[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: ب (۲۶۴۹ بار)یوم (۴۷۵ بار) از طلوع فجر تا غروب آفتاب. و نیز مدتی از زمان و وقت را یوم گویند. چنانکه راغب و دیگران گفتهاند در نهج البلاغه حکمت 396 فرموده:«اَلدَّهْرُ یَوْمانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ» دنیا دو روز است روزی بخیر تو روزی بر علیه تو. مراد از یوم وقت و زمان است. . مراد از یوم چنانکه میدانیم وقت و زمان است . روز در این آیه همان روز معمولی مقابل شب است. البته در «بعض یوم». *. الف و لام در «الیوم» برای حضور است یعنی: امروز دینتان را کامل کردم ونعمتم را بر شما تمام نمودم. * . در «سماء» و «ارض» گذشت که مراد از ایام در این آیه و نظائر آن مطابق زمان ودوران است یعنی آسمانها و زمین را خداوند در شش زمان و شش وقت آفرید، شاید هر یک میلیونها سال طول کشیده باشد. * . در اینگونه آیات شبها نیز داخل در یوم اند و اطلاق ایام روی عنایتی است. * . مراد از ایام الله ظاهرا روزهایی است که قدرت خدا در آنها بیشتر ظاهر شده و قدرت مقاومت از دست بشر رفته وخواهد رفت مانند بلاهاییکه قوم نوح، هود، صالح و غیرهم علیهم السلام گرفتار گشتند و مانند روز مرگ و روز آخرت. میشود گفت مراد از آن در آیه عذابهایی است که به قوم پیامبران گذشته نازل گشته است. یعنی موسی را با آیات خویش فرستادیم که قومت را از تاریکیها بسوی نور ایمان و سعادت بیرون کن و ایام خدا و عذابهای اقوام گذشته را که در اثر نافرمانی از پیامبران گرفتار شدند به آنها یادآوری کن. در بعضی از روایات نعمتها نیز مثل عذابها از ایام خدا شمرده شده در تفسیرالمیزان ازمعانی الاخبار صدوق متقول است که امام باقر و صادق علیهماالسلام فرمودهاند:«اَیَّامُ اللهِ ثَلاثَهُ: یَوْمُ الْقائِمِ وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیامَةِ» روزهای خدا سه تا است روز قیام قائم «علیه السلام»، روز رجعت و روز قیامت. و از تفسیر قمی نقل شده:«اَیَّامُ اللهِ ثَلاثَهُ: یَوْمُ الْقائِمِ وَ یَوْمُ الْمَوْتِ وَ یَوْمُ الْقِیامَةِ». ظاهرا مراد بیان مصداق است نه حصر ایام خدا در سه روز. یومئذ: . یومئذ به معنی آن روز است، اضافه شدن لفظ یوم و حین به «اذ» مشهور است ابن هشام در معنی گفته: «اذ» در اینصورت اسم زمان مستقبل است ولی جمهور نحات آن را قبول نکرده و گویند: آن در آیات قیامت مثلاً برای محقق الوقوع بودن آخرت است که به جای ماضی تنزیل شده وگرنه «اذ» همواره ظرف زمان ماضی است.
جملاتی از کاربرد کلمه بایام
اندر فضای دشت بایام عدل تو گرگ غنم ربای شبان غنم شده
دانی صوفی بهر چه بسیار خورد زیرا که بایام یکی بار خورد
شرم است مرآنرا که بایام تو خسرو در سر هوس فاسد و سودای تباه است
برد از باغ دلم کونه آن طرفه بهار آن کدورت که بایام خزان پیدا شد
بنده گر زین بزم غایب میشود معذور دار بلبل از بستان بایام خزان گردد جدا
هر چه مدحست آن بایام تو دارد اتصال هر چه فتحست آن باعلام تو دارد انتساب
گشت بایام شاه بخت حرون رام من رخت ثنای تو دید در خور اندام من
صد حیف که ما پیر جهاندیده نبودیم روزی که رسیدیم بایام جوانی
گر بایام تو بودی چون تو بنشستی بملک از برای تهنیت یا از برای فتح باب
باشگاه فوتبال بایامون یک باشگاه فوتبال حرفهای پورتوریکویی است. این تیم در بایامون مستقر است و در سال ۱۹۹۹ تاسیس شد. آنها بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه خوان رامون لوبریل انجام میدهند. این باشگاه عضو آکادمی فوتبال داوید ویا دیوی۷ است.
بدور حسن تو گویم سخن چو قاعده نیست که عندلیب بایام گل خموش بود