بنگی

معنی کلمه بنگی در لغت نامه دهخدا

بنگی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) آنکه بنگ خورد از عالم شرابی. ( آنندراج ). آنکه بنگ خورد. آنکه بنگ کشد. آنکه عادت به کشیدن بنگ دارد :
مست و بنگی را طلاق وبیع نیست
همچوطفل است او معاف و معتقی است.مولوی.سخت می خندید همچون بنگیان
غالب آمد خنده بر سود و زیان.مولوی.گفته بسحاق پیش بنگیان
بر مثال ارده با خرما خوش است.بسحاق اطعمه.

معنی کلمه بنگی در فرهنگ عمید

معتاد به استعمال بنگ.

معنی کلمه بنگی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بنگ خورنده . ۲ - مبهوت متردد در امور .

جملاتی از کاربرد کلمه بنگی

نه صورت بویی و نه رنگی‌ست درین باغ وهم تو تماشایی بنگی‌ست درین باغ
سخت می‌خندید هم‌چون بنگیان غالب آمد خنده بر سود و زیان
قدرت‌الله ذکی زاده ۱۳۵۸ از ولسوالی بنگی ولایت تخار می‌باشد. ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در لیسه سید جمال‌الدین افغانی پیشاور در سال ۱۳۷۴ به اتمام رسانید و توانست در سال ۱۳۸۳ از دانشگاه استانبول مدرک لیسانس خود را در رشته ژورنالیسم کسب کند.
این بزم به جز نشئهٔ اوهام چه دارد جامی نگرفتم ‌که به بنگی نرسیدم
عقل حریف جنگیی نفس مثال زنگیی عشق چو مست و بنگیی صبر و حیا چو داوری
قدرت‌الله ذکی (زاده ۱۳۵۸ ولسوالی بنگی ولایت تخار) سیاستمدار افغانستان و نماینده مردم ولایت تخار در دوره شانزدهم مجلس نمایندگان است. وی در مجلس شانزدهم نمایندگان افغانستان عضو کمیسیون اقتصاد ملی می‌باشد.
دل بی‌درد ز نیرنگ خیالات پر است سرخوش‌کاسهٔ بنگی‌، می‌ات انگوری نیست
طفل شبنم همه جا بنگی مادرزاد است کار ازو چون طلبم همچو صبا در کشمیر
سعادت مسند جاهش برفعت برد بر جائی که نتواند رسید آنجا خیال مردم بنگی
تو دنگ باده و بنگی نه از عشق خدا دنگی از آن پیوسته دلتنگی به غفلت عمر فرسایی
دل شیفتهٔ دیر و حرم شد چه توان ‌کرد بنگی‌ست درین نسخه که اینها اثر اوست
هر که با بنگیان نشیند او بنگی زشت کست برخیزد
حسینیه بنگی مربوط به اواخر دوره زند - دوره قاجار است و در بندر لنگه، جنوب شرقی میدان آقا واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۱۰۸۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.