ماه منظر

معنی کلمه ماه منظر در لغت نامه دهخدا

ماه منظر. [ م َ ظَ ] ( ص مرکب ) ماهرو. ماه چهر. ماه چهره. ماه دیدار :
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سروقد و ماه منظر.دقیقی.نکرد یاد من و یادگار داد مرا
خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب.مسعودسعد.با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست
زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری.ادیب صابر.و پسری ماه منظر، خورشیدپیکر، چون دُرّ یتیم از وی یتیم ماند. ( سندبادنامه ص 149 ). کنیزکان ماه منظر و دختران زهره نظررا دید به یمین و یسار تخت ایستاده... ( مرزبان نامه ص 248 ). و رجوع به ماه چهر و ماه دیدار شود. || و گاه صفت روی باشد :
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن.حافظ.

معنی کلمه ماه منظر در فرهنگ فارسی

۱- آنچه که دارای منظری چون ماه باشد: ای روی ماه منظر تونوبهار حسن . خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن . ( حافظ . ۲ ) ۲۸۱- ماه چهر .

معنی کلمه ماه منظر در فرهنگ اسم ها

اسم: ماه منظر (دختر) (فارسی، عربی) (کهکشانی) (تلفظ: m.-manzar) (فارسی: ماه‌منظر) (انگلیسی: mah-manzar)
معنی: ماهرو، ماهچهر، آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، آ ماه چهر، ماه ( فارسی ) + منظر ( عربی ) ماهرو

جملاتی از کاربرد کلمه ماه منظر

کجاست حضرت عباس ماه منظر تو کجاست قاسم و چو نشد علی اکبر تو
نکرد یاد من و یادگار داد مرا خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب
نتافت ماه ز برجی که سرو قامت بود نرست سرو زباغی که ماه منظر شد
حباب سبز چه رنگ است شب ز نور چراغ؟ نموده است همان رنگ ماه منظر باغ
با تیغ بر سرم تاخت آن ترک ماه منظر ماهی هلال بر کف مهری کشیده خنجر
خرامان به هر سو، بتی ماه منظر نواخوان به هر جا مهی سرو بالا
عاشقم آری و لیکن نام من عاشق مکن مرمرا ای ماه منظر مادح میرست نام
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است طالع مگو که چشمهٔ خورشید خاور است
که از غلطیدن آن ماه منظر شده از برگ گل مجروح پیکر