ماه دیدار. ( ص مرکب ) که چهره زیبا و درخشان چون ماه دارد. ماه چهر. ماه چهره. ماه رخسار. ماه منظر. ماه طلعت. ماه سیما : از آن ماه دیدار جنگی سوار وزان سروبن بر لب جویبار.فردوسی.نگه کن که آن ماه دیدار کیست سیاوش مگر زنده شد یا پَریست.فردوسی.سکندر همان شب به تنها بخفت نیامیخت با ماه دیدار جفت.فردوسی.غم نادیدن آن ماه دیدار مرا در خوابگه ریزد همی خار.فرخی.
معنی کلمه ماه دیدار در فرهنگ فارسی
آنکه صورتش در زیبایی قمر را ماند : نگه کن که آن ماه دیدار کیست سیاوش مگر زنده شد یا پریست . ( شا . بخ ۱٠۷۶ : ۴ )
جملاتی از کاربرد کلمه ماه دیدار
چو برگوی چوگان او کار کرد چنان شد که با ماه دیدار کرد
آفتاب آب آسمان تصویر ماه دیدار و مشتری تأثیر
ازان پس به چوگان برو کار کرد چنان شد که با ماه دیدار کرد
غم نادیدن آن ماه دیدار مرا در خوابگه ریزد همی خار
سیم یار دل آسای جان پروراست، و دل آرام ماه دیدار مهر گستر که خداوندان چشم و گوش بدو زنده اند و دارایان مغز و هوش او را پرستنده.
نگه کن که آن ماه دیدار کیست سیاوش مگر زنده شد گر پریست
منم در بند تو ای ماه دیدار بجانم وصلت اینجاگه خریدار
پرستنده با ماه دیدار گفت که هرگز نماند سخن در نهفت