عشق خدا. [ ع ِ ق ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلاسفه ومتصوفه ، عشق به حق تعالی است. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه عشق خدا در فرهنگ فارسی
در اصطلاح فلاسفه و متصوفه عشق به حق تعالی است
معنی کلمه عشق خدا در دانشنامه عمومی
عشق خدا ( انگلیسی: Ishq Khuda ) یک فیلم در ژانر رمانتیک به کارگردانی شهزاد رفیق است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به شان شاهید، احسن خان، میرا و صائمه اشاره کرد.
جملاتی از کاربرد کلمه عشق خدا
نی بر سر آب و جویها می روید واندر طلب عشق خدا می پوید
امـا ابراهيم كه دل و جانش لبريز از عشق خدا و گوشت و پوستش با علاقه به حق آميختهاسـت و هـرچـه مـى خـواهـد، بـراى خـدا مـى خـواهـد، كـوچـك تـريـنتـنـزلزل و تـرديدى به دل راه نداده و درصدد انجام فرمان الهى برآمد. ولى براى اينكـه قـبل از اجراى آن دستور موضوع را با فرزند نيز مطرح كند و او را آماده فرمان الهىبـرآمـد. ولى براى اين كه قبل از اجراى آن دستور موضوع را با فرزند نيز مطرح كند واو را آمـاده فـرمـان بـردارى حـق سـازد، مـاءمـوريـت خـود را بـا ايـن صـورت بـه اطلاع وىرسـانـد:پـسـرجان من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم ، بنگر تا راءى تو در اينبـاره چـيـسـت ؟(331) و از آن جـايى كه رؤ ياى پيغمبران حق است و از وسوسه هاىشيطانى پيراسته و دور است ، اين خواب ماءموريتى بود كه در اين باره به ابراهيم دادهشد و او نيز ماءموريت خويش را با فرزند در ميان گذارد.
مؤ منان راستين اما تهيدست ، قلبى مملو از عشق خدا دارند، هميشه به ياد او هستند، و او را مىطلبند.
همه كمالات است رها نمى كنند، هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظرشان بى ارزش وناچيز است ، اصلا آنها غير او را شايسته عشق و محبت نمى بينند، جز به خاطر او، و در راهاو كار نمى كنند، در درياى بيكران عشق خدا آنچنان غوطه ورند كه على وار مى گويند:فهبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك !: (گيرم كه بر عذاب تو صبر كنماما با فراق و دورى تو چه كنم ).
شـيـخ صـدوق حـديـثـى از رسول خدا(ص ) روايت كرده كه بر فرض صحت آن ، مى توانميان هر دو قول جمع كرده و با حدودى اشكال مطلب را بر طرف ساخت . وى به سند خود از انـَس از رسـول خـدا(ص ) روايـت كـرده كـه آن حـضرت فرمود: شعيب از عشق خدا آن قدرگـريـست كه چشمش نابينا شد. پس خداى سبحان قوه بينايى را به او باز گرداند، ولى شـعـيـب دوباره آن قدر گريست كه نابينا شد. خداى تعالى براى بار دوم نيز او رابـينا كرد و شعيب مجدداً گريست تا نابينا شد و سومين بار نيز خداوند بيناييش را به وى بـازگرداند. هنگامى كه بار چهارم شد، خداوند بدو وحى كرد: اى شعيب !آيا براى هميشه مى خواهى اين چنين گريه كنى ؟ اگر گريه تو به سبب ترس از آتش است ، من تو را زآتـش دوزخ پناه داده و نجات مى دهم و اگر براى اشتياق بهشت است ، من آن را بر تو مباح ساختم .
بين راه مكه و مدينه با زيد بن على (عليهماالسلام ) همسفر بودم ، او در عبادت و اطاعت خداروحيه اى عالى و حال عجيبى داشت . او بعد از نماز واجبش بازمشغول نماز مى شد تا وقت نماز واجب ديگر فرا مى رسيد، و شب را همه درحال نماز و تسبيح مى گذراند و اين آيه را مرتب زمزمه مى كرد: (( و جائت سكرة الموتبالحق ذلك ما كنت منه تحيد)) (219) بعد با ما نماز شام را مى خواند و همين آيه را مرتب تكرار مى كرد تا نيمه هاى شب ، و در اين وقت ديدم كه او دستش را به آسمان بلندكرده و با قلبى آكنده از عشق خدا با لحنى جانسوز و دلنواز به مناجات پرداخته و مى گويد: ((الهى ، عذاب دنيا از عذاب و شكنجه هاى آخرت آسان تر است .)) بعد به شدتمى گريست ، من به طرف او رفتم و عرض كردم : فرزند پيغمبر، تو در اين شبحال عجيبى دارى و اين جزع و بى تابى از خوف خدا را تا به حال از كسى غير از شما مشاهده نكرده ام .
با عشق خدا باش، که در صورت و معنی چون کار تو عشقست همه کار مهیاست
اینجا معلوم سالک شود که بهشت چیست و دوزخ کدامست. آن پیر مگر از اینجا گفت که «ألعشقُ هو الطریقُ وَرُؤیَةُ المَعْشوُقِ هُوَ الجَنَّةُ وَالفِراقُ هُوَ النّارُ وَالعَذابُ» گفت: عشق خدا دین و مذهب عاشق است و معشوق را دیدن بهشت اوست، و ازمعشوق دور بودن دوزخ او باشد. این جمله نیز در خود باشد. اگر خواهی که این کلمه را تمامتر بدانی مثالی بشنو: آفتاب دیگر است، و شعاعش دیگر. آفتاب را بشعاع توان دیدن، و آفتاب، شعاع نیست؛ این سخن مشکل است. مثال دیگر را گوش دار: ماه را در آب دیدن دیگرباشد، و معاینه دیدن دیگر. آنکس که ماه را در آب بیند، هم ماه دیده باشد و لکن در حجاب؛ و هم ندیده باشد بی حجاب. این نیز هم درخود باشد. این همان کلمه است که گفتند: «مَثَلُ القَلْبِ کَالمِرآة إِذا نُظِرَ فیها تَجَلّی رَبُّه».
هم استخدام ماده اشراب و هم آوردن نام خود گوساله (عجل ) به جاى محبّت آن گوساله ، چنان كه در توضيح واژه (اءشربوا) گذشت ، نشان حبّ مفرط و عشق باطل آنان به گوساله است . اين كه جمله ااءشربوا فى قلوبهم العجل بعد از (وعصينا) قرار گرفته ، نيز ممكن است بيانگر اين باشد كه عشق ورزى آنان به گوساله سبب عصيان و نافرمانى آنان از دستورهاى تورات شده است ؛ چنان كه احتمال دارد نشان عكس قضيه باشد؛ يعنى همچنان كه حصول تعلّق خاط به يك شى ء، سبب كورى و كرى و تحت الشعاع قرار گرفتن عقل و فهم و در نتيجه بى توجّهى به مدرَكات عقل و احكام نقل مى شود: و من عشق شيئاً اءعشى بصره و اءمرض قلبه (1242)، همچنين ممكن است تكرار گناه و در نتيجه خالى شدن دل از ياد و عشق خدا، زمينه را براى عشق غير خدا فراهم كند؛ چنان كه امام صادق عليه السلام در پاسخ منفضّل كه از عشق پرسيد: ساءلت اباعبداللّه صلى الله عليه و آله عن العشق ، فرمود: قلوب خلت عن ذكر اللّه فاءذاقها اللّه حبّ غيره (1243).
بديهى است اعمال گروه نخست چون از عشق خدا سر مى زند و با دلسوزى تواءم است همهآداب و مقرراتش رعايت مى گردد، ولى اعمال گروه دوم چون از روى كراهت و بى ميلى استناقص و دست و پا شكسته و بى روح است ، بنابر اين انگيزه هاى متفاوت آنها دوشكل متفاوت به اعمالشان مى دهد.
میکشد سوی خدا عشق خدا منعم مکن گر بگویم میتوان از عشق پیغمبر شدن
هرچه جز عشق خدای احسن است گر شکرخواری است آن جان کندن است
رو مگردان تو ازین عشق،که این عشق خدا نا گزیریست که اندر همه اشیا باشد
دریغا چه گویی هرگز خواندهای که چون دوزخیان از دوزخ بدر آیند آتش، ایشان را پاک کرده باشد، و چون در بهشت شوند هیچ مؤاخذ نباشند، و قلم تکلیف گرد ایشان نگردد؟ این خود بهشت عموم باشد. دریغا چه میشنوی! اما آتش دوزخ محبان دانی که چیست؟ ندانی! آتش دوزخ محبان عشق خدا باشد مگر از آن بزرگ نشنیدهای که گفت: «العِشْقُ عَذابُ اللّهِ الأکْبَرُ» گفت که عذاب اکبر، عشق خدا باشد. مگر که شبلی از اینجا گفت: «أَلعِشْقُ نارٌ فی الْقُلُوبِ فَأَحْرَقَتْ ماسِوی المَحْبوبِ».
در سال ۲۰۰۷ دیمین هرست اثری با نام به عشق خدا ساخت که بهعنوان گرانقمیتترین اثر متعلق به یک هنرمند زنده شناخته میشود و بهای آن پنجاه میلیون پوند برآورد شدهاست. به عشق خدا قالبی پلاتینی از جمجمهٔ یک انسان قرن هجدهمی است که با هشت هزار و ششصد و یک قطعه الماس، به ارزش تقریبی چهارده میلیون پوند، بهطور کامل پوشانده شدهاست.
در مقابل آنها مؤ منان راستين با شادى مردم شاد و با غم آنها شريك و سهيمند، هيچگاه بهعلم و درايت خود نمى نازند، و هرگز خود را از لطف حق بى نياز نمى دانند، دلى لبريزاز عشق خدا دارند، و در اين راه از هيچ حادثهاى نمى هراسند.
جز عشق خدا، هرچه دلت را برباید گر نیر شمسست که در عین زوالست
هم استخدام ماده اشراب و هم آوردن نام خود گوساله (عجل ) به جاى محبّت آن گوساله ، چنان كه در توضيح واژه (اءشربوا) گذشت ، نشان حبّ مفرط و عشق باطل آنان به گوساله است . اين كه جمله ااءشربوا فى قلوبهم العجل بعد از (وعصينا) قرار گرفته ، نيز ممكن است بيانگر اين باشد كه عشق ورزى آنان به گوساله سبب عصيان و نافرمانى آنان از دستورهاى تورات شده است ؛ چنان كه احتمال دارد نشان عكس قضيه باشد؛ يعنى همچنان كه حصول تعلّق خاط به يك شى ء، سبب كورى و كرى و تحت الشعاع قرار گرفتن عقل و فهم و در نتيجه بى توجّهى به مدرَكات عقل و احكام نقل مى شود: و من عشق شيئاً اءعشى بصره و اءمرض قلبه (1242)، همچنين ممكن است تكرار گناه و در نتيجه خالى شدن دل از ياد و عشق خدا، زمينه را براى عشق غير خدا فراهم كند؛ چنان كه امام صادق عليه السلام در پاسخ منفضّل كه از عشق پرسيد: ساءلت اباعبداللّه صلى الله عليه و آله عن العشق ، فرمود: قلوب خلت عن ذكر اللّه فاءذاقها اللّه حبّ غيره (1243).