معنی کلمه عباس اباد در لغت نامه دهخدا
عباس آباد. [ ع َب ْ با ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش کرج شهرستان تهران.واقع در 14000گزی جنوب باختر کرج و 10هزارگزی راه فرعی کرج به اشتهارد، جلگه ای و هوای آن معتدل است. 93تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کرج تأمین میشود محصولات آن غلات صیفی ، بنشن ، چغندرقند، قلمستان و شغل اهالی زراعت است. راه ماشین رو دارد. مزرعه امین آبادجزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عباس آباد. [ ع َب ْ با ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین حومه شهرستان تهران واقع در 21000گزی شمال خاور ورامین کنار راه خراسان. جلگه ای آب و هوای آن معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه جاجرود تأمین میشود. محصولات آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از طریق فیلستان ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عباس آباد. [ ع َب ْ با ]( اِخ ) ده کوچکی است از بخش مرکزی شهرستان دماوند و 10 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عباس آباد. [ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش دلیجان شهرستان محلات و 30 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عباس آباد. [ ع َب ْ با] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 27000گزی شمال خاور آوج و 4000گزی راه عمومی. جلگه ای و هوای آن معتدل است. 889 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصولات آن غلات ، باغات و قلمستان است. شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی قالی و جاجیم بافی است راه مالرو دارد ولی ماشین میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عباس آباد. [ ع َب ْ با ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش زرند شهرستان ساوه واقع در 11000گزی شمال باختر زرند جلگه ای آب و هوای آن معتدل است. 249 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود محصولات آن غلات چغندرقند پنبه پیاز انگور بادام و انواع میوه جات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی گلیم و جوال بافی است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).