ثابتات. [ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ثابته. کواکب ثابته. ثوابت. - چرخ ثابتات . فلک ثوابت. فلک هشتم : یا کسی دیگر مر او را برکشید آنکه کرسی اوست چرخ ثابتات.ناصرخسرو.
معنی کلمه ثابتات در فرهنگ فارسی
جمع ثابته . ستارگان ثابت . یا چرخ ثابت فلک ثابت . فلکی که ستارگان ثابت در آن هستند ( بعقید. قدما ) فلک ثوابت چرخ هشتم . جمع ثابته کواکب ثابته ثوابت
جملاتی از کاربرد کلمه ثابتات
ایا قطب فلک رفعت که مرغان جلالت را سزد از زانک ریزند از نجوم ثابتات ارزن
چو بر سپهر زند بانگ ثابتات شوند ز اضطراب چو بر سطح مستوی سیماب
رأیش فکند در دل خورشید آتشی کانرا ز ثابتات فروزنده شد شرار
ای شهنشاهی که از شش حرف نامت ثابتات حرز هفت اندام این پیروزه طاحون کرده اند
عرش اعظم کرسی حق عقل و نفس آمد پدید اطلس است و ثابتات و تحت او اینها بود
ز ثابتات فلک ترک رومی از سر بام کند نثار قدوم خدایگان گوهر