معنی کلمه وادع در لغت نامه دهخدا
وادع. [ دِ ] ( اِخ ) ابن اسود راسی محدث است. ( منتهی الارب ). صاحب تاج العروس این کلمه را «وداع بن الاسودالراسبی » ضبط کرده است واصح بنظر میرسد. رجوع به وادع بن الاسود الراسبی شود.
وادع. [ دِ ]( اِخ ) ابن سلیمان مکنی به ابومسلم و متوفی به سال 489 هَ. ق. ( مطابق 1096 م. ) قاضی معرة النعمان بود که در زمان خود بر امور آن ناحیه استیلا داشت. این اثیر درباره وی گفته است : وی از لحاظ همت و دانش مرد عصر خویش بود. او در المعرة درگذشت. ( الاعلام زرکلی ).
وادع.[ دِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ معری برادرزاده ابوالعلاء بود. ( منتهی الارب ). قاضی ابومسلم وادع بن عبداﷲ المعری برادرزاده ابوالعلاء مشهور بود. ( از تاج العروس ).