نصیبین. [ ن َ ] ( اِخ ) نام شهری میان جزیره ابن عمر و سنجار. ( از رحله ابن بطوطه ). خرم ترین شهری است اندر جزیره ، جای آبادان است و با نعمت و مردم بسیار و اندر وی دیرهاست از آن ترساآن و اندر وی کژدم است کشنده ، و اندر وی حصاری است استوار و اندر آن حصار مار است بسیار و از وی سنگ و آبگینه خیزد نیکو. ( حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 155 ). شهر معموری است از بلاد جزیره بر سر جاده قافله رو موصل به شام در نه فرسخی سنجار، گرداگرد آن سوری کشیده اند و آب فراوان دارد و چنانکه مشهور است در آنجا چهار هزار باغ است. این شهر را رومیان پی افکندند و انوشیروان آنجا را بگشود و آبادان کرد، طول شهر 75 درجه و 20 دقیقه و عرض آن 36 درجه و 2 دقیقه ، و در اقلیم چهارم واقع است. جامع بزرگ و نیکوئی دارد، اما کوچه هایش تنگ است و خرابی بسیار درآن دیده میشود. ( از معجم البلدان ). شهری است در بین النهرین بر کنار نهر جغجغ، در قدیم به مناسبت مدرسه ٔسریانی آنجا شهرتی داشته است. ( از اعلام المنجد ). شهر بزرگ پرآبی است با باغ و بستانهای فراوان و آن تختگاه دیار ربیعه است. ( از اقرب الموارد ) : چو اندر نصیبین خبریافتند همه جنگ را تیز بشتافتند.فردوسی.و نصیبین بعوض طیسبون کی خراب کرده بودند به شاپور سپرد و بسلامت باز روم رسید. ( فارسنامه ابن بلخی ص 71 ). و نیزرجوع به تاریخ ایران باستان و نزهةالقلوب ج 3 ص 106 و226 و تاریخ گزیده ص 326 و 356 شود. نصیبین. [ ن َ ] ( اِخ ) شهری است بر شاطی فرات که به نام نصیبین الروم نیز شهرت دارد، فاصله آن تا شهر آمدو نیز تا حران سه یا چهار روز راه است و آن بر سر راه حران به دیار روم واقع است. ( از معجم البلدان ).
معنی کلمه نصیبین در فرهنگ فارسی
شهری بوده است در بین النهرین سر راه موصل بشام و میان این شهر و سنجار نه فرسخ و میان آن تا موصل شش روز راه بوده است . شهری است بر شاطی فرات که به نام نصیبین الروم نیز شهرت دارد فاصل. آن تا شهر آمد و نیز تا حران سه چهار روز راه است و آن بر سر راه حران به دیار روم واقع است ٠
معنی کلمه نصیبین در دانشنامه عمومی
نَصیبین شهری قدیمی و مرزی در جنوب ترکیه است. این شهر در استان ماردین ترکیه واقع شده و ۸۴ هزار نفر جمعیت دارد. این شهر مکان روی دادن نبرد نصیبین بوده است. شهر قامشلی که در آن طرف خط مرزی و در سوریه واقع شده در اصل ادامه شهر نصیبین است و این دو، در اصل یک شهر ( میراث دار شهر باستانی نصیبین ) هستند که مرز از میانشان گذشته است. امروزه جمعیت قامشلی بیشتر از نصیبین شده است. • ۲۱۷ در تابستان سال ۲۱۷ میلادی جنگ سنگینی میان اردوان پنجم، واپسین شاه اشکانی و ماکرینوس سردار رومی آغاز شد که نتیجه اش شکست سنگین رومیان و پرداخت غرامتی برابر ۲۰۰ میلیون سیسرون یا ۵۰ میلیون دینار بود. • ۲۳۰ لشکر ساسانی به نواحی تحت حکمرانی امپراتوری روم در جزیره میانرودان یورش بردند و شهر نصیبین را محاصره کردند ولی نتوانستند این شهر را تسخیر کنند. • حدود ۲۳۷ تا ۲۳۸ اردشیر بابکان پادشاه ساسانی حملات جدیدتری علیه پادشاهی روم آغاز کرد و شهرهای نصیبین و حران را فتح نمود. پیشینه این شهر به سه هزار سال پیش بازمی گردد و در سال ۹۰۱ پیش از میلاد از آن به عنوان یک سکونتگاه آرامی یاد شده است. نصیبین در سده های چهارم و پنجم میلادی، به همراه ادسا، یکی از مراکز اصلی آموزش و پرورش سریانی ها بود. این شهر در زمان ساسانیان از دژهای مهم ایران به شمار می رفت و ۱۲ هزار ایرانی ( به گفته طبری، ایرانیانی نژاده و اهل خاندان ) ، از شهرهای اصطخر و اصفهان و دیگر نقاط ایران در شهر نصیبین سکونت یافته بودند و نوادگان آنان تا سده هفتم میلادی هنوز در همان جا بودند. همچنین در زمان صدر اسلام مالک اشتر نخعی از سوی علی بن ابی طالب، استاندار و کارگزار جزیره و نصیبین بوده است. نصیبین که همان شهر نسیبیس رومی ها است و مطابق روایات یاقوت گل های سفید و چهل هزار باغ آن مشهور بود و جغرافی نویسان یونانی آن را سوکورس یا مکدونیس می گفتند. ابن حوقل که در سال ۳۵۸ در آن شهر بوده گوید مهم ترین و نیکوترین نقاط جزیره است و غله و حبوبات از گندم و جو بسیار دارد. آب ان از درهٔ کوه بالوسا می باشد و اگر وحشت عقرب های آنجا نبود نیکوترین بلاد بود. مقدسی گوید از موصل بزرگ تر است و نیز از گرمابه های خوب و کاخ های زیبا و بازارهایی که از یک دروازه تا دروازهٔ دیگر امتداد داشته تمجید نموده است. ابن جبیر که نصیبین را در سال ۵۸۰ هجری دیده باغ های آن را ستوده گوید: مسجد آن دو حوض دارد و روی رود هرماس پلی است که از سنگ های خارا بنا گردیده، بیمارستان و مدارس و ساختمان های خوب دیگر نیز دارد. ابن بطوطه که در قرن هشتم نصیبین را دیده گوید: قسمت عمدهٔ شهر خرابست.
معنی کلمه نصیبین در دانشنامه آزاد فارسی
نَصیبین (نام باستانی: نیسیبیس) شهری در ۵۱کیلومتری جنوب شرقی ولایت ماردین، واقع در ترکیۀ کنونی. نصیبین در مقابل شهر قامشلی (کامیشلی) سوریه، دارای موقعیت مهم سوق الجیشی و مسلط بر مدخل دشت های سوریۀ علیا، از طریق معابر کوه های آسیای صغیر است. این شهر در دورۀ اشکانیان و ساسانیان چندبار میان آنان دست به دست شد. شهرت آن در تاریخ، بیشتر به سبب وجود مدرسۀ مرکزی علوم دینی مسیحیت سوریۀ شرقی (کلیسای نسطوری) از قرن ۵ تا ۷ م است، که اندک زمانی پس از اجبار نرسی، رئیس این مرکز، و پیروانش به خروج از اِدِسا (اورفۀ کنونی) به همت و ریاست او در نصیبین تأسیس شد (۴۷۱ـ۴۹۶م). این مدرسه در تاریخ به دبستان ایرانی مشهور است. این شهر در ۱۸ق به دست مسلمانان و در ۶۵۷ق توسط هولاکوخان مغول فتح شد، و در ۹۱۲ق به تصرف عثمانیان درآمد.
معنی کلمه نصیبین در دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] نصیبین همان شهر «نسیبیس» رومی هاست. این شهر در قسمت علیای رود هرماس - از شعب چپ رود فرات - واقع است و جغرافیانویسان یونانی آن را «سوکورس» یا «مکدونیس» می گفتند. ابن خرداذبه می نویسد: نصیبین شهر دیار ربیعه است و از آنجا تا دارا پنج فرسخ راه است. به نوشته بلاذری، عیاض بن غنم، رقّه، حرّان، رها، نصیبین... و شهرهای ساحل فرات را به صلح و سرزمین آن را به عنوه گشود. وی روایت دیگری نقل می کند که عیاض، نصیبین را پس از جنگیدن به صلحی مانند صلح رها فتح کرد. اصطخری در وصف نصیبین می نویسد: شهر بزرگ و بانزهتی است در دیار جزیره با آب و سبزی بسیار و برکنار بیابان واقع است. آب آن از شکاف کوهی که به آن بالوسا گفته می شود، بیرون می آید و در بوستان ها و مزارع جاری است. کشاورزی آنان (بیشتر) به صورت دیم است... معبدی بزرگ دارد که در اطراف آن، جایگاه نصاراست، عقربهای کشنده نصیبین معروف است... نزدیک نصیبین کوهی است که آن را ماردین خوانند. قلعه ای استوار بر آن است که به جنگ آن را نمی توان فتح کرد. در آن کوه مارهای کشنده فراوان است و همچنین گوهر آبگینه در آن یافت می شود، اصطخری اضافه می کند که گفته اند، کوه جودی که کشتی حضرت نوح علیه السلام بر سر آن نشست در نزدیک نصیبین قرار دارد. ابن حوقل نوشته است که قلعه ای که بر روی کوه ماردین نزدیک به نصیبین است از آن حمدان بن حسن بن عبدالله بن حمدان است که به باز اشهب معروف است و فتح آن حتی به جنگ نیز میسر نباشد. مقدسی می نویسد: نصیبین از موصل کوچکتر ولی دلگشاتر و دلبازتر و پرمیوه است. گرمابه های زیبا و کاخهای مجلل دارد؛ مردم آن مرفّه و خوش برخوردند؛ بازارش از دروازه ای تا دروازه دیگر امتداد دارد؛ دژی از سنگ و آهک دارد و مسجد جامع آن در میان شهر است؛ صادرات آن، شاه بلوط که از فندق بزرگتر و خوشمزه تر است، خشکبار، دوات و کوزه است. از شگفتی های نصیبین چشمه ای است که آب آهک از آن بیرون می آید که در گرمابه ها و خانه ها از آن استفاده می کنند. در اواخر قرن ششم ابن جبیر که از نصیبین دیدن کرده در وصف آن می نویسد: نصیبین شهری است که به کهنگی و قدمت مشهور است، بیرونش جوان و درونش پیر است، حومه ای خوش منظره و چشمگیر و وسیع دارد... اطراف شهر بوستان هایی است پر از درختان درهم پیچیده و سرشار از میوه های رسیده. رودی از کنار شهر می گذرد و چون دستبندی آن را دربرگرفته و باغ ها در دو سوی آن قرار دارند... شهر دارای دو مدرسه و یک بیمارستان و حکمران شهر معین الدین برادر معزالدین صاحب موصل است.
جملاتی از کاربرد کلمه نصیبین
ایلیا بن سِنی (؟ - ۱۰۴۶م) اسقف نسطوری عراقی و نویسنده عربی بود. او اسقف اعظم نصیبین (مطران) بوده است. التاریخ، المجالس و المعونة علی دفع الهم، البرهان فی تصحیح الإیمان و قاموس سریانی-العربی از آثار اوست.
به شهر نصیبین بد او حکمران سپه ده هزارش زنام آوران
از آن جایگه چون سپردند راه به سوی نصیبین کوفه سپاه
دگر آنک باشد نصیبین مرا چو خواهی که کوته شود کین مرا
شیخ الاسلام گفت که بوبکر دقی گفت: کی به نصیبین شدیم مهمان سمیعی، وقت خوش بود «و قوال خوش بود» و هیچ بیگانه نبود، و هیچ جوشی نمیبود و همه آرامیده بودند. سمیعی گفت: وقت طبیب و قوال طبیب و ما فینا ضد فما هذا الخمود؟ دقی گوید که گفتم: وقتنا فوق السماء. سمیعی گفت: چون میگوئی؟ گفتم: اینچ او میخواند همه از من و از تست هموار میآید، کی من و تو، در تصوف من کجا بود؟ صوفی را جز ازیک نبود. حالی پدید آمد و شوری، که همنان جامه می دریدند و میافتادند و بانگ میکردند. هیچکس نبود مگر که جامه دریده بود وادع الی ربک.
اندیگان یکی از نجیبزادگان ایرانی در زمان حکومت شاهنشاه هرمز چهارم ساسانی (حک. ۵۷۹–۵۹۰) بود. او در سال ۵۸۱ میلادی برای مذاکره با زکریا، فرستاده روم، به دارا در مرز ایران و روم رفت. اندیگان در طول مذاکره با جلب توجه به ارتش تهمخسرو که در نزدیکی نصیبین مستقر بود، سعی در تحت فشار قرار دادن زکریا داشت که منجر به پایان مذاکرات و از سرگیری درگیریها شد.
کراسوس این نقشه را رد کرد و با هفت لژیون سرباز در مجموع «۴۲۰۰۰ نفر» از سوریه به طرف بینالنهرین حرکت کرد و از شهرهای تیگراناکرت و کرت و نصیبین گذشت. در ضمن ۶۰۰۰ سوار ارمنی را هم که آرتاوازد برایش فرستاده بود و یکی از امرای تابع عرب به نام «عبقر» را با نفراتش به همراه خود آورده بود.
آغاز حملات اعراب مسلمان به رهبری عمربن خطاب در سالهای (۶۳۴–۶۴۲م) نواحی اربیل، موصل و نصیبین را که نواحی کردنشین بودند به تصرف مسلمانان درآمد بعد از عمربن خطاب، در دوره جانشین وی عثمان ابن عفان نیز مناطق شمالی کردها و مناطق قفقاز به تصرف درآمد که عدم دخالت مسلمانان باعث شد تا کردها به دین اسلام بگروند و مسلمان شوند. در همین ایام روسای کرد در حالی که میکوشیدند اقتدار خود را حفظ کنند در فتوحات مسلمین شرکت فعال داشتند. در دوره عباسیان که به کمک سردار ایرانی ابومسلم خراسانی و ایرانیان به خلافت رسیدند.
برانوش گفتا که ایران تراست نصیبین و دشت دلیران تراست
امروز که منزلم نصیبین گردید از داغ غمت دلم نصیبین گردید
پس از چند روز دگر با سپاه به مرز نصیبین شد از گرد راه
که ما را نباید که شاپور شاه نصیبین بگیرد بیارد سپاه
چو آگاهی آمد به شاپور شاه که اندر نصیبین ندادند راه
افرایم در آغاز سده چهارم میلادی در نصیبین حوالی مرز شاهنشاهی ساسانی چشم به جهان گشود. یعقوب اسقف نصیبین، افرایم را تعمید داد و تا زمان مرگ خود در ۳۳۸ او را تحت آموزش داشت. یعقوب از پیشوایان زهد و ریاضت بود (ریاضت مبتنی بر نفی جهان و پذیرش فقر و تجرد) و افرایم نیز به سلک راهبان درآمد. افرایم در نصیبین تدریس میکرد. پارسها بارها شهر را مورد حمله قرار دادند و بالاخره در سال ۳۶۳ آن را تصرف کردند. افرایم نیز به همراه بسیاری دیگر از مسیحیان به شهر اِدِسا رفت و تا زمان مرگ خود در سال ۳۷۳، در آنجا آموزش میداد.
در طول جنگ روم و ایران ۴۲۱–۴۲۲ ، او ارزنه را ویران کرد و نصیبین را محاصره کرد. پس از پایان جنگ، اردبور به درجه فرمانروای سربازان ارتقا یافت.
عهدنامه نصیبین در سال ۲۹۹ بین شاهنشاه ساسانی (شاهنشاه) نرسه (حک. ۲۹۳–۳۰۳) و دیوکلتیانوس امپراتور روم برای ساسانیان که بخشهای عظیمی از قلمرو خود از جمله پادشاهیهای قفقاز ارمنستان و ایبریا را به آنها واگذار کرد، بهخاطر فاجعهباری پایان یافت. ساسانیان نزدیک به ۴۰ سال در امور سیاسی قفقاز شرکت نکردند.
در سال ۹۹۰ میلادی به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابی خلیفه برادرزاده اش ابوعلی مروان، حکمران نواحی دیاربکر، میافارقین، آمیدنی (آمید) و نصیبین را به دست آورد. این مناطق بعد از مرگ عضدالدوله دیلمی از دست ال بویه خارج شده بود. اینان که به مروانیان معروف شدند بعدها از خلیفه عباسی روی گردان و به فاطمیان گرویدند. مروانیان و حسنویه از لحاظ نژادی کرد بودند.
و ذلک قوله تعالی: کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و رسول در زیر درخت سمره نماز میکرد، رب العالمین آن درخت بآواز آورد تا رسول را آگاهی داد از ایشان و رسول چون از نماز فارغ شد، ایشان را بر اسلام دعوت کرد و نبوّت خود بر ایشان عرضه کرد. ایشان گفتند: من یشهد لک؟ کیست که در این نبوّت ترا گواهی دهد؟. رسول گفت این درخت سمره. پس رسول از آن درخت گواهی خواست، درخت بآواز فصیح گواهی بداد که وی رسول خواست، ایشان نه کس بودند بر دین جهودی و بروایتی هفتاد کس بودند از بنی اقلیقی، همه مسلمان شدندند و برسول ایمان آوردند و ایشان از نصیبین آمده بودند از نزدیک ابلیس و ابلیس ایشان را بشغلی میفرستاد چون برسول در افتادند و ربّ العزه ایشان را اسلام کرامت کرد نیز با پیش ابلیس نرفتند و مصطفی (ص) ایشان را با قبیلههای خویش فرستاد تا قوم خود را دعوت کنند بر دین اسلام، آگاهکنان و بیمنمایان.