستگیری او اشاره میکند: «آیا دستگیری فرزند حضرت آیتالله محمدی گیلانی که از قضا با دخالت خود ایشان صورت پذیرفت و اعدام وی را در پی داشت، اقدامی علیه شخصیت آن بزرگوار بود؟»