نقالی

معنی کلمه نقالی در لغت نامه دهخدا

نقالی. [ ن َق ْ قا ] ( حامص ) افسانه گوئی. قصه گوئی. ( ناظم الاطباء ). نقل گوئی. داستانسرائی. عمل نقال و نقل گو.

معنی کلمه نقالی در فرهنگ فارسی

عمل و شغل نقال .

معنی کلمه نقالی در دانشنامه آزاد فارسی

نَقّالی
نَقّالی
روایت و نقل داستان. نقالی به صورت کم و بیش شبیه آنچه امروز می شناسیم از زمان صفویه (شاه اسماعیل صفوی) آغاز شد. شاه اسماعیل خود مشوق و مروج نقالی بود و مقصودش هم در اصل رواج مذهب شیعۀ اثنی عشری بود. وی برای این کار هفده گروه را مأمور کرد که هر کدام در جایی و به لباسی و به طرزی جداگانه مقصود او را تبلیغ کنند: گروهی مداحی ائمه را می کردند، بعضی در زورخانه ها شعر می خواندند و دسته ای هم همچون قاضی های قشون برای قشون سخن سرایی می کردند و آداب شریعت و رسوم ملی و پهلوانی را بازمی گفتند، و برای جلب هر چه بیشتر نظر مردم مدح و ثنای آل علی (ع) را با داستان ها و روایت های پهلوانی می آمیختند. در عهد شاه عباس در اغلب شهرهای بزرگ ایران (مثل اصفهان و قزوین)، قهوه خانه های فراوانی دایر شد که گروه های مختلف مردم به آن جا می رفتند و با نقل و نقالی و شاهنامه خوانی سرگرم می شدند. در همین دوره بود که کتاب های زیادی از راویان و نقالان ثبت و ضبط شد. همچنین در روزگاران بعدی که وسایل سرگرمی اندک بود، نقالی ابتدا در دشت و دمن، و بیش از پیش در قهوه خانه ها رواج گرفت. در نقالی، بیان نقش ویژه ای دارد. گاه سخن به آهستگی بر زبان می آید و گاه به تندی؛ به طوری که کشش واژه ها در شنونده تأثیر می نهد، و او را به تعمق وامی دارد. نقال هرگاه خسته شود، برای تازه کردن نفس، جماعت را به فرستادن صلوات دعوت می کند. نقالان نه فقط واگوکنندۀ داستان های حماسی و پهلوانی ایران بودند، بلکه به داستان های هزل آمیز و مسخره نیز می پرداختند، اما نقالی از شاهنامه (مانند نقل نبرد رستم و سهراب و رستم و افراسیاب، که داستان های آن ها با تاریخ قهوه خانه در ایران توأم است) مهم ترین قصه های بودند که نقالان نقل می کردند. نقال شاهنامه خوان داستان منظوم را به نثر در می آوَرْد و پاره ای از صحنه ها را با آب و تاب بسیار شرح می داد، و گاه در میانۀ سخن خود سطرهایی از داستان را به شعر می خواند و بار دیگر به شیوۀ نخست به نقالی ادامه می داد.

معنی کلمه نقالی در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] نقالی در لغت به معنی کار و پیشه نقال است که کالا یا چیزی را از جایی به جایی دیگر نقل می کند یا می برد، اما در اصطلاح به پیشه و هنر کسی گویند که داستان ها و واقعه های هیجان انگیز و جذابی را که شنیده یا خوانده است برای سرگرم کردن مردم نقل و بیان کند. این داستان گزار یا قصه گوی هنرمند را اصطلاحاً نقّال می گویند. واژه های نقال و نقالی به مفهوم اصطلاحی آنها احتمالاً از دوره قاجار در زبان و ادبیات فارسی کاربرد یافته، چون این اصطلاح ها در متن های تاریخی و ادبی و لغت نامه های فارسی پیش از آن نیامده اند.
نقالی یک جریان فرهنگی است که از زمان های دور در جامعه ایران رواج داشته است. نقالان داستان هایی از حماسه های قومی، ملی، دینی و واقعه های تاریخی و شبه تاریخی و مذهبی را با کلامی سنجیده و آهنگین و بیانی گرم و رسا در میان جمع مردم و در فضاهای عمومی یا محفل های خصوصی نقل و روایت می کنند.
نقالان در نقل داستان ها و بازنمایی واقعه های داستان و القای رخدادهای هیجان انگیز، استعداد و هنر فراوانی داشتند و در شیوه بیان، طرز نمایش واقعه ها و تقلید حرکات و رفتار صاحب ذوق و هنر بودند. آنان می دانستند که در هر مجلسِ نقل به اقتضای شعور فرهنگی جماعت مجلس، چگونه سخن بگویند و تقلید درآورند. در نقل روایت ها به بداهه پردازی و زبان آوری می پرداختند و موضوع های داستان را با پند و اندرز و مَثَل و شوخی و لطیفه می آمیختند و در نشان دادن شخصیت های داستان، بازی و تقلید درمی آوردند.
بخش بزرگی از میراث فرهنگی ـ ادبی ایران که امروز به صورت مکتوب به ما رسیده، داستان ها و افسانه هایی هستند که از زبان و بیان این نقالان شنیده و نوشته شده است. این داستان ها مجموعه "ادبیات نقالی" ما را در تاریخ ادب ایران پدید آورده اند.
تاریخچه نقالی را می توان در دو دوره پیش از اسلام و دوره اسلامی بررسی کرد:
در ایران باستان خنیاگران دوره گردی بودند که با نوای ساز و آواز قصه خوانی می کردند. گزنفون به رواج هنر تصنیف خوانی و قصه گویی این خنیاگران در دوره هخامنشی اشاره می کند. در دوره اشکانی خنیاگرانی را که داستان های حماسی و رزمی برای مردم نقل می کردند "گوسان" می نامیدند. سندی به زبان پارتی (اشکانی) هنر گوسان ها را در مدح پادشاهان و قهرمانان باستان نشان می دهد. این سند را نشانه ای از نقش پارتی ها در نگهداشت سنت های ملی ایران دانسته اند و احتمال داده اند که افسانه های کهن به کمک این خنیاگران گردآوری می شده اند.
اسطوره ای نیز نقش خنیاگران را در قصه گویی نشان می دهد. بنابراین اسطوره زال، پدر رستم به خنیاگران سفارش می کند که "پهلوانی سرود" برای رستم جوان بخوانند تا رستم با شنیدن آنها برای مبارزه در میدان کارزار پرورده شود.
در دوره ساسانی نیز خنیاگرانی بودند که حماسه ها و داستان های قومی و ملی را با آواز و نغمه ساز برای مردم می خواندند. بهرام چوبین، سردار ساسانی در شب پیش از رفتن به کارزار خنیاگری را فرامی خواند تا برایش حماسه هفت خوان اسفندیار و رنج های او را در قلعه برنجین بخواند. باربد، نوازنده و خواننده نامی دربار خسرو پرویز ساسانی (پادشاهی 590-627م.)، یکی از خنیاگران داستان گزار بود. از جمله تصنیف هایی که او می خواند "پسران دیو و فتوحات و مجالس خسرو" بود.

جملاتی از کاربرد کلمه نقالی

تئاتر در ایران با گونه‌های بومی نمایان شده است. ایرانیان، گونهٔ ویژه‌ای از درام را داشتند؛ شیوهٔ اجرایی قابل توجه، معروف به نقالی که یک هنر کهن داستان‌گویی است و گاه شامل موسیقی نیز می‌شود. سنت نمایشی ایران، وام‌دار گونه‌های نمایشی بومی مانند نقالی و عروسک‌گردانی‌ها است اما نمایش‌های مذهبی نیز جنبه‌ای دیگر را به این سنت افزوده‌اند. تعزیه (که در آن واقعه کربلا نمایش داده می‌شود) نقشی قابل توجه در تئاتر ایران داشته است. سوگ سیاوش، خیمه‌شب‌بازی و سیاه‌بازی نیز نمایش‌های سرشناس ایرانی هستند.
قصه چهار درویش یا باغ و بهار گردآورشی از داستان‌های مثال زدنی نوشته امیر خسرو دهلوی است که در پایان قرن سیزدهم میلادی به فارسی نوشته شده‌است. این کتاب حکایتی دربارهٔ آزادبخت یا بیدار بخت، پادشاه روم و پسر او بختیار و چهار درویش است. این کتاب از متون نقالی بسیار دوست داشتنی و پرخواننده است. چهار درویش به اساس کهن ترین نگاشت آن به سال 1128 خورشیدی است و از ادبیات داستانی دوران صفویه میباشید.
در سدهٔ سیزدهم نمایش‌های گوناگون سرگرم‌کننده جزئی از زندگی عادی مردم چین محسوب می‌شد. اما تا مدت‌ها بعد از تسلط مغول‌ها در ۱۲۷۹ بر چین، هیچ درام ادبی در چین به وجود نیامد. تحولات اصلی تئاتر چین بعدها رخ داد. احیای تئاتر در اروپای غربی از اوایل قرون وسطی آغاز شد. پس از سقوط امپراتوری روم، فعالیت‌های سازمان دارِ تئاتری در اروپای غربی متوقف شده بود، زیرا در سدهٔ ششم شرایط مشابهی با دوران ما قبل عظمت تئاتر روم بر صحنه حاکم شد، اما عناصر تئاتری حداقل در چهار شکل مختلف حفظ شدند: بقایای میم رومی، نقالی توتنی، جشنواره‌های عامیانه و آئین‌های شرک‌آمیز و مراسم مسیحی. تئاتر در اوایل قرون وسطی باید از دل این منابع زاده می‌شد.
۱۳. نمایش نقالی نقل طلایی نوشته آرش زرنیخی، ۱۳۹۸.[۹۲][۹۳]
یکی . . . گفته است که در ایران گفت‌وگو وجود ندارد. من هم همین را می‌گویم. . . . هنر ما، هنر نقالی بوده، یعنی هنر تک‌گویی. . . . شاید اولین نوشته‌های من یعنی «اژدهاک» و بعد «آرش» و بعد از آن طرح اولیه «کارنامه بندار بیدخش» محصول این بود که من داشتم فکر می‌کردم آیا می‌توانیم نقالی را با یک جور نمایش امروزی‌تر ترکیب کنیم و در واقع یک نقالی امروزی داشته باشيم که گرچه یک داستان قدیمی را می‌گوید، اما با نگاه امروز بگوید، گرچه یک داستان آئینی را می‌گوید ولی‌ مسائل اجتماعی امروز هم در آن مطرح باشد.
بیشتر نقالی ایرانی که روایت‌گری داستان‌های ایرانی در ایران باستان و دوره اسلامی بوده‌است بر عهده مردان در قهوه‌خانه‌ها بوده‌است اما در طول تاریخ زنان داستان‌سرایی بوده‌اند که در گردهمایی مردم به داستان‌های ایرانی و به ویژه شاهنامه فردوسی به عنوان پیشه، می‌پرداختند.
تدوین پروندهٔ ثبت جهانی نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانهٔ تئاتر و مرکز هنرهای نمایشی کشور ایران انجام پذیرفته‌است. ثبت پروندهٔ «نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ به ثبت جهانی رسید.
نقالی بر پایهٔ نوشته‌های بهرام بیضایی و سخنان فریدون جنیدی و باستانی پاریزی، واژه‌ای نو برای هنر و پیشه‌ای کهن است که نام‌های گوناگونی را در طول تاریخ، عوض کرده‌است. نخستین مرد نقّال به درستی شناخته شده نیست و نیز نخستین زن نقال نیز از این ناشناختگی مستثنی نیست. چنان‌که اشاره شد یافتن نام و نشان نخستین زن نقال ایران در تاریخ و پیش از تاریخ این سرزمین ناممکن می‌نماید؛ چرا که نام و نشان او در هزارتوی تاریخ و پیش از تاریخ پنهان است. نخستین زن نقالی که نام‌اش ثبت شده آزادهٔ رومی است. (نقّالان)
نخستین زنان نقال که روایتگر داستان‌های ایرانی بودند با همراهی نوازندگان به داستان‌گویی می‌پرداختند. پس از زمان ساسانیان، بانوان نقال بدون ساز هم نقالی می‌کرده‌اند اما هم‌چنان‌که مشخص است نقال، واژه‌ای عربی است که در آن زمان این واژه رایج نبوده‌است.