متعاهد

معنی کلمه متعاهد در لغت نامه دهخدا

متعاهد. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) هم عهد و هم وثاق و متحد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، متعاهدین . ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تعاهد شود.

معنی کلمه متعاهد در فرهنگ معین

(مُ تَ هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) آن که با دیگری عهد و پیمان بندد، هم عهد.

معنی کلمه متعاهد در فرهنگ عمید

یک طرف عهدنامه.

معنی کلمه متعاهد در فرهنگ فارسی

کسی که بادیگری عهدوپیمان ببندد
(اسم ) آنکه با دیگری عهد و پیمان بندد هم عهد جمع : متعاهدین .

جملاتی از کاربرد کلمه متعاهد

اگرچه ایران با وجود برخورداری از عضویت ناظر در جلسات طرفهای متعاهد و شورای نمایندگان گات تا پایان عمر گات خواستار عضویت کامل در این نهاد بین‌المللی نشد ولی با تأسیس سازمان جهانی تجارت نسبت به تمدید عضویت ناظر خود از گات به این سازمان اقدام کرد ومتعاقب بررسی‌های فوق‌الذکر در ژوئیه ۱۹۹۵ (تیرماه۱۳۷۴) درخواست عضویت ناظر خود را تسلیم دبیرخانه سازمان جهانی تجارت کرد.
شرکت پل امریکایی کنترل و تقریباً همه موارد اصلی کار، انتخاب نوع ساخت، مالکیت تجهیزات، و دفاتر منطقه‌ای متعاهد آگاه از کار، پیمانکاران فرعی و هزینه‌ها را خود انجام می‌دهد.
در اوت۱۹۴۷، ایران در پاسخ به نامه رئیس جلسات طرفهای متعاهد گات جهت پیوستن به آن اظهار داشت که متأسفانه الحاق به موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت در حال حاضر مقدور نیست اما پس از آنکه منشور هاوانا در مجلس ایران به تصویب رسید ایران براساس مفاد آن عمل خواهدکرد.