احکامی
معنی کلمه احکامی در فرهنگ عمید
معنی کلمه احکامی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه احکامی
ابلیس عدو است مر تو را زیرا تو آدم اهل و اهل احکامی
استیضاح رضا فرجیدانا، نخستین استیضاح وزراء دولت یازدهم جمهوری اسلامی بود که در روز چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ برگزار شد. نهایتاً استیضاح با ۱۴۵ رأی موافق، ۱۱۰ رأی مخالف و ۱۵ رأی ممتنع از مجموع ۲۷۰ رأی مأخوذه رأی آورد و فرجی دانا از وزارت علوم برکنار شد. ساعاتی پس از استیضاح و برکناری فرجیدانا، حسن روحانی رئیس جمهور ایران در احکامی جداگانه دکتر محمدعلی نجفی را به عنوان سرپرست وزرات علوم و دکتر فرجیدانا را به عنوان مشاور رئیسجمهوری در امور علمی و آموزشی منصوب کرد.
اسدالله جعفری طی مصاحبه ای با خبرگزاری فارس درباره اجرای قطع چهار انگشت سارق سابقه دار، اجرای این حکم را از تکالیف شرعی و قانونی دانست و گفت: «صدور و اجرای احکامی این گونه جز مطالبات به حق مردم است.»
برخی از علاقهمندان صبحی منصور، او را با متفکر اصلاح طلب مسیحی، مارتین لوتر مقایسه میکنند، اما صبحی منصور اعلام کردهاست دوست نمیدارد او را با «لوتر» در تاریخ مسیحیت مقایسه نمایند.او معتقد است بسیاری از احکام فقهی هیچ ریشه قرآنی نداشته و توسط راویان حدیث در عصر سرنوشت ساز عباسی ساخته و پرداخته شدهاند. احمد صبحی منصور به واسطهٔ اظهار نظرات شاذ و خلاف اجماع مسلمانان، مورد هجمههای بسیاری در داخل و خارج از مصر قرار گرفتهاست. بسیاری از احکامی که صبحی منصور آنان را خرافی میشمارد، امروزه جزئی از دین شناخته شدند از جمله حکم قتل مرتد یا مجازات سنگسار که در هر دو مورد نوشتههای مستدلی را به رشته تحریر درآوردهاست.
ای درویش ترکیب قالب انسانی خلاصه و زبدهٔ حقیقت عالم کبیر است و درعالم صغیر که وجود انسانی است به ازاء هر جزوی و حالی از عالم کبیر رقمی است. و چون سالک را طلب این شناخت پیدا شود چهار حجاب از پیش دیدهٔ روح بر باید داشت تا روح به دیدهٔ اِلهی مشاهدهٔ وجود خود کند: محبت مال و محبت جاه و تقلید و معصیت. و عوض این چهار چهار مقام اختیار باید کرد: توبه و تجرد و یقین و اخلاص. آنگاه تجلی الوهیت بر آینهٔ احکامی و افعالی و اسمائی جلوه کند، عاشق از تاب سبحات جلال احدیت من غیر اشاره محو شود و از کثرت موهوم خلاص یابد، شعر:
در برخی از کشورهای انگلیسی زبان، یهودیانی که به تمام سنتها و احکامی که در تلمود تشریع شدهاست، پایبند هستند، اغلب یهودیت ارتدکس نامیده میشوند.
پیش از آن نیز، سه سال به خود وی خصوصا وحی همی گردید. پیش از آن نیز احکامی از شریعت را همی گفت که به نکته دانی و تیزگوشی و الهام نیازمند بود.
امضاکنندگان، توسط مقامات مسئول دانشگاه و به دستور سازمان اطلاعات سپاه احضار و بازخواست شده و احکامی از توبیخ کتبی تا اخراج دریافت کردند. فرایند فراخوانی به نهادهای امنیتی و اعمال فشارهای روانی از طریق تماسهای تلفنی و فحاشی و ... تا مدتها ادامه یافت.
و گاه است خصمی از برای او نیست و گفتگوئی با یکدیگر ندارند بلکه محض خیال و فکر است، مانند تصور کردن حالات و اموری که هرگز تحقق آنها در نظر آن شخص نیست و می داند که به وجود نمی آید و تمنا و آرزوی آن را نیز نمی کند بلکه به مجرد تصویر آن، لذت خیالی می برد مانند اینکه خیال نبوت و پیغمبری می کند و در ذهن خود قواعد و احکامی قرار می دهد و وصی و خلیفه از برای خود تعیین می کند یا گدائی هشتاد سال تصور سلطنت و پادشاهی و تسخیر ربع مسکون را می نماید، و هر مملکتی را به وضعی خاص مسخر می نماید، و امراء و حکام نصب می سازد و قرون بی شمار و سالهای بسیار سروری می کند.
این سقف مکلل مزین و این چتر منفش ملون با چندین هزار عجایب قدرت و غرایب فطرت از گزاف بر پای نداشته اند و بی احکامی بر جای ننگاشته اند این فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار والفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل من السماء من ماء فاحیی به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخربین السماء والارض لآیات لقوم یعقلون ای پیر دارو فروش هوش و گوش بمن دار، تا صفحه ای ازین علم بتو آموزم و شمع معرفت در دلت افروزم، تا حکیم نامقبول و طبیب معلول نباشی که هر طبیب که معلول شود تا مقبول گردد.
و بسخن خویش بازآئیم گوئیم چون درینعالم از مردم تمامتر چیزی پدید نیامده لازم آید که پدیده آرنده اینعالم نفس کل است و آنکه نفس مردم که باز پس تر پدید آمد ازو جزو اوست و چون این حال درست شد گوئیم اگر مردم را بو هم از عالم بر گیری لازم آید که عالم ناچیز شود بدو روی یکی بدانروی که بر خواستن مردم به بریده شدن مایه او از عالم به بریده شدن نفس کل باشد از عالم و اگر عنایت صانع عالم از عالم بریده شود عالم فنا پذیرد و دیگر بدان روی اگر مردم نباشد اندر عالم همه عالم بیابان شود و نبات نروید از بهر آنکه آبها را بر زمین همین مردم گمارد تا از وی نبات حاصل آید و جائیکه آثار مردم نیست آنجا نبات نیست و اگر آثار مردم نباشد جانوران درنده مر دیگر جانورانرا که در ایشان صلاحست هلاک کنند و عالم به سبب نیستی مردم نیست شود از بهر آنکه داننده مردمست و دانسته عالم است پس داننده دانسته نباشد و این بیان کافی است چون درست کردیم که بقای عالم اندر بقای مردمست گوئیم بقای مردم بقرآنست از بهر آنکه هر کسی اندر عالم مالک بملک خویش بقرآنست و باحکامیکه اندروست و اگر کتاب خدای اندر میان مردم نباشد مر یکدیگر را هلاک کنند و کس بعلم آموختن و طلب فضل نرسد آنگه مردم با ستوران برابر شوند چنانکه هست زمینهائیکه اندر میان ایشان حکمت و علم نیست و ایشان همه چون ددکان و درنده شده اند چنانکه بزمین خراسان یکجبانند و بزمین کرمان کوفجان و اندر عرب بدویست که از ایشان جز شر هیچ نیاید که متابعت هوا کنند و پس اندر بادیه از حدود مردمی بیرون شده اند.
از احکامی که به امضایی معروفند نیز میتوان به اکثر مقررات مربوط به عقود و ایقاعات و معاملات مثل حلیت ِ بیع، اعتبار عقد ضَمان، اعتبار نکاح و مالکیت خصوصی، حق حِضانت اطفال، اصل لزوم در عقود، اعتبار عقد اجاره، عقد مضاربه، صلح، ختنه، ممنوعیت جنگ در ماههای حرام، قاعدهٔ غرور، اصل صحت، دیه، بردهداری، حجیت و اعتبار اَمارات و پاککنندگی بعضی چیزها اشاره کرد.
فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ این خطاب با جهودان است. میگوید: لا تخشوا النّاس فی اظهار صفة محمّد (ص) فی التّوراة، و العمل بالرجم، و اخشونی فی کتمان ذلک، از مردمان مترسید و نعت و صفت مصطفی و بیان رجم که در تورات است مپوشید، و از من که خدا ام بترسید اگر بپوشید. وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی باحکامی و فرائضی، ثَمَناً قَلِیلًا من عرض الدّنیا، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ اینجا دو قول گفتهاند: یکی آنست که: خلق را میگوید بر عموم: هر که حکمی از احکام خدای که پیغامبران بدان آمدهاند و بیان کردهاند، و رسول خدا (ص) آن را تقریر کرده، و خلق را بدان خوانده جحود آرد، و رد کند، یا باطل شناسد، وی کافر است و از اسلام بیرون، از بهر آنکه هر که حکم پیغامبر را رد کند، پیغامبر را دروغ زن گرفت، و هر که پیغامبر را دروغ زن گرفت کافر است. قول دیگر آنست که: در شأن بنی اسرائیل آمد، علی الخصوص ایشان که حکم خدا تغییر کردند، و دلیل برین خبر مصطفی است که گفت درین آیت: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ و الظّالمون و الفاسقون، قال فی الکافرون کلّها.
هر مقامی به وصفی و نامی هر یکی راست خاصه احکامی
اراده، اساس و بنیان عقود و تصرّفات بهشمار میآید، به گونهای که بدون آن نمیتوان بر هیچ عقد و تصرّفی آثار شرعی و حقوقی مترتب کرد. مکان اراده، قلب است و به دلیل منزلت والای اراده است که نمیتوان هیچ امری به آن نسبت داد مگر اینکه اراده، به گونهای اظهار و علنی گردد. سکوت یکی از طرق اظهار اراده است که همچون وسایل دیگر تعبیر از اراده یعنی لفظ، کتابت، فعل و اشاره، هر کدام جداگانه دارای احکامی است.
در آئین بهائی تعیین جزئیات برخی از احکام به آینده و به بیت العدل اعظم محول شدهاست. در مقدمه کتاب اقدس توضیح داده شده که این کتاب هستهٔ مرکزی احکامی است که در آینده و به تدریج توسط بیت العدل اعظم بسط خواهند یافت. دلیل این مسئله نیز انطباق احکام با پویایی جامعه و تغییر و تحولاتی است که در طول زمان اتفاق میافتد. از جمله این موارد تعیین جزئیات بیشتر طبقات محارم و حدود ازدواج با خویشاوندان است که بهاءالله و عبدالبهاء تعیین جزئیات آن را به بیت العدل اعظم واگذار کردهاند تا بر اساس قواعد مدنی و اجتماعی و علم روز در این زمینه احکام تکمیلی را در زمان مناسب صادر کنند.
البته حکومت و سیاست، یا اداره یک جامعه مسلمان و معتقد به خدا طبعاً و منطقاً از دیانت و از اصول و احکامی که اکثریت جامعه پذیرفته و پیشوا یا ایدئولوژی خود قرار دادهاند، تبعیت مینماید، ولی عکس قضیه صحیح نیست؛ یعنی دیانت و شریعت نباید از سیاست و حکومت (آن طور که شیوه خلفای اموی و عباسی و عثمانی بودهاست، و امپراطوران و پادشاهان یا فرعونهای هر زمان میخواسته و میکردهاند) تبعیت نمایند. هر جا که امر دین به دست دولت (یا حکومت و سیاست) بیفتد، نظر به این که سیاست و حکومت به گونهای توأم با قدرت و احیاناً خشونت میباشند، اصل «لااکراه فی الدین» نقض میگردد و خداپرستی تبدیل به شخص پرستی یا مکتب پرستی شرک و به اسارت درآمدن انسانها میشود.
شیخ طوسی در این کتاب به بیان حدود هفتاد مبحث از مواردی که در میان فقیهان مسلمین مورد اختلاف نظر و فتوی قرار گرفتهاست، پرداخته و سپس دلیل این فتاوی را بیان کردهاست. این مباحث هر کدام شامل تعداد زیادی از مسائل گوناگون میباشد. به عنوان مثال نویسنده در مبحث حج به بیان ۳۶۱ مسئله و در مبحث بیع نیز به بیان ۳۲۱ مسئله اختلافی پرداختهاست؛ بنابراین آن احکامی که مورد اتفاق فقیهان مذاهب اسلامی بوده، مثل اصل وجوب نماز، در این کتاب مطرح نمیشود.