طالع میمون

معنی کلمه طالع میمون در لغت نامه دهخدا

طالع میمون. [ ل ِ ع ِ م َ ] ( ترکیب وصفی ) طالع سعد. طالع مسعود. طالع مبارک. بخت نیک. اختر فیروز :
همی فزونی جوید آواره بر افلاک
که تو بطالع میمون بدو نهادی روی.شهید بلخی یا پیروز مشرقی.با تو پیاده خواند جهان آفتاب را
تا تو شدی بطالع میمون سوار ملک.مسعودسعد.و آنگاه مثال داد تا روزی مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین کردند. ( کلیله و دمنه ).
امشبم طالع میمون و بخت همایون بدین بقعه رهبری کرد. ( گلستان ).
همه دعوی طالع میمونش
در معانی بدیع برهان باد.؟

معنی کلمه طالع میمون در فرهنگ فارسی

طالع سعد طالع مسعود طالع مبارک

جملاتی از کاربرد کلمه طالع میمون

به فر دولت وافی به عون نصرت کافی به سعد طالع میمون به لطف قوت ایمان
نشان بخت بلند است و طالع میمون علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
با تو پیاده خواند جهان آفتاب را تا تو شدی به طالع میمون سوار ملک
بلکه گیرد به طالع میمون چند کشور دگر ز شاه فزون
جام جهان بین جم به طالع میمون پر می وحدت کنم ز خم فلاطون
نعره ی شادی برآورد از جگر کی دو دیده طالع میمون نگر
نیک بختی که تواند به تو دیدن هر روز شادمان خسپد و بر طالع میمون خیزد
بیمن طالع میمون و فال سعد رسید وزیر شاهنشانرا ز لطف حق پسری
ملکت از فر خدائی دولتت منصور شد مشتری از طالع میمون تو مسعود باد
ملک را چنگیز خود از طالع میمون گرفت کز ره یاسا گرفت و از ره قانون گرفت