طالعی

معنی کلمه طالعی در لغت نامه دهخدا

طالعی. [ ل ِ ی ی ] ( اِخ ) از شعراء ترکیه عصر سلطان سلیم ، و با نجاتی و صنعی که آنان نیزاز شعراء معاصر وی بوده اند، مشاعره و بذله گوئی داشته ، وی را دیوانی است به ترکی. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه طالعی در فرهنگ فارسی

از شعرائ ترکیه عصر سلطان سلیم

جملاتی از کاربرد کلمه طالعی

نه طالعی که امانم دهد ز خشم خدا نه نعمتی که بدو خلق را کنم خشنود
گو هوای عشق بازی را ز سر بیرون کند هرکه او را طالعی چون طالع اغیار نیست
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
بر او طالعی دیدم آراسته خبر داده از گنج و از خواسته
با چنین طالعی که بردم نام چون به اقبال زاده شد بهرام
به نظر جواد طالعی روزنامه‌نگار، در آخرین سال از دومین دورهٔ ریاست جمهوری حسن روحانی، تلاش‌ها در مسیر تأمین نظر آمریکا برای پایان دادن به تحریم‌ها افزایش یافته است زیرا بدون پایان یافتن این تحریم‌ها، اداره کشور، حتی با یک ریاضت اقتصادی شدید امکان‌پذیر نیست و با کاهش امتیازات مادی نیروهای سرکوب، آن‌ها را دچار تزلزل روانی در مقابل فشار جامعه می‌کند. به ادعای سرگئی لاورف، وزیر امور خارجه روسیه، آمریکا در تلاش برای راه‌اندازی کمپینی سیاسی علیه جمهوری اسلامی است.
شیشه می چه طالعی دارد چار فصلش بهار می گذرد
آب تیغ او عجب دارم نصیب من شود طالعی دارم که از دریا خبر می‌آورد
رو که خورشید عشق را همه روز طالعی به ز اتصال تو نیست
دی منجم گفت دیدم طالعی داری تو سعد گفتمش آری ولیک از ماه روزافزون خویش
مرا طالعی طرفه هست از سخن که چون نو کنم داستانِ کهن