پسری

معنی کلمه پسری در لغت نامه دهخدا

پسری. [ پ ِ س َ ] ( حامص ) حالت و چگونگی پسر. بُنوَّت.

معنی کلمه پسری در فرهنگ عمید

۱. مربوط به پسر.
۲. ویژگی کسی که به فرزند پسر علاقۀ بیشتری دارد.

معنی کلمه پسری در فرهنگ فارسی

حالت وچگونگی پسر بنوت .

جملاتی از کاربرد کلمه پسری

برتیسلاو پسر دوک الدریک و معشوقهٔ بدگوهرش بوژنا بود. او به عنوان پسری نامشروع نمی‌توانست با ابزارهای معمول، همسر مناسبی به دست آورد و در سال ۱۰۱۹ تصمیم گرفت همسر آینده‌اش یودیتای شواینفورت (دختر نجیب‌زادهٔ بایرنی هاینریش شواینفورت، مارگراف نوردگو) را در شواینفورت بدزدد.
اتابکان یزد نزدیک به ۱۴۰ سال بر این خطه حکومت کردند. با کشته شدن فرامرز بن علی در جنگ با خان فتای، سلطان سنجر، حکومت یزد را به دختران فرمانده خود که پسری نداشت واگذاشت و رکن‌الدین سام از سرداران سپاه فرامرز را برای اداره یزد به اتابکی آنان گماشت.
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۰۰) خداوند من! مرا پسری ده از نیکان.
بعد از شرکت در نمایشگاه آثار اکسل، جولی به بهانه رفتن به خانه، به مهمانی ناشناسی می‌رود و با پسری به نام «ایویند»، به شرط نداشتن رابطه‌جنسی و همچنین خیانت به پارتنرهایشان، تا صبح به معاشرت و رقص می‌پردازد.
ملکو در اکتبر ۲۰۰۵ از رابطه‌اش با عکاسی به نام هلنا برگ صاحب فرزند پسری شد. او در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد که یک «پدر مجرد» است. ملکو دوجنس‌گرا است.
هیل از رابطه با سو آلن صاحب دختری به نام جی شد. او با بازیگر ماریانا هیل ازدواج کرد که از او صاحب پسری به نام گابریل شد. این زوج بعداً طلاق گرفتند. هیل در زمان مرگ با آلیسون نامزد بود.
دختری مشغله سوز و پسری شعبده ساز دیرگاهی است که درکاخ منند از سرناز
در شجره‌نامه‌ای که در کتاب تاریخی شینچو کوکی برای اودا نوبوناگا تدوین شده، ادعا می‌شود که وی از نسل اودا جوشو است و اودا جوشو نهمین نسل از تایرا نو چیکازانه ذکر شده‌است. بنابراین روایت پدر چیکازانه تایرا نو سوکه‌موری نام داشت. سوکه‌موری پس از شکست خاندان تایرا در نبرد دان نو اورا به همراه برادر کوچکترش هاراکیری کرد. بنا بر روایت‌ها همسر وی که در این زمان باردار بود پس از مرگ وی، پسری بنام تایرا نو چیکازانه/ اودا چیکازانه را در ولایت اومی، بخش تسودا، به دنیا آورده و خود در این ولایت ازدواج مجدد کرده‌است و پس از مدتی چیکازانه به نحوی به فرزندخواندگی کاهن یک معبد در ولایت اچیزن در آمده است.
1.پرویز امیرافشار که دو فرزند دارد ازجمله: حسام الدین امیرافشار که پسری دارد به اسم مبین امیر افشار
بوبکر اعجمی پسری ماند یادگار دیوانه زن بمردی ممتو بادسار
ابلیس گفت: وقت آن است که مکری سازم و خاندان نبوت را براندازم، به صورت پیری نزد هاجر رفت و گفت: آیا می دانی إبراهیم، اسمعیل را به کجا می برد؟ گفت: به زیارت دوست گفت: می برد او را بکشد گفت: کدام پدر پسر را کشته است خاصه پدری چون إبراهیم و پسری چون اسمعیل؟ ابلیس گفت: می گوید خدا فرموده است هاجر گفت: هزار جان من و اسمعیل فدای راه خدا باد کاش مرا هزار هزار فرزند بودی و همه را در راه خدا قربان کردندی ابلیس چون از هاجر مأیوس شد به نزد إبراهیم آمد و گفت: ای إبراهیم فرزند خود را مکش که این خواب شیطان است إبراهیم فرمود: ای ملعون شیطان تویی گفت: آخر دلت می دهد که فرزند خود را به دست خود بکشی؟ إبراهیم فرمود: بدان خدای که جان من در قبضه قدرت اوست که اگر مرا از شرق عالم تا غرب عالم فرزندان بودی و دوست من فرمودی که قربان کن همه را به دست خود قربان کنم چون از حضرت خلیل نیز نومید شد روی سوی اسمعیل نهاد و گفت: پدرت تو را می برد بکشد گفت: از چه سبب؟ گفت: می گوید حق فرموده است گفت: حکم حق را باید گردن نهاد اسمعیل دانست که شیطان است سنگی برگرفت و بدو افکند.
ای پسر هیچ ندانم که چگونه پسری هر زمان با پدر خویش به خوی دگری
کنفوسیوس در بیست سالگی با دختری به نام یی چی گوان ازدواج کرد. این ازدواجی بود که مادرِ کنفوسیوس بین او و دخترِ دوستِ پدرش ترتیب داده بود. پس از گذشتِ دو سال از این ازدواج، یی چی گوان برای کنفوسیوس پسری زایید که کونگ لی نامیده شد. کنفوسیوس دختری نیز داشته‌است که در برخی کتاب‌ها نامِ او کونگ جیو ثبت شده‌است. کونگ، نام خانوادگی کنفوسیوس است و در عرف زبان چینی نام خانوادگی پیش از نام می‌آید.
لب شیرین پسری برده ز دست دل ما را که بشور و شعفیم
به‌طور کلی در خصوص نام دختران اسیر شدهٔ خورشید اختلاف زیادی وجود دارد و مورخانی آن‌ها را دختران مسمغان دنباوند می‌دانند و نه از خانوادهٔ خورشید. ابن‌اسفندیار دربارهٔ دختران اسپهبد چنان می‌گوید که یکی از آنان با منصور ازدواج نموده، دیگری را خلیفه به «عباس بن محد بن علی» بخشیده که از این ازدواج پسری به نام ابراهیم متولد شده، همچنین گزارش شده که «شِکْله»، مادر عبرت‌افزا بن المهدی و ابراهیم بن مهدی، از دختران خورشید بوده است، که به نظر اشتباه می‌آید.
مدتی بود تا که گای نداشت پسری راست کرد و جای نداشت