هارون الرشید

معنی کلمه هارون الرشید در لغت نامه دهخدا

هارون الرشید. [ نُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن محمد المهدی بن ابی جعفر منصور. پنجمین خلیفه عباسی. وی به سال 148 هَ. ق. متولد شد و در سال 170 هَ. ق. / 786 م. به جای هادی برادر بزرگش در بغداد به مسند خلافت نشست. مادرش خیزران دختر عطانامی از یمن بوده که در طبرستان به اسارت افتاده و از آنجا او را نزد مهدی خلیفه بردند. خیزران از مهدی دو پسر آورد که بزرگتر را هادی و دومی را هارون نامیدند. هارون مکنی به ابومحمد از 170 تا 193 هَ. ق. با قدرت تام خلافت کرد. هارون قبل از رسیدن به مقام خلافت مدتی با رومیان در خاک آناطولی دست و پنجه نرم کرده و با ابراز دلاوری و شجاعت بسیار بر آنها فائق آمده و تا اسکدار پیشرفت نموده بود. در زمان خلافت نیز سه بار با امپراتور روم جنگ کرد و پیروزیهای درخشانی به دست آورد و چند کشور را تا ارکلی ضبط و امپراطور روم را به جزیه دادن وادار نمود. علاوه بر اینها به پنج غزوه دیگر مبادرت کرد و ممالک اسلامی را توسعه بسیار داد. هارون با شارلان امپراتور فرانسه مناسبات دوستانه داشت و هدایا و تحف فراوان برای یکدیگر میفرستادند. خلیفه یک ساعت آبی برای امپراطور فرستاد که موجب حیرت و تعجب اروپائیان گردید. هارون مردی دینداربود، سالی حج میگذاشت و سالی به جنگ میپرداخت ، یک حج با پای پیاده گذاشت. گاهی در روز صد رکعت نماز میگذارد. دوستدار سخن و شعر و حامی و پشتیبان شعرا و دانشمندان و ارباب علوم و صنایع بود. از این رو دربارش مرکز ادبا و علما و بزرگان فضل و دانش گردید و هارون نیز در بزرگداشت آنان مبالغه میکرد، چنانکه ابومعاویه ضریر از فضلا و علما بود، روزی با هارون الرشید طعام میخورد، چون از غذا بپرداخت ، شخصی بر دست ضریر آب ریخت. چون دست بشست ، هارون از وی پرسید: دانستی چه کسی بر دستت آب ریخت ؟ جواب داد: نه. هارون گفت : من. ضریر گفت : از برای دانش کردی نه برای من. شعرای بسیاری هارون را مدح کرده از صلات او بهره مند شده اند. فضلائی که در دستگاه وی راه داشتند بسیارند مشهورترین ایشان نواس و ابوالعتاهیه از شعراء نامی و اصمعی از گویندگان ، سیبویه و کسائی از بزرگان ادب که استاد مأمون و کسائی استاد امین بود. هارون الرشید مردی غدار وحق ناشناس و در هنگام خشم ، فوق العاده بی رحم و سختگیربود. با رفتار بیرحمانه و ناجوانمردانه اش درباره خاندان برامکه صفحه سیاهی در دفتر تاریخ به جای گذاشت و نام خود را برای همیشه لکه دار ساخت. خاندان برمکیان که از خانواده های اصیل و شریف ایرانی بودند خدمات بسیار گرانبهائی به خلافت اسلامی و علی الخصوص به شخص هارون کردند. یحیی بن خالدبن برمک پیش از خلافت هارون به فرمان مهدی خلیفه کاتب هارون بود. چون هادی برادرمهتر هارون خلیفه شد میخواست خلافت را پس از خود به پسرش جعفر برساند و حق هارون برادر خود را که می بایست جانشین وی شود پایمال کند. یحیی بن خالد به خلوت پیش هارون رفت و او را از اجابت خلع بازداشت. هنگامی که هارون به خلافت رسید یحیی بن خالدبن برمک را وزارت داد. افراد این خاندان همگی به جود و سخا و عدالت و جوانمردی و فضل و ادب معروف خاص و عام بوده و از بزرگواریها و فضائل و صفات حسنه آنان داستانها آورده اند. بر اثر لیاقت و کفایت و حسن تدبیر ایشان خلافت اسلامی به کمال قدرت و شوکت رسید. اغلب ملوک آن زمان باجگزار خلیفه بودند. شکوه و جلال دربار هارون عظمت دربارخسروپرویز ساسانی را به یاد می آورد، ولی با اینهمه خوی حق ناشناسی وی کار خود را کرد و پس از مدتی نسبت به جعفر فرزند یحیی برمکی بدگمان شد و در سال 187 وی را کشت و سرش را در بغداد آویخت و جسد او را پاره پاره کرد و هر پاره را به یک طرف دجله آویخت و سپس فرمان قتل عام خاندان برمکی را صادر نمود و با آنان کردآنچه را که کرد! رجوع به یحیی و جعفربن یحیی شود.

معنی کلمه هارون الرشید در فرهنگ فارسی

( و. ۱۴۸ ه.ق .- ف. ۱۹۳ ه.ق . ) بزرگترین خلیفه عباسی در سال ۱۷٠ ه.ق . پس از هادی بخلافت رسید . در اوایل خلافت مدت سه سال تحت نفوذ مادرش بود ولی پس از مرگ مادر یحیی بن خالد برمکی را در سال ۱۷۸ به وزارت برگزید و امور خلافت را بدست یحیی و فرزندانش سپرد. هارون مردی متعصب و در عین حال عیاش و خوشگذران بود . تجمل و جلال دربار او مشهور است . نسبت به علویان کینه شدید داشت . قدرت یحیی و فرزندانش جعفر فضل محمد و موسی هارون را سخت بیمناک ساخت چندانکه همت به نابودی آنان گمارد جعفر را کشت و سایر برامکه را به زندان انداخت هنگامی که بعزم رسیدگی به تعدیات حاکم خراسان و جنگ با خوارج مشرق ایران در حرکت بود در گذشت .

معنی کلمه هارون الرشید در دانشنامه آزاد فارسی

هارونُ الرَّشید (ری ۱۴۹ـ خراسان ۱۹۳ق)
(هارون بن مهدی ملقب به اَلرّشید) پنجمین و مشهورترین خلیفۀ عباسی (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳ق). فرزند مهدی بود و با فرمان پدر به جنگ با رومیان رفت و تا دروازه های قسطنطنیه پیش روی کرد. وی پس از مرگ برادرش، هادی، به خلافت رسید. در خلافت هارون ، یحیی بن عبدالله بن حسن که در مخالفت خلیفه به سرزمین دیلم درآمده بود، امان داده شد، ولی هارون او را به زندان انداخت. به رغم قدرت و عظمت ظاهری خلافت هارون ، شورش های وسیعی در ایالت های سند، شام ، جزیره ، افریقیه (تونس )، یمن و ارمنستان به وقوع پیوست که با نیروی نظامی یا تدبیر فرماندهان خلیفه ، آن مناطق آرام گشت. وی امام موسی کاظم (ع) را توقیف کرد و پس از چند سال حبس ایشان را به شهادت رساند. در خلافت هارون ، نخستین بار در قلمرو خلافت تجزیه پدید آمد و اِدْریس بن عبدالله نخستین حکومت علویان را در مراکش برپا کرد. ابراهیم بن اَغْلَب نیز به فرمان هارون فرمانروای افریقیه شد و حکومت آن منطقه در میان خاندانش تداوم یافت . هارون در ۱۷۵ق فرزندش ، محمد امین، را ولایتعهد کرد و در ۱۸۳ق برای فرزند دیگرش ، عبدالله مأمون ، به ولایتعهدی امین بیعت گرفت و به سال ۱۸۹ق، قاسم، فرزند سوم خود، را به عنوان ولیعهد مأمون معرفی کرد. دوران خلافت هارون همراه شکوفایی در رونق قلمرو عباسیان بود. افسانه های هزارو یک شب یادآور عصر هارون است. وی در ۲۳ سال خلافت خود، یک سال به حج و سال دیگر به جنگ می رفت. هارون نخستین خلیفۀ عباسی است که چوگان بازی کرد. یحیی و جعفر بَرْمکی، از برامکه ای که تبار بزرگان ایران باستان داشتند، در زمان هارون بر همۀ دستگاه خلافت مسلط بودند، لذا هارون از آن ها سخت بیمناک شد و سرانجام در یک شب همۀ آنان را گرفت و کشت یا به زندان انداخت . هارون در ۱۹۲ق برای سرکوبی شورش خراسان رهسپار آن دیار شد و به طوس آمد و در روستای سَناباد منزل کرد ولی سخت بیمار شد و درگذشت و همان جا مدفون شد.

معنی کلمه هارون الرشید در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هارون خلیفه معروف عباسی در سال صد و چهل و هشتم هجری قمری در منطقۀ ری بدنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقۀ ری و خراسان بود. کنیۀ هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خیزران بود. فضل بن یحیی پسر یحیی بن خالد برمکی ده روز پس از او به دنیا آمد و مادر فضل، رشید را شیر داد و فضل و رشید برادر رضاعی بودند. هارون در سال ۱۷۰ هجری با موت برادرش هادی به خلافت رسید.
هارون از مشهورترین خلفای عباسی به حساب می آید شهرت او از شرق فراتر رفت و به غرب رسید و برخی از پادشاهان اروپا سعی در ایجاد روابط حسنه با او داشتند. عصر هارون به جهت درامد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود. هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر می برد بلافاصله پس از انکه هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
خصوصیات متضاد هارون
از نظر روانشناسی برخی افراد در اثر ناهنجاری های دوران تربیت دچار تضاد فکری هستند که این موضوع آنان را چند شخصیتی می کند. هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد.هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد فضیل عیاض که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند. برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار می دانند و نوشته اند که او روزی صد رکعت نماز می خواند. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم می نمود و این قبیل توصیفات از هارون، برگرفته از همین خصلت اوست.هارون سعی می کرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سال های خلافتش به مکه رفت و هنگام اعمال برای پزشک مسیحی خود بسیار دعا کرد. برخی اعتراض کردند که او مسیحی است و دعا در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح مسلمین است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد.
نحوه برخورد با شیعیان
هارون می دانست که امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) و پیروانش او را غاصب خلافت می دانند و لذا اگر روزی قدرت به دست شیعیان بیفتد در براندازی حکومت وی درنگ نخواهند کرد، لذا سعی می کرد خود را مدافع و حامی حضرت جلوه دهد تا با این حیله هم خود را به ایشان نزدیک کرده و وی را تحت نظارت خود داشته باشد و هم در انظار عمومی مردم وجهه مثبتی پیدا کند.روزی هارون به آن حضرت اعلام کرد که حاضرم فدک را بازگردانم. امام فرمود: به شرطی حاضرم که آنرا با تمام حدود و مرزهایش تحویل بگیرم و اگر مرزهای واقعی آن را بگویم تو آن را باز نمی گردانی. هارون به حضرت اصرار کرد و سوگند یاد کرد که چنین کاری را انجام می دهد. حضرت فرمود: حد اول آن عدن و حد دوم سمرقند و حد سوم آفریقا و حد چهارم آن مناطق ارنیه و بحر خزر است. هارون خشمگین شده، گفت: «با این ترتیب برای ما چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم. حضرت با این حرکت به هارون و همه اطرافیان فهماند که مراد آنان از فدک مجموعه خلافت و حکومت است. که اصحاب سقیفه آنرا غصب کردند و این کار جلوه ای از غصب خلافت بود.هارون به دلیل ترسی که از شیعیان و قیام آنها داشت، به شدت آنان را سرکوب می کرد و آنان را تک تک و بصورت جمعی قتل عام می کرد، لکن تمام این خونریزی ها را در نقاب شرع اسلام و حفظ مصالح مسلمین انجام می داد.شخصی به نام سفیان بن بزار می گوید روزی نزد مامون بودم گفت: آیا می دانید مذهب تشیع را چه کسی به من آموخت؟! حاضرین گفتند: نه، گفت: پدرم هارون الرشید آن را به من یاد داد. پرسیدند: چگونه در حالی که او شیعیان را می کشت. مامون گفت: رشید به خاطر حکومت آنها را می کشت. چرا که حکومت عقیم و نازا است. از این امر به خوبی پیداست که مساله کشتن شیعیان و بالخصوص علویان در بین خلفاء و اطرافیان آنها یک مساله سیاسی بوده است.
حوادث خلافت هارون
...
[ویکی اهل البیت] هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی و یکی از سفّاک ترین و عیّاش ترین خلفای عباسی بود که در طول زندگی ننگین خود، چند صد نفر از فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام را کشت. قبیح ترین عمل هارون در زمان خلافتش به شهادت رساندن حضرت امام موسی کاظم علیه السلام بود.
عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود.
هارون، ابوجعفر فرزند مهدی عباسی است. در سال 145 ه.ق در شهر ری به دنیا آمد. مادرش کنیزی بنام خیزران بود.
هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی بسر می برد بلافاصله پس از آن که هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر علویان جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن بغداد را به مدینه بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد.
اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی بیعت کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامه ای که به امضای قاضیان و بزرگان بنی هاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامی داشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و زمینه ی تاسیس دولتی مستقل و شیعی را در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان را فراهم کرد.
دوران طولانی خلافت هارون با قیام ها و شورش های مختلفی همراه بود. گروهی از خوارج که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی عراق) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه.ق بر آنان چیره شد.
در سرزمین شام نیز برخوردهای قبیله ای بین یمنی ها و عرنانی ها در سال 176 ه.ق، در دمشق به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیری ها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد.

جملاتی از کاربرد کلمه هارون الرشید

بهلول و علیان مجنون بنزد هارون الرشید شدند. وی با آنان سخن گفت و آن دو در پاسخ به غلط اندر بودند. هارون دستور داد شمشیر و نطع بیاوردند. علیان گفت: ما دو دیوانه بودیم، اکنون سه تن گشتیم.
آن گاه که هارون الرشید جعفر برمکی را بردار بکرد. فرمان داد تا چندی همچنانش به دار بگذارند. و از آن رو که مردمانش شبانه فرود نیاورند، کسانی را به پاسداریش گماشت. تا این که بشنید روزی، کسی، خطاب به جسد بردار وی شعر زیر را خواند، و ناگزیر فرمان داد فرودش آوردند:
پل ایذج یکی دیگر از آثار باستانی ایذه می‌باشد، این پل از شگفتی‌های قابل توجه تاریخی است، زیرا جنس آن از سنگ و ملات ساروج بوده و بر روی بستر رودخانه‌ای خشک و بسیار عمیقی بنا شده‌است. همچنین در ایذج آتشکده‌ای قرار داشته‌است که تا زمان هارون الرشید فروزان بوده‌است.
نقل است که چون شقیق قصد کرد و به بغداد رسید هارون الرشید او را بخواند. چون شقیق به نزدیک هارون رفت و هارون گفت: تویی شقیق زاهد؟
نقل است که از بلاد روم هرسال مال بسیار می‌فرستادند، به هارون الرشید یک سال رهبانی چند بفرستادند تا با دانشمندان بحث کنند. اگر ایشان به دانند و الا از ما دگر مال مطلبید. چهار صد مرد ترسا بیامدند.
روزی هارون الرشید بهلول عاقل دیوانه نما را در رهگذری دید که بر اسب نی سوار شده و با کودکان بازی می کرد هارون پیش رفته سلام کرد و التماس پندی نمود بهلول گفت: «ایها الامیر هذه قصورهم و هذه قبورهم» یعنی ملاحظه قصرها و عمارتهای پادشاهان گذشته و دیدن قبرهای ایشان تو را پندی است کافی، در آنها نظر کن و عبرت گیر که ایشان هم از ابنای جنس تو بوده اند وعمری در این قصرها بساط عیش و عشرت گسترده اکنون در این گورهای پرمار و مور خفته و خاک حسرت و ندامت برسر کرده اند، فرداست که بر تو نیز این ماجرا خواهد رفت.
پادشاه هند، نامه ای بلند هارون الرشید را فرستاد و در آن وی را تهدید بسیار کرد. هارون در پاسخ نوشت: جواب آن است که بینی نه آنچه خوانی.
پیشینه تماس مردم بنگال با مسلمانان، به ویژه در زمینه بازرگانی به زمان هارون الرشید باز می‌گردد. رفت‌وآمدهای تجار عرب و ایرانی از قرن ۳ تا ۷ موجب آشنایی تدریجی مردم این سرزمین با اسلام شد. در زمان محمد بن بختیار خلجی جمعیت مسلمانان مهاجر ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر بود که در زمان پادشاهان خودمختار بنگال تعداد مسلمانان کمتر شد.
در کتاب جلاء الارواح مذکور است که: هارون الرشید از موسی بن جعفر(ع) پرسید: چگونه گویند که شما به رسول خدا نزدیکتر از مائید؟
علیه، دخت مهدی، خواهر هارون الرشید زنی زیبا و نکته سنج بود. و شاعرترین زنان و ماهرترین ایشان در موسیقی و ساخت آهنگ بود.