کاف و نون. [ ف ُ ] ( اِ مرکب ) کنایه از لفظ کن که کلمه عربی است امر به معنی شو یعنی موجود شو از کان یکون. اول حق تعالی کن گفت قلم پیدا گردید بعد قلم به حکم الهی همه اشیاء وجود پیدا کرد و قلم عبارت از عقل و حقیقت محمدی است. ( آنندراج ) ( غیاث ). انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون. ( قرآن 82/36 ) : دو گیتی پدید آمد از کاف و نون چرا نه به فرمان او در نه چون.فردوسی.سپاس از خدا ایزد رهنمای که از کاف و نون کرد گیتی به پای.اسدی.گوهر دریای کاف و نون محمد کز ثناش گوهر اندر کلک و دریا در بنان آورده ام.خاقانی.آن ب و ت شکن که به تعریف او گرفت هم قاف و لام رونق و هم کاف و نون بها.خاقانی.
معنی کلمه کاف و نون در فرهنگ فارسی
( اسم ) [ کن ] ( فعل امر از [ کون ] عربی ) باش . توضیح ماخوذ است از آی. ۸۲ سور. یس : [ انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون ] : [ توانا یی که در یک طرفه العین ز کاف و نون پدید آورد کونین ] . ( گلشن راز ) کنایه از کن که کلمه عربی است امر به معنی شو یعنی موجود شو
جملاتی از کاربرد کلمه کاف و نون
در آن شور ارشوی از خود برون تو یکی بینی حقیقت کاف و نون تو
قادری آمد که چون دم زد بحرف کاف و نون ماه و خورشید و زمین و آسمان آمد پدید
عقل کافی را که لوح کاف و نون محفوظ اوست در مقام بیخودی طفل دبستان یافتم
سطریست هر دو کون از اوراق دفترم حرفیست کاف و نون ز حروف محررّم
کرده از کاف و نون به درّ ثمین دیده را یک دهان پر از یاسین
ز گفتارت که برهانیست قاطع حدیث کاف و نون گشته مبرهن
عقل اول را ز کاف و نون برون آوردهاند وز عدم اوضاع موجودات پیدا کردهاند
یک قول آن کامل فنون شد موجود کونین چون بر آند و حرف کاف و نون برداشت لعل لب زهم
پیش ما باشد دلی پر خون بسی پیش ما باشد ز کاف و نون بسی
سخن از کاف و نون دم بر قلم زد قلم بر صفحه هستی قدم زد